🌺 سلام.صبح روز یکشنبه شما بخیر
🌴 امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
ریشه سالم ماندن از لغزشها، اندیشیدن پیش از عمل کردن و سنجیدن پیش از سخن گفتن است.
📚ميزان الحكمه، جلد ۹،صفحه ۲۲۶
@valiyeasreejvarkola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_محضر_بزرگان
دیدگاه حضرت آیتالله جوادی آملی حفظهالله در خصوص عدم خدمات دهی به بی حجابان و بدحجابان:
@valiyeasreejvarkola
#سخن_نیکو
اولیـنتلفـنبـۍسیـمتوسـطخـدا اختـراعشـد و خـداوند نـام #دعـا روبـراشانتخـاب ڪرد.
هیـچوقـتسیــگنالـشنمـــــیرهولازمنیسـتدوبـارهشــــارژشڪنیـد هـرجـاهستیـدراحـتازشاستفـادهڪنید
👈همراه اول و آخر زندگی تان خداست
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💠 پرسش:
معامله با كودك چه حکمي دارد؟
💬 پاسخ:
در سه صورت خريد از طفل مانعى #ندارد:
🔸1. طرف معامله در واقع ولىّ طفل باشد و طفل وسيله رساندن جنس يا پول گردد.
🔸2. طفل طرف معامله است ولى يقين داشته باشيم كه اين كار با رضايت ولى انجام مىگيرد. (1)
🔸3. اگر طفل مميز باشد و چيز كم قيمتى را كه معامله آن براى بچهها متعارف است معامله كند. (2)
🖌 اگر از بچه نابالغ چيزى بخرد يا چيزى به او بفروشد بايد جنس يا پولى را كه از او گرفته به صاحب آن بدهد يا از صاحبش رضايت بطلبد.
👈 و اگر صاحب آن را نمىشناسد بايد چيزى را كه از بچه گرفته، از طرف صاحب آن #مظالم بدهد ولى اگر چيزى را كه گرفته مال خود صغير باشد، بايد به ولىاش برساند و اگر او را پيدا نكرد به حاكم شرع برساند. (3)
#معامله_با_کودک
___________
📚 پی نوشت:
1- توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2082؛ استفتائات مكارم، ج 1، ص 162، س 584.
2- استفتائات بهجت، ج 3، س 4170.
3- توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2083.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند:
«خیری در دنیا نیست، مگر برای دو کس:آن که هر روز بر احسان خود می افزاید و کسی که گناهانش را با توبه جبران میکند»
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
سعد و پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم
مردی از پیروان پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم به نام سعد بسیار مستمند بود و جزء اصحاب صُفّه (به کسانی گفته میشد که خانه نداشتند و در ایوان و غرفههای مسجد زندگی میکردند) محسوب میشد و تمام نمازهای شبانهروزی را پشت سر پیامبر میگذارد. پیامبر از فقر سعد متأثّر بود، روزی به او وعده داد اگر مالی به دستم بیاید تو را بینیاز میکنم. مدتّی گذشت اتفاقاً چیزی به دست نیامد و افسردگی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بر وضع مادی سعد بیشتر شد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض کرد: خداوند میفرماید: «ما از اندوه تو بهواسطهی فقر سعد آگاهیم اگر میخواهی از این حال خارج شود دو درهم را به او بده و بگو خرید و فروش کند.»
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم دو درهم را گرفته؛ وقتی برای نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده کرد که به انتظار ایشان بر در یکی از حجرات مسجد ایستاده است.
فرمود: «میتوانی تجارت کنی؟»
عرض کرد سوگند به خدا که سرمایه ندارم؛ پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم دو درهم را به او داد و فرمود: «سرمایهی خود کن و به خرید و فروش مشغول شو.»
سعد پول را گرفت و برای انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر به طلب روزی مشغول شد.
خداوند برکتی به او داد که هر چه را به یک درهم میخرید، دو درهم میفروخت؛ کمکم وضع مالی او رو به افزایش گذاشت، بهطوریکه بر در مسجد دکّانی گرفت و کالای خود را آنجا میفروخت.
چون کارش بالا گرفت، کارش از نظر عبادی بهجایی رسید که وقتی بلال اذان میگفت، او خود را برای نماز آماده نمیکرد؛ بااینکه قبلاً پیش از اذان مهیّای نماز میشد. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «سعد! دنیا تو را مشغول کرده و از نماز بازداشته است.» گفت: «چه کنم اموال خود را بگذارم، ضایع میشود میخواهم پول جنس فروخته را بگیرم و از دیگری متاعی خریدم، جنس را تحویل بگیرم و قیمتش را بدهم.»
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و باز ماندنش از بندگی افسرده گشت، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: «از افسردگی تو اطلاع یافتیم، کدام حال را برای سعد میپسندی؟» پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم گفت: حال قبلی برایش بهتر بوده، جبرئیل هم گفت: آری علاقه به دنیا انسان را از یاد آخرت غافل میکند؛ حال دو درهمی که به او دادی از او پس بگیر.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم نزد سعد آمده و فرمود: دو درهمی که به تو دادم، برنمیگردانی؟
عرض کرد: دویست درهم خواسته باشید میدهم، فرمود: نه همان دو درهمی که گرفتی، بده. پول را تقدیم پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم کرد. چیزی از زمان نگذشت که وضع مالی او به حال اوّل برگشت.
