💔
ذخيره گر چه ندارم متاع دنیا و عقبی
همين بس است كه در سينه آرزوىِ تو دارم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#سلام_رفقا
#صبحتون_حسینی
@Vajebefaramushshode
هدایت شده از واجب فراموش شده 🇵🇸
༻﷽༺
#السلام_علیک_یاشهزاده_قاسم🌷
چون باد میان معرڪہ تاختہ بود
رعد از رجزش قافیہ را باختہ بود
دارم بہ هنرمندےعشقش ایمان
باخاڪ وعسل پیالہاے ساختہ بود
#پسرشیرجمل_درکربلا_غوغا_کرد💔
@Vajebefaramushshode
#یاقاسمابنالحسن 🏴
نعل ها روی تنت نقش ضریحی زده اند💔
تا شود سینہی تو پنجره فولادِ حسن💔
@Vajebefaramushshode
✍رهبر انقلاب:
به نظر من بنیانگذار بنای حفظ حوادث با ادبیات و هنر، زینب کبری است.
اگر حرکت و اقدام حضرت زینب و بقیهی اهل بیت (ع) نمیبود، عاشورا در تاریخ نمیماند.
ساز و کار بقای این حقایق در تاریخ این است که کسانی که از این دقایق مطلع شدند، این را در اختیار دیگران بگذارند.
بیان هنری هم شرط اصلی است؛
کما اینکه خطبهی حضرت زینب در کوفه و شام، از لحاظ زیبایی و جذابیت بیان، آیت بیان هنری است.
۱۳۸۴/۶/۳۱
@Vajebefaramushshode
🔺گناه مسیرت را طولانی میکند🔺
🌷امام حسین (علیه السلام) :
✍ کسی که بخواهد از راهِ گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش میرسد و زودتر به آنچه میترسد ، گرفتار میشود.
📚 تحفالعقول ، ص248
این حدیث اربابمون، اباعبدالله رو که خوندم ناخودآگاه ذهنم رفت طرف این توجیه بدپوششی و ارتباط نامتعارف با نامحرمِ بعضی جوانها که میگن :
"آخه اگه اینطوری نگردیم، خواستگار برامون نمیاد "
و احتمالاً در ظاهر به خواسته شون میرسن،
اما...
طبق فرمایش مولا، دیرتر به هدف اصلی شون که خوشبختی و آرامش در کنار همسری متعهده نزدیک میشن و از طرفی زودتر به چیزی که میترسن یعنی خیانت و یا طلاق گرفتار میشن!!!
@Vajebefaramushshode
هدایت شده از تبادلات شهید مرتضی آوینی
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
روایت است:
وقتی که حضرت نوح سوار کشتی شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید، همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین کشتی او را گرفت، بطوری که حضرت نوح ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت، وپروردگارش را خواند و عرضکرد:
خدایا، من همه دنیا را گشتم، مشکلی برایم پیدا نشد، ولی تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبی برایم ظاهر گشت، و بدنم لرزید و خوف شدیدی تمام وجودم را گرفت، که تا بحال اینجوری نشده بودم، خدایا علتش چیست؟
برای مطلع شدن از جوابی که حضرت جبرئیل فرمودند ،کانال زیر را دنبال کنید 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1744109600C1a5cd62545
هدایت شده از تبادلات شهید مرتضی آوینی
🏴✨{ بہ نامــ خـدا }✨🏴
این #حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست..
◼️مقتل خوانی و #روضه 🏴
◾️دݪنــ ــوشـتہ هایے حسینی🖤
◾️مداحی های روز و جدید 🎧
#ما_ملت_امام_حسینیم
با دلتون تشریف بیاریید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1744109600C1a5cd62545
#ڪدامدلـے💓اسٺڪہ
بایاداو #نـتپد...⁉️
#مُردگانرارهاڪن؛سُـخن
از زندگانعـشـق🌸 میگویم...! :)
#سیدالشهداجـآن♥️
#شهید_سـید_مرتـضی_آوینی🌷
@Vajebefaramushshode
📚 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🌥 #آفتاب_در_حجاب
1⃣ #قسمت_اول
🏴پرتو اول🏴
💢پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى #پیامبر دویدى... بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود وگلویت خشک شده بود.... دست و پاى کوچکت مى لرزید
و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه، به ارتعاشى وامى داشت.
🖤خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود #ضجه زدى. پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: چه شده دخترم؟
💢تو فقط گریه مى کردى... پیامبر دستش را لابه لاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیزدلم! حرف بزن!
🖤تو همچنان گریه مى کردى. پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت: یک کلام بگو چه شده دخترکم! روشناى چشمم! گرماى دلم!
💢هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن!
🖤قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشک آلودت را به پیامبر دوختى، لب برچیدى وگفتى: خواب دیدم ! خواب پریشان دیدم. دیدم که #طوفان به پا شده است. طوفانى که دنیا را تیره و تاریک کرده است. طوفانى که مرا و همه چیز را به اینسو و آنسو پرت مى کند. طوفانى که خانه ها را از جا مى کند و کوهها را متلاشى مى کند، طوفانى که چشم به بنیان هستى دارد.
💢ناگهان در آن وانفسا چشم من به #درختى_کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم. طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم. به شاخه اى محکم آویختم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه اى دیگر متوسل شدم. آن شاخه هم در هجوم بیرحم باد دوام نیاورد.
🖤من ماندم و دو شاخه به هم متصل. دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به آن هر دو دل بستم. آن دو شاخه نیز با فاصله اى کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشتزده و سرگردان از خواب پریدم
💢کلام تو به اینجا که رسید #بغض پیامبر ترکید. حالا او گریه مى کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش مى کردى. بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که پیامبر، سؤال #نپرسیده تو را در میان گریه پاسخ گفت: آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت #مادرت فاطمه مى بندى
🖤و پس از مادر، دل به #پدر، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به دو برادر مى سپارى که آن دو نیز در پى هم ، ترك این جهان مى گویند و تو را با یک دنیا #مصیبت و غربت، تنها مى گذارند.
💢اکنون که صداى گامهاى دشمن، زمین را میلرزاند، اکنون که چکاچک شمشیرها بر دل آسمان، خراش مى اندازد، اکنون که صداى شیهه اسبها، بند دلت را پاره مى کند، اکنون که هلهله و هیاهوى سپاه ابن سعد هر لحظه به خیام حسین تو نزدیکتر مى شود ..
🖤یک لحظه #خواب_کودکى_ات را دوره مى کنى و احساس مى کنى که لحظه موعود نزدیک است و طوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است ...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode