eitaa logo
کانال خبری والعصر
563 دنبال‌کننده
42.5هزار عکس
61.5هزار ویدیو
341 فایل
قسم به عصر ما، هنگامی که حضرت مهدی ظهور خواهد کرد. #والعصر 🇮🇷 به کانال خبری #والعصر بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/269156353Ccd257414da
مشاهده در ایتا
دانلود
‏این روزها گزارش‌های پتروشیمی ها که برای دلگرمی سهامداران منتشر می‌شوند را نگاه کنید. از حاشیه سود 40% تا افزایش درآمد 45%. به صراحت از افزایش قیمت‌ها، فروش و سود می‌گویند. از محل کارایی؟ خير. از محل نرخ ارز. اینها همان هایی هستند که چند هفته پیش در حال ورشکستگی بودند!! ‎ https://eitaa.com/DrRezaGholami
‏یکی از پتروشیمی‌ها در نامه‌ای رسمی اعلام کرده که از محل تغییر در نرخ خوراک و نرخ ارز 28500 به 38000 تومان، در مجموع 1500 میلیارد تومان نفع می‌کند (80% در قالب کاهش هزینه و بقیه در قالب افزایش درآمد). البته‌ این هزینه‌ها را مردم خواهند پرداخت چون این بازی با جمع صفر است. https://eitaa.com/DrRezaGholami
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید ♦️خاطره ای شنیدنی از نوجوان چهارده ساله دفاع مقدس ❤️وقتی جعبه مهمات باز کردم فقط گریه کردم....
📖 السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... ▫️سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631
🟡نبرد سه کریدور پس از نشست اخیر گروه 20 و اعلام راه‌اندازی کریدور ( هند - خاورمیانه - اروپا ) نبرد کریدورها برای کسب بیشترین سهم از تجارت جهانی افزایش یافته است. در نقشه فوق مسیر آبی رنگ نشان دهنده کریدور ( عرب -  مد) است که هند را به اروپا وصل می‌کند و مسیر زردرنگ کریدور ( شمال - جنوب ) است که برای اتصال روسیه به هند از طریق ایران برنامه‌ریزی شده است و خطوط قرمز رنگ نیز نشان‌دهنده شاخه‌های ابتکار کمریند و جاده یا BRI چین است. به باور کارشناسان مهمترین هدف کریدور ( هند - اروپا ) رقابت با قدرت فزاینده چین در منطقه و کاهش اهمیت ژئواکونومیکی ایران ، ترکیه و حتی روسیه می‌باشد.
رسانه منسوب به شفیعی کدکنی: خاطره سعید حدادیان جعلی نیست چند روز قبل سعید حدادیان مداح اهل بیت، خاطر‌ه‌ای از شفیعی کدکنی شاعر مطرح کشور عنوان کرد که در آن مدعی شد شعری درباره امام حسین(ع) در کلاس درس سروده است. رسانه منسوب به استاد شفیعی کدکنی ابتدا این خاطره را جعلی خواند، اما اکنون در پستی جدید عنوان کرد پس از بررسی مشخص شد خاطره جعلی نیست و اشتباه از ما بوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ اگر همه مخالف حکم خدا باشند، میتوان حکم خدا را حذف کرد؟
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مناظره جانانه نجاح محمدعلی؛ پرچم تروریست‌های تجزیه طلب ایران در دستان مأمور موساد در پخش زنده شبکه عربی! اعتراف رسمی نیروی امنیتی رژیم صهیونیستی به حمایت اسرائیل از پان ترکها و گروهک‌ تروریستی "الاحواز" نجاح محمدعلی: ایران در قلب رژیم صهیونیستی نفوذ کرده و این رژیم از داخل در حال متلاشی شدن است؛ اگر جنگی با آذربایجان رخ دهد مطمئن باشید این سرزمین به خاک ایران ملحق خواهد شد!
