eitaa logo
مسجد امام حسین (ع) والفجر
3.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
58 فایل
کرمان بلوار جمهوری اسلامی خیابان والفجر شمالی کوچه ۳۱ "با ولایت تا شهادت" https://imamhussainvalfajr.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی مهدی دسترنج.mp3
36.17M
سخنرانی حجت الاسلام دسترنج شب پنجم محرم الحرام ۱۴۴۵ ملکوت جسارت کننده به قرآن منطق ندارد. انسان‌هایی که حرفی برای گفتن ندارند هوچی گری می‌کنند. https://eitaa.com/valfajr313
از قافله برپاکنندگان مجالس علیه‌السلام عقب نمانید. https://eitaa.com/valfajr313
این عکس متعلق به است که در ۲۱ اسفند ۶۳ در جزیره مجنون در عملیات بدر به فیض عظیم شهادت نائل شد. داستانش خواندنی است که متناسب با شب ششم و روضه است حتما مطالعه بفرمایید 👇👇👇 https://eitaa.com/valfajr313
✍خاطره ای از 🔖در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله ، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. 💠صدا از طرف محافظ‌ها بود که چندتای‌شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» ✍حضرت‌آقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی‌دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده‌اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک حضرت‌آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می‌رود. 📌کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می‌گوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه‌ها می‌گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط می‌خوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا می‌گه می‌خوام باهاش حرف هم بزنم». حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست». 🦋لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند, صورت سرخ و سرما زده‌اش خیس اشک بود, در میانه راه حضرت‌آقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند می‌فرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی» 🔖شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان می‌لرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری می‌گوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و می‌فرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان می‌دهد. 🔖حضرت‌آقا از مکث طولانی پسرک می‌فهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان می‌گوید: «اینم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرت‌آقا با زبان آذری سلیسی می‌فرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟» شهید بالازاده که با شنیدن گویش مادری‌اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.» حضرت‌آقا دست شهید بالازاده را‌‌ رها کرده و دست روی شانه او گذاشته و می‌فرمایند: ‌«افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟» شهید بالازاده که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود می‌گوید: «انگوت کندی آقا جان!» حضرت‌آقا می‌پرسند: «از چای گرمی؟» شهید بالازاده انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود می‌گوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم». 🔖حضرت‌آقا می‎فرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.» شهید بالازاده می‌گوید: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه (ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ 🦋شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» و شانه‌های شهید بالازاده آشکارا می‌لرزد. حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. 💠حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» آقا خم شدند و صورت خیس مرحمت را بوسیدند و فرمودند ما را دعا کن درس و مدرسه را هم فراموش نکن سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت برسان ... https://eitaa.com/valfajr313
مراسم سوگواری و مسجد امام حسین علیه‌السلام والفجر https://eitaa.com/valfajr313
مراسم عزاداری مسجد امام حسین علیه‌السلام والفجر https://eitaa.com/valfajr313
قرائت از روز اول ماه تا روز آخر ماه https://eitaa.com/valfajr313
18.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رؤیای صادقه آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی از زبان آیت‌الله وحید خراسانی در مورد https://eitaa.com/valfajr313
اهانت به ساحت مقدس را محکوم می‌کنیم. همیشه تا قیامت با قرآن و عترت می‌مانیم. https://eitaa.com/valfajr313
: حدیث ۱۹ : نکته پنجم : سؤال : اگر کسی از دنیا برود تا زمان محدودی برایش گریه می‌کنیم یا غصه می‌خوریم چرا بعد از گذشت حدود ۱۴۰۰ سال از شهادت علیه‌السلام هنوز گریه می‌کنیم و ماتم می‌گیریم و مجلس عزا به پا می‌کنیم؟؟؟ جواب : این شبهه از اینجا نشأت می‌گیرد که این دو نوع گریه و ماتم را یکی بدانیم در حالیکه با هم فرق دارند. گریه و ماتم بر عزیز از دست رفته از روی ترحّم است به همین خاطر بعد از مدتی به حالت طبیعی برمی‌گردد مثلا شخصی که یک سال از فوت پدرش گذشته دیگر برایش عادی شده و دیگر گریه نمی‌کند. اما گریه و ماتم بر امام حسین قطعا از این نوع گریه نیست چون اولا ایشان احتیاجی به ترحم ندارند و ثانیا گریه از روی ترحم زمان انقضا دارد و ثالثا گریه از روی ترحم آن همه آثار و برکات را ندارد. اما توضیح اینکه این گریه چه نوع گریه ای است ان شاءالله در نکته بعدی خواهد آمد. https://eitaa.com/valfajr313