#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
مچ گیری نکنیم!
مردی باغ انار داشت، روزی که محصول رو جمع میکردند، فرزند این آقا بهش مراجعه کرد و کارگری رو در میان جمع کارگران نشون داد و گفت بابا این کارگر دزدی کرده.
پدر گفت: نه! من به این کارگر اعتماد دارم. پسر اصرار کرد و پدر وقتی اصرار پسر رو دید به جای اینکه حرفش رو قبول بکنه با سیلی به صورتش زد!
پسر ناراحت شد، دور شد. بعدازظهر دوباره مراجعه کرد گفت: بابا من یقین دارم که این کارگر دزده. پدر گفت: من هم میدونم که کارگرم دزده. گفت پس چرا من رو تنبیه کردی؟ گفت: چون دلم نمی خواست توی جمعیت آبروش رو بریزم! ما حق نداریم آبروی آدمها رو به راحتی ببریم.
گذشت... یکی دو روز بعد اون کارگر مراجعه کرد و گفت من واقعا دزدی کرده بودم ولی الان توبه کردم!
◀نکته اخلاقی:
️ این یک مثال خوب تربیته! چشم پوشی از گناه، خطا و اشکال. ما در مواجه با بچههامون خیلی از مواقع باید از عنصر تغافل استفاده بکنیم، باید خودمون رو به غفلت بزنیم. ما قرار نیست مدام از بچههامون مچ گیری بکنیم، باید گاهی دست گیری کنیم
کاری کنیم اگر بچهمون جایی کار غلط انجام داد اول به خود ما مراجعه کنه. از ما کمک بگیره نه اینکه مدام نگران باشه که ما مچش رو بگیریم!
@valiyeasreejvarkola
✅پرسش:
چرا به قیامت "روز" اطلاق می شود ؟درحالی که نه خورشیدی هست نه روشنایی وجود دارد؟
✍️پاسخ:
این که بر هنگامه قیامت کلمه یوم و روز اطلاق شده از باب مسامحه است و گرنه روز به معنای آنچه از طلوع تا غروب خورشید گفته می شود در آن هنگامه وجود نداردچون در آن هنگامه حقایق روشن می گردد لذا تعبیر روز شده است . نام های قیامت عبارتند از: الواقعه، الراجفه، الطامه، الصاخه، الحاقه، یوم الفصل، یوم الندم، یوم النشور، یوم الحق، یوم المسأله، یوم الفراق، یوم الحساب، یوم الحکم، یوم العذاب، یوم المحاسبه و یوم التلاق و یوم الحسره ... مثلا روز و یوم از چند ساعت یا چند ماه در قطب شمال تجاوز نمی کند و قیامت قرآن مجید در یک آیه هنگامی که از روز قیامت سخن می گوید آن را به عنوان یک روز بسیار طولانی معرفی می کند. در یک جا می فرماید: فرشتگان و روح به سوی او عروج می کنند در آن روز که مقدارش پنجاه هزار سال است.
🔸 البته تعبیر به "پنجاه هزار سال"، از این نظر است که آن روز، برحسب سال های دنیا تا این حد ادامه پیدا می کند و در جای دیگر مقدار آن را یک هزار سال تعیین می نماید. لازم به ذکر است که بین این دو آیه، منافاتی وجود ندارد؛ زیرا همانگونه که در روایات وارد شده است: در قیامت پنجاه موقف است و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول می کشد."
🔹 البته بعضی دیگر نیز احتمال داده اند، عددپنجاه هزار سال، برای تکثیر باشد نه بیان تعداد؛ یعنی آن روز بسیار طولانی است
🌐مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز سهشنبه شما بخیر
🌴امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
دست نیافتن به #حاجت، آسان تر از #درخواست آن از #نااهل است.
📚نهجالبلاغه، حکمت ۶۶
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمت الله علیه:
#بزرگترین آزمون #ایمان زمانی است که چیزی را می خواهید و به دست نمی آوری
@valiyeasreejvarkola
️#کلام_معصوم
امام صادق عليه السلام :
هر كس شبى بیمار شود و آن را نیكو بپذیرد و خدا را شکر و سپاس گوید، كفّاره شصت سال «عمر سراسر لغزش» او خواهد بود.
راوى مىگوید: گفتم: معناى نیكو پذیرفتن آن چیست؟ فرمود: بر رنج و ناراحتى آن صبر كند.
📗ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه 193
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
داستان اسب و بادیه نشین
مردی، #اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه #آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد #بادیه_نشین تعویض کند. بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم. روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می کرد، در حاشیه جاده ای دراز کشید. او می دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می کند. همین اتفاق هم افتاد... مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد #بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا ناله کنان جواب داد: «من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده ام و نمی توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم.» مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود.
🔹به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد.
🔸مرد متوجه شد که #گول بادیه نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می خواهم چیزی به تو بگویم.
🔹بادیه نشین که کنجکاو شده بود کمی دورتر ایستاد. مرد گفت: تو اسب مرا #دزدیدی. دیگر کاری از دست من برنمی آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن: «برای هیچ کس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی...»
بادیه نشین #تمسخرکنان گفت: چرا باید این کار را انجام دهم؟! مرد گفت: چون ممکن است زمانی بیمار درمانده ای کنار جاده ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسی به او کمک نخواهد کرد...
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
💠 امام علی علیه السلام:
🔸 « ... در يک روز، به قدر يک سال نگران و غمگين نباش؛ كه در هر روز غم همان روز تو را كافى است. اگر يک سال از عمرت مانده باشد، خداوند عزّوجلّ از پس هر روز، روزىِ تازهات را خواهد داد، و اگر يک سال از عمرت نمانده باشد، پس چرا غم و اندوهِ زمانى را
می خورى كه از آنِ تو نيست؟!»
📚نهجالبلاغه، حکمت ۳۷۹
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**ایراد بنی اسرائیلی! **
از امام رضا علیه السلام نقل است:
مردی از بنی اسرائیل، یکی از بستگان خود را کشت و جسد او را بر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (سباط بنی اسرائیل) گذاشت. سپس به خونخواهی او بر آمد.
حضرت موسی علیه السلام دستور دادند، گاوی بیاورند تا کشف حقیقت کنند. ایشان توضیح خواستند. حضرت فرمود:
. اگر هر نوع گاوی میآوردند در اطاعت ایشان کافی بود، ولی چون توضیح خواستند و سخت گرفتند، خداوند هم بر ایشان سخت گرفت. لذا دستور این است:
آن گاو نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان، بلکه میان این دو!
باز پرسیدند: - چه رنگی باشد؟
حضرت موسی فرمود:
- زرد رنگ، طوری که بیننده را خوش آید.
گفتند: - ای موسی! مشخصات گاو هنوز مبهم است واضح تر بفرما!
موسی گفت:
- گاوی که به شخم زدن آرام و نرم نشده و برای زراعت، آبکشی نکرده باشد، بدون عیب بوده و غیر از رنگ اصلی اش رنگ دیگری در آن نباشد.
بالاخره مشخصات با مشخصات گاوی انطباق یافت که نزد جوانی از بنی اسرائیل بود. وقتی که برای خرید پیش او رفتند، گفت:
- نمی فروشم، مگر اینکه پوست گاوم را پر از طلا نمایید!
گفتار جوان را به حضرت اطلاع دادند، فرمود:
- چاره ای نیست باید بخرید! آنان نیز به همان قیمت خریدند و آن را کشتند.
دم گاو [۱] را بر مرد مقتول زدند و او زنده شد، گفت:
- یا نبی الله! پسر عمویم مرا کشته است، نه آن کسی که ادعا میکنند.
- این گونه راز قتل بر همه آشکار شد. یکی از پیروان و اصحاب موسی گفت:
- یا نبی الله! این گاو قصه ی شیرینی دارد.
حضرت فرمود: آن قصه چیست؟
مرد گفت: جوان صاحب این گاو، نسبت به پدر و مادر خویش خیلی مهربان بود. روزی او جنسی خرید. برای گرفتن پول، پیش پدر آمد، او را در خواب یافت.
چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار کند، از معامله صرف نظر کرد، هنگامی که پدر بیدار شد، جریان را به او عرض کرد.
پدر گفت: کار نیکویی کردی، به خاطر آن، این گاو را به تو بخشیدم.
حضرت موسی علیه السلام گفت: ببینید! این فواید نیکی به پدر و مادر است.
📚منبع:بحارالانوار ، جلد ۱۲ ، صفحه ۲۶۲
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز پنجشنبه شما بخیر
🌴 امام حسن عسکری علیهالسلام:
مراقب باش که #طلب_روزی، تو را از کار و #اعمال_واجب باز ندارد.
📚تحف العقول، صفحه ۴۸۹
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیت الله حق شناس رحمت الله علیه:
اگر در زندگیتان شکاف هایی هست،
دلیل آن است که در بندگیتان برای خدای متعال کم گذاشته اید!
@valiyeasreejvarkola
#کلام_شهید
تندتر از ولایت فقیه و امام نروید که پایتان خرد می شود
از امام هم عقب نمانید که منحرف می شوید
قدر امام و ولایت فقیه را داشته باشید که شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند!
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹
⚘یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذکر جمیل #صلوات
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صلهرحم داشته باش تا خداوند ، کارت را آسان و عمرت را طولانی بگرداند.
پروردگارت را فرمان ببر تا خردمند به شمار آیی و از او نافرمانی نکن که نادان شمرده میشوی.
📚 الفردوس ، جلد ۵ ، صفحه ۲۸۲
@valiyeasreejvarkola