🔴 ماجرای دوئل شهید خرازی با ژنرال بعثی. (قسمت اول) 🔸عملیات حالت فرسایشی به خود گرفته بود و انرژی و رمقی برای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) باقی نمانده بود. یک شب من و حاج محسن حسینی در سنگر نشسته بودیم که حاج حسین خرازی وارد شد و پرسید: «از بچه‌های مهندسی چند نفر اینجا هستند؟» گفتیم: «ما دو نفر در به در و بیچاره!» حاجی لبخند زد و گفت: «امشب می‌خوام بریم جلو!» از حرف او تعجب کردیم. ما هیچ‌گونه امکانات پیشروی نداشتیم. حاج محسن که آدم شوخی بود، بلند شد و گفت: «می‌خوای ما رو به کشتن بدی؟! تو که از درد زن و بچه سر درنمی‌آری!» خلاصه همراه حاج حسین سوار یک ماشین تویوتای لندکروز نو شدیم و حرکت کردیم! این تویوتا را همان روز به حاج حسین خرازی داده بودند. خرازی ما را به یک سنگر تصرف شده عراقی برد که سنگر فرماندهی عراق در منطقه شلمچه بود. یک سنگر مجهز و مجلل زیرزمینی که مبل هم داشت. سنگر در عمق زمین ساخته شده و قطر بتون آن حدود یک متر بود. روی آن را با چندین متر خاک پوشانده و روی خاک‌ها قلوه‌سنگ‌های بزرگی قرار داده بودند! وقتی وارد این هتل زیرزمینی شدیم، شخصی به نام جاسم که کویتی‌الاصل بود، از طریق بی‌سیم مشغول شنود فرکانس‌های عراقی‌ها بود. حاج حسین گفت: «جاسم کسی رو دم دست داری؟! جاسم خنده‌ای کرد و گفت: «ژنرال ماهر عبدالرشید!» ماهر عبدالرشید از فرماندهان معروف ارتش عراق و فکر می‌کنم فرمانده سپاه هفتم بود! حاج حسین گفت: «بارک‌الله، بارک‌الله! خب، چه خبر؟!» جاسم جواب داد: «می‌خواهد عقب برود. سه شب است که نخوابیده و دارد نیروهای خود را برای عقب‌نشینی آماده می‌کند.» حاجی خرازی با لبخند ملیحی گفت: «نمی‌ذاریم بره! مثل من که به خط اومدم، اون هم باید بیاد و بمونه.» جاسم گفت: «چطوری؟!» حاجی گفت: «بهش پیغام بده بگو: قال الحسین خرازی…» جاسم گفت: «نه حاجی این کار و نکن! من با این همه زحمت به شبکه بی‌سیم آن‌ها نفوذ کرده‌ام! بر اوضاع اون‌ها مسلطم! فرکانس‌های آن‌ها را کشف کرده‌ام. حیفه!» حاجی گفت: «همین که گفتم!» جاسم با تردید روی فرکانس بی‌سیم‌چی ژنرال رفت و به عربی گفت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، قال الحسین خرازی…» بی‌سیم‌چی عراقی با شنیدن اسم خرازی و فهمیدن اینکه فرکانس او لو رفته، شروع به ناسزاگویی کرد و جاسم با شنیدن آن فحش‌ها رنگ از رویش پرید و بی‌سیم را قطع کرد! حاجی پرسید: «چی می‌گفت؟!» جاسم گفت: «داشت ناسزا می‌گفت!» حاجی خرازی دست در جیب خود کرد و یک واکمن کوچک درآورد و گفت: «نوار قرآن براش بذار و بگو منطق شما اونه و منطق ما این!» جاسم دوباره بی‌سیم را روشن کرد و نوار را گذاشت! بی‌سیم‌چی عراقی فرصت گوش دادن به قرآن را نداشت. سیستم بی‌سیم آن‌ها به هم ریخته بود و فرماندهان عراقی مشغول فحش دادن به هم بودند. ما هم برای مدتی به دعوای فرماندهان عراقی گوش دادیم و کلی لذت بردیم. ژنرال ماهر عبدالرشید که متوجه دعوای فرماندهان خود شده بود، از