❇️ بالاترین #امر_به_معروف، تبلیغ غدیر و #امر_به_ولایت اميرالمؤمنين علی علیه السلام است.
🔰 فرازی از خطبه پیامبر اکرم صلوات الله علیه در #غدیر_خم
✅ ای مردم! هر حلالی که شما را به آن راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از آن نهی نمودم، تغییر نمی دهم و هرگز از آن بر نمی گردم.
آنها را به یاد داشته باشید، از آنها مراقبت کنید و یکدیگر را به انجام واجبات و ترک گناهان توصیه کنید و دگرگونی و تغییری در آنها راه ندهید.
✅ آگاه باشید! سخنم را تکرار می کنم:
« نماز را به پا دارید، زکات بپردازید، امر به معروف کنید و نهی از منکر نمایید.»
✅ بدانید که بالاترین امر به معروف و نهی از منکر، این است که سخن مرا دريابيد و به آنان که نیستند برسانید، آنها را به پذیرش آن فرمان دهید و از مخالفت با آن نهی کنید؛
زیرا این سخن، هم فرمان خدای عزّوجلّ
و هم فرمان من است.
✅ امر به معروف و نهی از منکر، جز با امام معصوم ممکن نیست.
@Vajebefaramushshode
#کلام_شهید🌱
🌾در زندگی،آدمی #موفق تر است که دربرابر عصبانیت دیگران #صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد..💥
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
🔰 همـــایـــش مجازی و بزرگ #جدید_الورودها
❓چگونه با امر به معروف و نهی از منکر ، امام زمان عجل الله را یاری کنیم ؟
آشنایی با واجبی که عمل به آن زمینه ساز ظهور است و پاسخ به سوالاتی از جمله:
چرا باید امر به معروف کنیم؟
امر به معروف با این همه فساد مگر اثر دارد؟
اگر امر به معروف نکنیم و به همه سلیقهها احترام بذاریم چه بدی دارد؟
امر به معروف مگه فقط حجاب است؟
و ...
سخنران: استاد ارجمند کشوری آقای علی تقوی مدرس حوزه و دانشگاه
زمان:
یکشنبه 19 مرداد ساعت 17 تا 19
جهت ثبت نام مشخصات زیر را
فقط به یکی از آی دی ها
در پیامرسانهای ایتا، سروش و بله بفرستید.
✅نام و نام خانوادگی
✅شماره تماس
ثبت نام برادران:
@Man_yek_Basiji_hastam
ثبت نام خواهران:
@Ensanmosleh
🌺
@Zghane
🌺
@ensan_mosleh
🌺
@Golenarjees
# بی_تفاوت_نباشیم
سلام عزیزان دل
لینک ورود به جلسه آنلاین
👇👇👇👇
https://www.skyroom.online/ch/mouod/hamayesh
⭕️عزیزان حتما از مرورگر فایر فاکس یا کروم استفاده کنید
⭕️مرورگرها باید به روز رسانی شده باشند وگرنه نمیتونید وارد بشید.
⭕️بعد از بارگزاری گزینه مهمان را زده و وارد جلسه بشید
⭕️بعد از ورود به جلسه نام و نام خانوادگی خود را بنویسید و ارسال کنید .
#فقط_برای_خدا ♥️
💠در فرودگاه دمشق نماز جماعت خواندیم. نماز که تمام شد، یک نفر از پشت سر گفت: نماز دوم را با تاخیر بخوانیم؛ حاج قاسم بود. ...
#عکس_باز_شود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تل
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
1⃣2⃣#قسمت_بیست ویکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💢 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💢 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💢 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💢 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
💠احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
💢از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
💠 جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
💢از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
💠 عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
💢گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
❣*✨💫✨*❣✨💫✨*❣
💥در این#کوچه های
🌟بن بست نفس،پرواز 🕊ممکن نیست
💥باید چگونه #زیستـــن بیاموزیم
🌟از آنان که گمنام رفتند.
#شهداگاهینگاهی🥀
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
✨🍃🍃🌸🍃🍃✨
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💖چشمهای دل من در پی #دلداری
✨نیست
💖در فراق تو بجز گریه مرا
✨کاری نیست
💖سوختن در طلب #یوسف زهرا
✨عشق است
💖بنازم به چنین #عشق که تکراری نیست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
🍀🌿✨🍀🌿✨🍀
☘#مهربونبرادرم💥
🍁دلت که #گرفت با رفیقی
در دو دل کن که آسمانی باشد...
☘این #زمینی ها در کار
خود مانده اند... :)
#شهید_محسن_حججی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode