eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
123 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
هرجـٰا و هر کجـٰای جهـٰان که بـٰاشم ، بـٰاز به بسترِ بی‌خواب خود برمی‌گردم . . بـٰاز این عطر ۅ اسم تــۅست که مرا به مرۅر ۅاژھ‌ها می‌خواند . . من از شرۅعِ تــۅ بودھ که شب را برای رسیدن به صبح می‌خواهم ۅ تــۅ هر جـٰا ۅ هرکجـٰای جهـٰان که بـٰاشی ، بـٰاز به رۅٔیـٰاهـٰای من بـٰازخواهی ‌گشت . ! سیدعلی صالحی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب واقعا دلگیره یا من دلم گرفته ؟
به قول شهريار عاقل آن است كه اين موقعِ شب خوابيده، منِ ديوانه كه خوابم به خيالت طی شد...
صدامو میشنوی؟؟؟
منو اینجوری تو این حال رها نکن...
حالِ من به احوالپرسی تو بستگی دارد تو اگر حالم را بپرسی مگر میشود بگویم بَدم اصلا مگر میشود تو باشی و من خوب نباشم ؟ تو فقط باش من اثبات میکنم که بدی در دنیا وجود ندارد...🙃🙃
با جون و دل منتظر میمونم 🌻
قلبم درد میکنه... حضورت و بودنت تسکینی ست بر دردهای دلم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「❤️」 ‏و عمق عشق هیچگاه شناخته نمی شود مگر در زمان فراق .....!
پر شده از عطرِ خوشِ " آبان " کوچه های این شهر ... چه میشود آخر تو باشی و خندهایت مرا خوشبختی ببرد ...
سلام صبح پاییزیتون بخیر
پاییز فصل قشنگیست در هوایش شعر دم می‌کشد... 🖇💌
، مهمانخانه نيست که آدم‌ ها بيايند دو سه ساعت يا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند ، لانه‌ ی گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود و در پاييز باد آن را با خودش ببرد ؟ راستش نمی‌دانم چيست، اما اين را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خيلی خوب است... 🖇💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰10 برای از امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر 1⃣ لازم نیست هر تعداد گناه می‌بینید، تذکر بدهید. از روزی سه تا تذکر شروع کنید. 2⃣ اگر تذکر به نزدیکان و خانواده و دوستان برایتان راحت‌تر است (چون این دیگر ترس ندارد که)، از این‌ها شروع کنید. 3⃣ توقع خود را از افراد گناهکاری که می‌خواهیم بهشان تذکر دهیم، پایین بیاوریم. این خیلی مهم است. انتظار چشم و تشکر نداشته باش. خودت را برای بدترین پاسخ‌ها آماده کن. بعد می‌بینی جواب‌هایشان چقدر برایت شیرین می‌شود. 4⃣ برادر و خواهری که می‌گویی از تذکر می‌ترسم؛ حضرت امیر(ع) می‌فرماید: "امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر به رزق و عمر تو آسیب نمی زند." اعتماد کن به امیرالمومنین(ع). 5⃣ عزیزان بدانید آن لحظه که باید از دنیا بروید، می‌روید. یک لحظه هم تاخیر نمی‌کند جناب ملک‌الموت. 🍃حکیم خیام نیشابوری فرمود: چون عمر به سر رسد، چه شیرین و چه تلخ. پیمانه که پر شود، چه بغداد و چه بلخ. و حق هم همین است. 👈حالا انتخاب با خودت است؛ که با شهادت بروی یا با تصادف و سقوط از ارتفاع و بیماری و … ولی بدان: اگر شهید نشوی می‌میری! 6⃣ آیه ۱۷۳ سوره آل عمران را بخوان و بگو "حسبنا الله و نعم الوکیل". ✨حضرت محمد مصطفی(ص) فرمودند: " جایی که باید حرف بزنی، اگر سکوت کنی، خدا مواخذه ات می‌کند. می‌گویی خدایا از مردم ترسیدم." حضرت حق جل‌ و علا می‌فرماید: "فإیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشى"." شایسته بود از من بترسی."❗️ 7⃣ باز اگر می‌ترسید، دو نفری قدم بزنید و تذکر بدهید. 8⃣ باز اگر می‌ترسید، از تذکر به منکرات کوچک شروع کنید. باید خودمان را کم کم نزدیک کنیم به مقام "لایخشون احداً الا الله" 9⃣ تذکرات دیگران را بخوانید در و 👌 👈 به دیگران توصیه کنید بخوانند. خاطره و داستان، خیلی موثره در زایل شدن ترس. 🍃قصص، سبک قرآن است و دشمنان ما امروز از این سبک بهره‌ها می‌برند. 🔟 و در آخر، برای اینکه ترست از تذکر دادن بریزد، گروه تشکیل بده البته با ساختار و نظم. 💯یک گروه امر به‌ معروف و نهی‌ از‌ منکر در شهری که هستید، راه بیاندازید و با هم ببینید و کنید و برای یک روز در هفته، به شکل گروه‌های دو یا سه نفره، در مکان‌های مختلف اعم از بازار و پارک و...، برگزار کنید. با تشکیل گروه ایده‌های جذاب و متنوعی می‌توانید اجرا کنید. به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بدن خودمه، لباس خودمه، اختیارش رو دارم !! 🔺 پاسخ منطقی استاد رحیم پور ازغدی به این جمله به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
به یک دیوانه دل دادن دل دیوانه می‌خواهد... 🖇💌
به کسى ندارم الفت ز جهانیان ، مـــگر تو اگرَم تو هم برانی، سرِ بی کسی سلامت...!
بشنو از ني چون حكايت مي‌كند از جداييها شكايت مي‌كند گز نيستان تا مرا ببريده‌اند از نفيرم مرد و زن ناليده‌اند سينه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق هر كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش من به هر جمعيتي نالان شدم جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم هر كسي از ظن خود شد يار من از درون من نجست اسرار من سر من از ناله‌ من دور نيست ليك چشم و گوش را آن نور نيست آتشست اين بانگ ناي و نيست باد هر كه اين آتش ندارد نيست باد آتش عشقست كاندر ني فتاد جوشش عشقست كاندر مي فتاد ني حريف هر كه از ياري بريد پردهايش پردهاي ما دريد همچو ني زهري و ترياقي كه ديد همچو دمساز و مشتاقي كه ديد ني حديث راه پرخون مي‌كند قصه‌هاي عشق مجنون مي‌كند دو دهان دارم گويا همچو ني يك دهان پنهانست در لبهاي وي يك دهان نالان شده سوي شما هاي و هويي درفكنده در سما ليك داند هركه او را منظر است كاين فغان اين سري هم زان سر است دمدمه اين نامي از دمهاي اوست هاي و هوي روح، از هيهاي اوست محرم اين هوش جز بيهوش نيست مرزبان را مشتري جز گوش نيست گر نبودي نامه ني را ثمر ني جهان را پر نكردي از شكر در غم ما روزها بيگاه شد روزها با سوزها همراه شد روزها گر رفت گو رو باك نيست تو بمان اي آنكه چون تو باك نيست هر كه جز ماهي ز آبش سير شد هر كه بي‌روزيست روزش دير شد در نيابد حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد و السلام باده در جوشش گراي جوش ماست چرخ در گردش اسير هوش ماست باده از ما هست شدني‌ها ازو قالب از ما هست شدني ما ازو بر سماع راست هر تن، چيز نيست طعمه هر مرغكي انجير نيست بند بگسل باش آزاد اي پسر چند باشي بند سيم و بند زر گر بريزي بحر را در كوزه‌اي چند گنجد قسمت يك روزه‌اي كوزه چشم حريصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد هر كه اجامه ز عشقي چاك شد او ز حرص و عيب كلي پاك شد شاد باش اي عشق خوش سوداي ما اي طبيب جمله علتهاي ما اي دواي نخوت و ناموس ما اي تو افلاطون و جالينوس ما جسم خاك از عشق، بر افلاك شد كوه در رقص آمد و چالاك شد عشق جان طور آمد عاشقا طور مست و حزموسي صاعقا سر پنهانست اندر زير و بم فاش اگر گويم جهان برهم زنم آنچه ني مي‌گويد اندر اين دو باب گر بگويم من جهان، گردد خراب با لب دمساز خـودگر جفتمي همچو ني من گفتي‌ها گفتمي هر كه او از هم‌زباني شد جدا بي‌زبان شد گرچه دارد صد نوا چونكه گل رفت و گلستان درگذشت نشنوي ز آن پس ز بلبل سرگذشت چونكه گل رفت و گلستان شد خراب بوي گل را از كه جوييم؟ از گلاب جمله معشوقست و عاشق پرده‌اي زنده معشوقست و عاشق مرده‌اي چون نباشد عشق را پرواي او او چو مرغي ماند بي‌پرواي او پر و بال ما كمند عشق اوست موكشانش مي‌كشد تا كوي دوست من چگونه هوش دارم پيش و پس چون نباشد نور يارم پيش و پس نور او در يمن و يسر و تحت و فوق بر سر و بر گردنم چون تاج و طوق عشق خواهد كين سخن بيرون بود آينه غماز نبود چون بود آينه‌ات داني چرا غماز نيست زآنكه زنگار از رخش ممتاز نيست آيينه كز زنگ آلايش جداست پر شعاع نور خورشيد خداست رو تو زنگار از رخ او پاك كن بعد از آن، آن نور را ادراك كن اين حقيقت را شنو از گوش دل تا برون آيي به كلي از آب و گل فهم اگر داري و جان را ره دهيد بعد از آن از شوق، پا در ره نهيد بشنويد اي دوستان اين داستان خود حقيقت نقد حال ماست آن
محبوبم؛ یادمان باشد قرار ما حوالیِ عطر سیب‌هاست؛ شما نباشید دریا تنهاست غروب تنهاست، ماسه‌ها، کوچه‌ها و سپیدارها تنهایند...