بی‌سیم‌چی پرسید: «چی شده؟!» بی‌سیم‌چی گفت: «یک نفر ایرانی وارد فرکانس ما شده و می‌گوید، من از «خرازی» برای ماهر پیام دارم! » ماهر گفت: «پس چرا نمی‌گذارید پیغامش را بدهد!» بی‌سیم‌چی عراقی به زبان فارسی به جاسم گفت: «ای ایرانی! اگر پیغامی برای «ماهر» داری بگو! او آماده شنیدن است! » تازه متوجه شدیم، بی‌سیم‌چی عراقی هم فارسی بلد است! خرازی به جاسم گفت: «به او بگو خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم. خط سوم تو را هم گرفتم، خط چهارم تو را هم گرفتم، خط پنجم تو را هم گرفتم، سنگرهای مجهز نونی تو را هم گرفتم. هیچ مانعی جلوی من نیست؛ امشب می‌خواهم بیایم به شهر بصره و تو را ببینم!» جاسم پیام را داد و بی‌سیم‌چی و ماهر عبدالرشید هول کردند! ماهر پرسید: «می‌خواهی بیایی چه کار کنی یا چه بگویی؟!» خرازی جواب داد: «یک پای تو را قطع کردم. می‌خواهم پای دیگرت را هم قطع کنم!» ماهر جواب داد: بیا! من هم یک دست تو را قطع کردم، دومی را هم قطع می‌کنم! » خرازی گفت: «باشد! وعده ما امشب در میدان شهر بصره» با این پیغام، اوضاع نیروهای عراقی به هم ریخت. ژنرال ماهر عبدالرشید که واقعاً از تصور سقوط شهر بصره ترسیده بود، تمام چینشی را که قبل از آن برای عقب نشینی انجام داده بود، به هم زد!
🔴 ماجرای دوئل شهید خرازی با ژنرال بعثی. (قسمت دوم) 🔸حاجی خرازی بسیار آرام بود و در حالی که لبخندی بر لب داشت، به ما دو نفر گفت: «نماز خوانده‌اید؟» گفتیم: «بله!» پرسید: «چیزی خورده‌اید؟» گفتیم: «بله!» گفت: «من خسته‌ام، شما هم خسته شدین، پس بخوابین!» گفتیم: «با این کاری که شما انجام دادید، مگر می‌گذارند کسی امشب بخوابد؟!» وقتی قبل از مکالمه با ماهر عبدالرشید به طرف آن سنگر می‌آمدیم، عراقی‌ها مثل نقل و نبات گلوله روی منطقه می‌ریختند، اما وقتی می‌خواستیم بخوابیم، حجم آتش آن‌ها ده‌ها برابر شده بود و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ریختند که در طول تاریخ جنگ تا آن زمان و حتی بعد از آن بی‌سابقه بود. اما سنگر ما کاملاً امن بود. به راحتی خوابیدیم و اتفاقاً خوب هم خوابمان برد! فردا صبح که بیرون آمدیم، دیدیم بدنه تویوتای حاج حسین از ترکش و خمپاره مثل آبکش سوراخ سوراخ شده است. وقتی حاجی بیدار شد، با او وارد بحث شدیم که: «حکمت این کار دیشب چه بود؟» حاجی گفت: «ما در این منطقه نیرو و امکانات نداشتیم. مهمات هم نداشتیم. این کار را کردم تا آن‌ها تحریک شوند و منطقه را زیر آتش بگیرند و دست‌کم به اندازه یک هفته عملیات، مهمات خود را هدر بدهند!» بعدها جاسم براساس مطالبی که از بی‌سیم شنیده بود، می‌گفت: «آن شب انبارهای مهمات عراقی‌ها خالی شده بود و به قدری کمبود مهمات داشتند که تا دمیدن صبح، مهمات داخل تریلرها را مستقیم به کنار توپ‌ها و خمپاره‌اندازها می‌بردند و مصرف می‌کردند.»
25.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸صحبت های پدر شهید در مورد پیکر پاک پسرش / پیکر پر از ترکش و سوخته اش را نشناختم.