📚داستانها و پندها 2/78 -حیوه القلوب 1/578
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز دوشنبه شما بخیر
🌴امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار مده.
📚نهجالبلاغه، بخشی از نامه ۶۹
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
علامه حسن زاده آملی رضوانالله تعالی علیه:
بدانید که مسافرید، باور کنید که در مسیرید
هر روزی که به ما می گذرد، هر روز به رفتن مان نزدیک تر می شویم
ابدیت در پیش داریم،
در اینجا تا یک سنی زندگی می کنیم
اما در آن دنیا "تا" نداریم
#هستیم_که_هستیم
حواس مان باشد که #درست_بسازیم_آخرتمان را، وگرنه گرفتاریم.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام رضا علیهالسلام:
خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد که: هرگاه من #اطاعت شوم، راضی می گردم و آن گاه که رضایت داشتم، برکت می دهم و #برکت من هم بی پایان است.
📚میزان الحکمة، جلد 1، حدیث 1700
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
عطار خیانتکار
در زمان «عضد الدوله دیلمی» مرد ناشناسی وارد بغداد شد و گردن بندی را که هزار دینار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولی مشتری پیدا نشد. چون خیال مسافرت مکه را داشت، در پی یافتن مردی امینی گشت تا گردن بند را به وی بسپارد.
مردم عطاری را معرفی کردند که به پرهیزکاری معروف بود. گردن بند را به رسم امانت نزد وی گذاشت به مکه مسافرت کرد. در مراجعت مقداری هدیه برای او فراهم آورد.
چون به نزدش رسید و هدیه را تقدیم کرد، عطار خود را به ناشناسی زد و گفت: من تو را نمیشناسم و امانتی نزد من نگذاشتی. سر و صدا بلند شد و مردم جمع شدند و او را از دکان عطار پرهیزکار بیرون کردند.
چند بار دیگر نزدش رفت و جز ناسزا از او چیزی نشنید. کسی به او گفت: حکایت خود را با این عطار، برای امیر عضد الدوله بنویس حتماً کاری برایت میکند.
نامهای برای امیر نوشت و عضد الدوله جواب او را داد و متذکر شد که سه روز متوالی بر در دکان عطار بنشین، روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام میدهم تو فقط جواب سلام مرا بده. روز بعد مطالبه گردن بند را از او بنما و نتیجه را به من خبر بده.
روز چهارم امیر با تشریفات مخصوص از در دکان عبور کرد و همینکه چشمش به مرد غریب افتاد، سلام کرد و او را بسیار احترام نمود. مرد جواب امیر را داد و امیر از او گلایه کرد که به بغداد میآیی و از ما خبری نمیگیری و خواستهات را به ما نمیگویی، مرد غریب پوزش خواست که تاکنون موفق نشدم عرض ارادت نمایم. در تمام مدت عطار و مردم در شگفت بودند که این ناشناس کیست؛ و عطار مرگ را به چشم میدید.
همینکه امیر رفت، عطار رو به آن ناشناس کرد و پرسید: «برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادی، آیا نشانهای داشت؟ دومرتبه بگو شاید یادم بیاید.» مرد نشانیهای امانت را گفت، عطار جستجوی مختصری کرد و گلوبند را یافت و به او تسلیم کرد؛ گفت: «خدا میداند من فراموش کرده بودم.»
مرد نزد امیر رفت و جریان را برایش نقل کرد. امیر گردن بند را از او گرفت و به گردن مرد عطار آویخت و او را به دار کشید. دستور داد: در میان شهر صدا بزنند، این است کیفر کسی که امانتی بگیرد و بعد انکار کند. پس از این کار عبرت آور، گردن بند را به او رد کرد و او را به شهرش فرستاد.
📚پند تاریخ، جلد 1، صفحه 202
مستطرف، جلد 1، صفحه 118
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز سهشنبه شما بخیر
🌴 امام رضا علیهالسلام:
آدم پیمان شکن از پیشامد بد در امان نیست.
📚بحارالانوار، جلد ۶۷،صفحه ۱۸۶، حدیث ۴
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیت الله جوادی آملی حفظهالله:
🔸 خدا دنيا را برای آزمون, خلق كرد. اصلاً دنيا كلاس #امتحان است، منتها امتحانها دو قسم است؛ گاهی امتحان، هر روز است ولی گاهی امتحانهای سنگين، سالی يك بار يا دو بار است.
🔸 گاهی يك بار يا دو بار انسان يا بيمار میشود يا #مال فراوانی به او پيشنهاد میدهند يا مقامی به او پيشنهاد میدهند و در بوتهی آزمايش قرار میگيرد، وگرنه امتحانات جزئی هر روز و هر لحظه هست.
@valiyeasreejvarkola