#در_محضر_بزرگان
آیتالله بهجت قدس سره:
✍ بعضی شروع به اوراد و اذکاری میکنند تا #امام_زمان(علیهالسلام) را ببینند،
☘ چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟ شماسعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما #خشنود باشند.
@valiyeasreejvarkola
🏴 فرا رسیدن سالروز وفات بانوی کرامت و مهربانی، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت میگوییم.
@valiyeasreejvarkola
🖤 سلام.صبح اولین روز هفته شما بخیر
🌴 امام جعفر صادق علیه السلام درباره مقام و منزلت فاطمه معصومه سلام الله علیها می فرمایند:
...به #شفاعتش همه ی #شیعیان من وارد #بهشت می شوند
📚بحارالانوار، جلد ۵۷، صفحه ۲۲۸
🏴سالروز وفات کریمه اهل بیت را تسلیت می گوییم.
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای:
یکی از امتیازات بزرگی که شهر #قم دارد این است که بر گِرد مضجع شریف یکی از برگزيدگان اهل بیت علیهم #حضرت_معصومه(س) بنا شده است.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام علی علیه السلام :
کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند و کسی که برای دین خدا کار کند، خدا دنیای او را کفایت می کند.
📚 جهادالنفس/حدیث 354
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**از یهودی که کمتر نیستم**
مرد صالحی مبلغ بیست هزار درهم مقروض بود ، هیچ وسیله ای برای پرداخت آن نداشت . روزی طلبکار با اصرار تمام ، مطالبه قرض خود نمود ، آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض با اشک جاری و دلی افسرده به خانه رفت . این مرد همسایه ای یهودی داشت ، همین که او را با وضعی پریشان مشاهده کرد ، گفت : تو را به حق دین اسلام سوگند می دهم بگو چه شده که این قدر ناراحتی ؟ جریان را برایش شرح داد . یهودی به منزل خود رفته و مبلغ بیست هزار درهم برایش آورد ، گفت : اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه که هستیم ، شایسته نیست همسایه من به رنج قرض گرفتار باشد . بدهکار آن پول را برداشت و پیش طلبکار آورد .
طلبکار از این سرعت در پرداخت پول تعجب کرد . از او پرسید : از کجا تهیه کردی ؟ جریان بر خورد همسایه یهودی را برایش نقل کرد ، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد . گفت : من از یک یهودی که کمتر نیستم ، بگیر سند خود را من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد . طلبکار همان شب در خواب دید قیامت به پا شده و نامه های اعمال در حرکت است ، بعضی نامه عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار می گیرد . در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و اجازه ورود بهشت بدون حساب به او دادند .
پرسید : چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم ؟ گفتند :
چون تو جوانمردی کردی و سند آن مرد نیکوکار را رد نمودی ما چگونه نامه عمل تو را ندهیم با این که بخشنده و مهربانیم ، همانطور که تو از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو می گذریم ، طلبت را بخشیدی ما هم گناهان تو را بخشیدیم .
@valiyeasreejvarkola
✅پرسش:
عصمت پیامبران نسبت به عصمت چهارده معصوم (علیهم السلام) در چه جایگاهی قرار دارد..!؟
✍️ پاسخ:
تمام انبیاء (ع) دارای عصمتند، ولی همه آنها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند. انبیاء اولوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کاملتری دارند، در عصمت هم از سایر انبیاء برترند.
🔹 خاتم انبیاء که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است، در عصمت نیز از همه کاملتر و دارای عصمت مطلقه است.
🔸 أئمه (علیهم السلام) به دلیل آن که طینتشان برگرفته از طینت خاتم انبیاء و پرتوی از نور وجود او است، مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند، به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است، بلکه از آنچه اصطلاحاً «ترک اولى» نام دارد، معصوماند، در حالی که انبیای دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از «ترک اولى» معصوم نیستند.
🔹 أئمه اطهار (ع) مثل حضرت ختمی مرتبت نه تنها از هرگونه لغزشی علمی و عملی منزهاند، بلکه از ترک اولى نیز معصومند، یعنی آنها نه تنها واجبی را ترک نمیکنند و حرامی را انجام نمیدهند، بلکه مستحبات را نیز ترک نکرده و مکروهات را انجام نمیدهند و این همان چیزی است که از آن به عصمت مطلقه یاد میشود و أئمه (ع) از چنین عصمت برخوردار هستند.
🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز یکشنبه شما بخیر
🌴امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
#نصیحت را از کسی که آن را به شما هدیه می کند #بشنوید و آن را با #جان و #دل بپذیرید.
📚غررالحکم، حدیث ۲۴۹۴
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
علامه حسن زاده آملی رضوانالله تعالی علیه
به ما فرمودند طوری قرآن بخوانید که
الآن در بساط قرب الهی نشسته اید دارید از او وحی می گیرید
دارد با شما صحبت می کند اینطوری قرآن بخوانید
وضو بگیرید ، با حضور باشید، رو به سوی قبله بشینید
در بساط قرب و انس او بشینید
بگذارید که خدا (جلّ و علی) با شما صحبت کند
عبد باشید، حاضر باشید، مودب بشینید
مشافهتا از او حرف بشنوید و وقتی به شما خطاب می کند :
«یا ایها الذین آمنوا»
در جواب عرض کنید : «لبیک»
آمدیم، ایستادیم
بنده ایم بنده بنده...
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم:
اگرانسان غیبتی را ترک کند، ثواب آن از ده هزار نماز مستحبی بیشتر است.
📚بحارالانوار، جلد ۷۲، صفحه ۲۶۱
@aliyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**خصوصیات ذاتی **
روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من می دانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را می زنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند.
روز بعد پادشاه سوار بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد.
روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه می دانی؟
مرد که به شدت میترسید با ترس گفت می دانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بیبهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزادههای شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد.
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمی رود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیشها یک جا چرا می کردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش میآید
سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی.
"آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد."
@valiyeasreejvarkola