eitaa logo
مسجد ولی عصر(عج) اجوارکلا
146 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
296 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سعدی علیه الرحمه در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید: یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی! 📚 گلستان‌سعدی @valiyeasreejvarkola
💬سوال:  آیا فروش کالایی به مبلغی بیش از قیمت روز در ازای دریافت چک ده روزه بنا به تصمیم و اختیار خریدار اشکال ربوی دارد؟ ✅ پاسخ:‌ نسیه فروختن اشکالی ندارد اگر چه از قیمت نقد بیشتر بگیرد. 📚 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری – احکام معاملات @valiyeasreejvarkola
دل تون رو گــرفتار این پیچ و خم دنیا نڪنید این پیچ و خم دنیا انــــسان رو به باتـــلاق می برد و گـــرفتار می ڪند ازش نـــــجات هـــم نمیــشه پیدا ڪرد. ⚘یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذکر جمیل @valiyeasreejvarkola
✅ جلسه نورانی ذکر صلوات و قرائت حدیث کساء ✳ یکشنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۱ ساعت ۷ شب 🌴شهر بابکان، مسجدجامع ولیعصر(عج)اجوارکلا همراه با پذیرایی شام ⬅️ حضور گرم همه عزیزان مورد انتظار و موجب امتنان می باشد @valiyeasreejvarkola
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مَن اَنکَرَ القائِمَ مِن وُلدی أَثناءَ غَیبَتِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً. کسی که قائم (مهدی) را که از فرزندان من است در دوران غیبتش مُنکِر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت. 📚منتخب‌الاثر، صفحه ٢٢٩ @valuyeasreejvarkola
مردی که اندرز خواست... مردی از بادیه به مدینه آمد و حضور رسول اکرم می‌رسید و از آن حضرت پندی تقاضا کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خشم مگیر و بیش از این چیزی نفرمود. آن مرد به قبیله ی خویش برگشت. اتفاقا وقتی به قبیله ی خود رسید، اطلاع یافت که در نبودن او جوانان قومش به مال قبیله ای دیگر دستبرد زده اند و آنها نیز مقابله به مثل کرده اند و کار به جاهای باریک رسیده و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند. شنیدن این خبر خشم او را برانگیخت. فورأ سلاح خویش را برداشت و به صف قوم خود ملحق شد. ناگهان به یاد سخن رسول خدا افتاد و با خود گفت: الان وقت آن است که آن جمله ی کوتاه را به کار بندم. جلو آمد و رهبران صف مخالف را پیش خواند و گفت: این ستیزه برای چیست؟ اگر منظور غرامت آن تجاوزی است که جوانان نادان ما کرده اند، من حاضرم از مال شخصی خودم ادا کنم. علت ندارد که ما برای چنین چیزی به جان یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم. طرف مقابل که سخنان عاقلانه ی این مرد را شنیدند، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند: ما هم از تو کمتر نیستیم. حالا که چنین است ما از ادعای خود صرف نظر می کنیم. آن گاه به قبیله ی خود بازگشتند. 📚داستان راستان 1/ - 9: به نقل از: اصول کافی 404/2. ‌ ‌ @valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز آدینه شما بخیر 🌴پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم: بر من بسیار بفرستید که صلوات بر من نوری در ، نوری در و نوری در خواهد بود. 📚بحارالانوار، جلد ۷۶، صفحه ۶۴ @valiyeasreejvarkola
آیت الله حق شناس رحمت الله علیه: ✅ سه امری که وسوسه شیطان را از بین می برد. 📌وقتی به این سه امر، متخلق (متصف) شدی، وسوسه شیطان در تو از بین می‌رود: 1️⃣اینکه هر چه در دست توست، ملک خود ندانی. 2️⃣مدبر امور را خداوند متعال بدانی و اگر عمل نیک انجام دادی، از آن خدا بدانی. 3️⃣اینکه تمام اشتغال خود را در انجام اوامر و نواهی صرف کنی. @valiyeasreejvarkola
💠 بچه‌ها خواب هستند، خدایِ بچه‌ها بیدار است! 🔹 شهید دکتر مصطفی موقع حضورشان در لبنان، مرکزی زده بودند و از یتیمان لبنانی مراقبت می‌کردند و به آنان کار یاد می‌دادند تا مجبور نشوند به خاطر سیر کردن شکم‌شان دست به جرم بزنند. 🔸 در واقع هسته اولیه حزب‌الله لبنان این‌جوری شکل گرفت. این بچه‌ها شهید چمران را مثل پدرشان دوست داشتند و حاضر بودند برایش بمیرند. 🔹 شهید چمران وقتی این یتیم‌ خانه‌ را در لبنان دایر کرده بودند، به خانم [لبنانی] خودش می‌گوید: ما غذایی را من‌ بعد می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند! 🔸 خانمش می‌گوید: یک وقت مادرم یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیر وقت آمد خانه. بهش گفتم: بیا این غذا را بخور! آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید: آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ من گفتم: نه، بچه‌ها غذای یتیم‌ خانه‌ را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور! 🔹 چمران با تمام گرسنگی‌ و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، آن را کنار گذاشت و گفت: نه! ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه‌ها بخورند! گفتم: بچه‌ها که الآن خواب هستند، شما هم که همیشه رعایت می‌کنی، حالا این‌ دفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر! 🔸 چمران شروع کرد به اشک ریختن و گفت: بچه‌ها خواب هستند، خدای بچه‌ها که بیدار است! 📚 خاطرات همسر شهید دکتر چمران ⚘یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذکر جمیل @valiyeasreejvarkola
✅ پرسش: گرفتن مراسم عقد و عروسی در چه حکمی داره؟ 📚 همه مراجع: اگه برگزارى اين‌جور مراسم‌ها همراه با گناه يا بی‌احترامی به اهل‌بیت(عليهم‌السلام) نباشه، اشكال نداره؛ ولی شاید بركت هم نداشته باشه. 👌 بهتره كه شیعیان باغيرت، اين‌جور مراسم‌ها رو در ايام مناسب‌تری برگزار كنن. 👈 البته خود خوندن خطبه عقد و محرمیت مشکلی نداره. 🔺 استفتا از مراجع. @valiyeasreejvarkol
امام حسین علیه السلام : برای هر غم و دردے درمانے است ؛و درمان گناه ؛ طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خـــــداوند مے باشد . 📚وسائل الشیعه،جلد ۱۶،صفحه ۶۵ @valiyeasreejvarkola
**جریان عجیب زن رقّاصه و آیت‌الله بیدآبادی** روزی جمعی از اشرار اصفهان عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) را می‌بینند و از ایشان تقاضا می‌کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند. ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله‌های اصفهان می‌روند. سرانجام به خانه‌ای می‌رسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان می‌گوید: به‌به! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا می‌شوند و قصد مراجعت می‌کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می‌گویند: چاره‌ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق می‌شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می‌چرخد! جماعت اوباش نیز حلقه‌وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می‌زنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می‌گوید: در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را 🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می‌فرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می‌شود، آن جماعت به می‌افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می‌زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می‌نماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه آنان را از به سوی خداوند بازگرداندم. 📙حکایات عاشقان خدا،حاجی زاده، ج۱ @valiyeasreejvarkola