🌺 سلام.صبح روز آدینه شما بخیر
🌴 امام رضا علیهالسلام:
خداوند به وسیله او [ قائم علیهالسلام ] زمین را از هر ظلم و ستمی پاک می گرداند.
📚کمال الدین، جلد ۲،صفحه ۳۷۱
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیتالله بهجت قدسسره:
تنها انتظار #فرج کافی نیست، تَهَیُّأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف واقع میشود، بهحدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ جهان مملو از ظلم و جور میگردد».
خدا میداند که بهواسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید!
خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند.
مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله(فتنههای گمراهکننده) کنارهگیری کنند.
📗کتاب حضرت حجت(عج)، ص١٨۶
مجموعه بیانات آیتالله بهجت(ق) پیرامون حضرت ولی عصر(عج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@valiyeasreejvarkola
#خاطرات_شهدا
شهیدی که پرچم آقارا باخون خود رنگ کرد
محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....
نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....
#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب
🌺 یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذکر جمیل صلوات
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💠پرسش :
ربا و معامله متری یا عددی دو شیء چه حکمی دارد؟
💬 پاسخ:
گر چيزی را كه مثل پارچه با متر و ذرع می فروشند يا چيزی را كه مثل گردو و تخم مرغ با شماره معامله می كنند بفروشد و زيادتر بگيرد، مثلا ده تا تخم مرغ بدهد و يازده تا بگيرد اشكال ندارد.
📚پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
هر كه در ميان سخن برادر مسلمانش وارد شود ، چنان است كه چهره او را بخراشد.
📚 میزان الحکمه ، جلد ۷ ، صفحه ۴۰۴
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
صدای مادر
دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلا حوصله نداشتم گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
مامان گفت: خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم.
گفتم: چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟
مامان گفت: می دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگگ شلوغه. اگه نون می خواهید لواش می خرم.
مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم.
مامان عصبانی شد و گفت: بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم: من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می خوای بکن!
داشتم فکر می کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می کنم باز هم باید این حرف و کنایه ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضرنبودم برم نونوایی.
حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی کنم.
اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی کرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بی خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود.
یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می کرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می اومدم تصادف شده بود. مردم می گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم: نفهمیدی کی بود؟
گفت: من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان.
رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برج ها این نونوایی تعطیله.
دلم نمی خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره ای نبود.
به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیق تر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی ها و فداکاری های مامانم فکر می کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم.
وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم.
منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه ...
یه نقس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم قول هایی که به خودت دادی یادت نره.
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح اولین روز هفته شما بخیر
🌴 امام جعفر صادق علیه السلام:
خوشبخت کسی است که برای نفس خود خلوت و فراغتی یابد و به کار اصلاح آن بپردازد.
📚 بحارالانوار، جلد ۷۸،صفحه ۲۰۳
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
مرحوم آیت الله حق شناس رحمت الله علیه:
♦️اگر انسان واقعاً اهل شنيدن #موعظه باشد، تمام در و ديوار او را موعظه می كنند.
@valiyeasreejvarkola
✍تضمین بهشت با شش شرط
️پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
✨ این شش چیز را شما قبول کنید، ما هم در مقابل بهشت را برای شما قبول میکنیم؛ یعنی قول میدهیم.
⚜إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا
[هرگاه سخن گفتید،] دروغ [مگویید.]
⚜وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تُخْلِفُوا
[هر گاه وعده دادید، خُلف وعده نکنید.]
⚜وَ إِذَا ائْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا
[هرگاه امینتان دانستند، خیانت نکنید. در] امانت مالی، امانت موقعیت و مسئولیت، امانت سخن و حرف و خبر خیانت نشود.
⚜وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ
[چشمانتان را] از چیزهایی که خلاف محارم الهی است [فرو بندید.]
⚜وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ
شهوت خودتان را نگه دارید.
⚜وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ
زبان و دست خودتان را نگه دارید؛ یعنی در اختیار داشته باشید.
📚الامالی شیخ صدوق، صفحهی 150
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💬 سوال:
اگر پسر بزرگ نمازهای والدین خود را به دیگری واگذار کند آیا پسر بزرگ دیگر تکلیفی ندارد؟
✅ پاسخ:
🔷 هرگاه شخص دیگری (غیر از پسر بزرگ) نمازهای میت را بصورت استیجاری یا رایگان قضا کند، از پسر بزرگ و میت ساقط میشود.
◀️ البته در صورتى ذمّه ميّت ادا خواهد شد كه اطمينان پيدا شود كه نايب نماز را خوانده است.
📚 استفتاء از سایت مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنه ای
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام كاظم عليه السلام:
يَنبَغي لِلعاقِلِ إذا عَمِلَ عَمَلاً أن يَستَحيِيَ مِنَ اللّه ِ
سزاوار است خردمند، هنگامى كه دست به كارى مى زند، از خداوند شرم كند.
📚تحف العقول ، صفحه398
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
نتیجه وحدت و اتحاد بین مردم!!
خاطره ی یک مهندس نفت:
ﺳﺎﻝ ۸۱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ.
ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ، ﻣﺮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﻤﻮﻥ ﭘﺎ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻟﻢ می خوﺍﺩ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ سوشی ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺳﻮﺷﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﻢ ﺑﺎﺷﯽ.
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺼر ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ.
ﺧﻮنش ﯾﻪ ﮐﺎﻧﮑﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺣﻤﺎﻡ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ، ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺳﭙﻠﯿﺖ و...
ﯾﻪ ﻇﺮﻑ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺧﯿﻠﯽ !
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ( ﮐﻮﺟﻮ ) ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﮑﻼﺗﯿﻪ؟ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺍﺳﺖ!
گفت: ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺁﻭﺭﺩﻡ.
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮ ﻣﺎﺭﮐﺖ ﺷﮑﻼﺕ خوشمزه نمیخری؟
گفت:
ﻣلت ﮊﺍﭘﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺭﻭﺯﯼ ۱۶ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﺭﺩ،ﺑﺎﺑﺖ ۸ ساعتش ﻣﺰﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ۸ﺳﺎﻋﺖ دیگشو ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ، ﺗﺎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﻪ...
۲ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍ ﮐﺮﺩ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮊﺍﭘﻦ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻇﻔﻢ ﺩﺭﺁﻣﺪﻡ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻢ.
ﻣﻦ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﮑﻼﺕ ﺑﺨﺮﻡ.
من ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻟﻄﻒ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺭﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻢ …
ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ مالیات و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﺮﺝ کنم...
ساکت شدم! ﺩﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ۱ﻣﺘﺮ ﻭ ۶۵ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﺮﻭﺯ ﺩﺍﺩ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ.
ﮐﺪﻭﻡ یکی از ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﻧﺴﻠﻬﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺮﺳﻦ؟
ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ تغییر رو از خودمون شروع کنیم، ﻧﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ؟
چرا تحت تاثیر شبکه ها و کانالهایی که از خارج کنترل میشن و چشم دیدن پیشرفت ایران شیعه و ایرانی رو ندارن،محصولات ایرانیمونو میکوبیم و بهشون میخندیم؟
چرا از آلمان و ژاپن یاد نمیگیریم که بعد از جنگ از محصولات ضعیف خودشون حمایت میکردن، ولی از کشورهای دیگه حتی کفش نمیخریدن تا در پیشرفت کشورشون شریک باشن و الان پیشرفتشون در دنیا به کجا رسیده...
از خودمون و اطرافیانمون شروع کنیم..
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم
@valiyeasreejvarkola