👆👆👆
بیان #خاطره توسط دوست عزیزی که نسبت به کانال اظهار لطف داشتند.
سلام دوستان؛
چند روز پیش دوستی که دغدغه امر به معروف داره برام تعریف کرد که یه خانوم از آشنایان اعتقاد به حجاب نداره و ناراحته که توی جامعه راحت نیست و نگاه های سنگین مردم رو نمی تونه تحمل کنه و ترجیح می ده از خونه بیرون نیاد.
گفته هدفش هم از بدحجابی، جلب توجه کسی نيست!
مردهای ما نباید نگاه کنند.
مردهای غربی چشم و دلشون سیره و...
گفته این انقلاب به آخرش رسیده، شماها که میخوايد امر به معروف کنید و دیندار باشید و باحجاب، بريد قم زندگی کنید و بذاريد بقیه راحت باشن، منم قراره برم از این مملکت...
من هم به ایشون کمک کردم که جواب شبهه های اون خانوم رو بدن که گویا به مذاقش خوش نیومده و گفته ما بريم که شماها به گناه نیفتید و ...
ولي نکته مهم اینه که ما با عزم و اراده قوی خودمون، عرصه رو بر افراد خاطی و به خصوص مغرض تنگ کنيم و کار به اینجا نرسه که کسی با این طرز فکر به خودش اجازه بده برای اکثریت مؤمن، خط و مشی تعیین کنه...!
🖇 #خاطره
🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم
روی #دست_شون و شروع ڪردم
به #بوسیدن،
🍂بهشون گفتم:
بابا لحظه #شهادت (سقوط هواپیما) چه احساسی داشتی؟ خیلی درد کشیدی؟
🍂اول طوری بهم نگاه کردند که چرا این سوال رو می پرسم، اما بعد خندشون گرفت و با #خنده بهم گفتن آنقدر کیف داد، آنقدر خوب بود، عالی بود...
#شهید_احمد_کاظمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
#خاطره
آرایشگاه مردونه داشت یا همون پیرایشگاه 💇♂
#آدم_خوبی بود، با خُلق و خوی مذهبی.
در ایام محرّم هم گاهی تو مغازه اش مداحی میگذاشت.
با مشتری هم خوب حساب میکرد تا کسی ناراضی از مغازه اش بیرون نره. 🤗
منم گاهی برای اصلاح، میرفتم پیش ایشون، آقای خیلی بی آزار و خَدومی بود.
فقط از یه مساله ای ناراحت بودم!
اینکه چرا ایشون با این همه خوبی، موقع نماز ظهر و
عصر درب مغازه اش بازه؟!🙁
درصورتی که بغلِ مغازه اش هم مسجد بود و #نماز_جماعت برکزار میشد، اما ایشون مغازه رو نمی بست!
✍ یه روز کاغذ و قلم برداشتم و بدون نام و نشون، ازش بابت همه خوبی هاش تشکر کردم و نوشتم
«اما حیف! شما که
اینقدر خوب هستید که حتی در محرم و صفر، داخل مغازه مداحی میذارید، شما که امام حسین و این همه دوست دارید❣
⏪ ای کاش مثل #امام_حسین هم وقت نماز، مغازه تون رو می بستید و به جماعت می خواندید»🤔
یادم میاد که دو سـه خط، بیشتر نشد.
سر صبح و در یه فرصتی که هنوز نیومده بود، یواشکی نامه رو انداختم داخل مغازه...
چند روز بعد که از اونجا رد میشدم اتفاقا موقع اذان ظهر بود، دیدم درب مغازه اش بسته است و نوشته به علت اقامه نماز جماعت... 👌😊
#ما_اثر_گذاریم
#همه_آمر_باشيم
@Vajebefaramushshode