eitaa logo
مسجد ولی عصر(عج) اجوارکلا
145 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
300 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصویری سوره فیل برای تمرین نوجوانان کلاس قرآن مسجد
💠 آیا رفتن به حمام و سونا و مانند آن روزه را باطل می‌کند؟ 🔸 بخار آب اگر رقیق باشد اشکال ندارد به نظر تمام فقهاء 🔸 اما در بخار غلیظ دو نظر است: ▫️ مبطل نیست. (امام: مگر در دهان آب شود، نوری، سیستانی) ▫️ بنابر احتیاط واجب پرهیز کند. (گلپایگانی، خویی، اراکی، فاضل، تبریزی، مکارم) 💠 آیا زیر آب رفتن در استخر و مانند آن یا فروکردن سر در تشت آب برای خنک شدن روزه را باطل می‌کند؟ 🔸 در این حکم چهار نظر وجود دارد: ▫️ باطل کننده است. ( آیات عظام خویی، بهجت) ▫️ بنابر احتیاط باطل کننده است. (امام، صافی، فاضل، مکارم) ▫️ حرام است مبطل نیست. (زنجانی) ▫️ کراهت شدید دارد. (سیستانی) 💠 فرو بردن سر در زیر آب به قصد غسل در حال روزه چه حکمی دارد؟ 🔸 در ماه رمضان: ▫️ غسل و روزه باطل است. (خویی، اراکی، امام، صافی، تبریزی) ▫️ احتیاط واجب دوباره غسل کند (نوری) و قضا نماید. (فاضل و مکارم) @valiyeasreejvarkola
امام حسن مجتبی علیه السلام : ✍ قلب زنگار می گیرد و با این زنگار کنار می رود و دل صیقلی می شود. 📚 وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 1216 @valiyeasreejvarkola
فقر و تهیدستی، دشمن انسان روزی مردی که آوازه‌ی بذل و بخشش‌های امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شنیده بود، به خدمت آن حضرت آمد و به آن حضرت عرض کرد: ای پسر امیرمؤمنان ! من تو را قسم می‌دهم به حق آن خدایی که نعمت های بسیاری را به شما عطا فرموده است ، و تو آن را به واسطه ی شفیع به درگاه او بدست نیاورده ای ، بلکه خدای متعال ، خود بر تو عطا کرده است ، به فریاد من برسید و مرا، از دست دشمنم نجات بدهید. زیرا من دشمنی دارم که بسیار ظالم و ستمکار است. به طوری که نه بر اطفال رحم می‌کند و نه احترام پیران را نگاه می‌دارد. امام حسن علیه‌السلام، که تکیه داده بودند ، با شنیدن این سخن، راست نشستند . و فرمود: بگو دشمن تو کیست، تا من داد تو را از او بستانم؟! آن مرد پاسخ داد:《فقر و تهیدستی》امام حسن علیه‌السلام، با شنیدن این سخن مدتی سر به زیر انداختند و چیزی نفرمودند . سپس آن حضرت، سر را بلند کردند و خادم خود را خواست و به او فرمود : هر مقدار پول پیش تو موجود است، حاضر کن. خادم آن حضرت، پنج هزار درهم نزد آن حضرت، حاضر کرد. امام مجتبی علیه‌السلام، به خادم خود فرمود: آن پولها را به این مرد بده. سپس امام حسن علیه‌السلام، به آن مرد فرمود : به حق همین سوگند هایی که مرا به آن قسم دادی ، تو را سوگند می دهم که هرگاه این دشمن ستمگرت نزد تو آمد ، برای دادخواهی نزد من بیایی. 📚بحارالأنوار ، جلد ۴۳ ، صفحه ۳۵۰ @valiyeasreejvarkola
🌺 سلام. صبح روز چهارشنبه شما بخیر 🌴 امام کاظم علیه السلام: اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، ما قیام می کرد. 📚مشکاۃ الانوار، صفحه ۶۳ @valiyeasreejvarkola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت‌الاسلام والمسلمین استاد محسن قرائتی حفظه الله: 🎥 این چند کار رو انجام ندی هیچوقت بهشت نمیری!!!! @valiyeasreejvarkola
💠 دعای روز شانزدهم ماه 🔹 اللّهُمَّ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ وَ آوِنِی فِیهِ بِرَحْمَتِک إِلَی دار الْقَرَارِ بِإِلَهِیتِک یا إِلَهَ الْعَالَمِینَ. 🔸 خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، به اُلوهیتت ای خدای جهانیان. @valiyeasreejvarkola
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👨‍👩‍👧‍👦 به نظر شما اولین واکنش مردم در برابر حرف های دو دو تا چهارتای پیامبران چی بوده؟! 😍 آیات ۲۴ الی ۲۸ سوره طه اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۲۴﴾ به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿۲۵﴾ گفت پروردگارا سينه‏ ام را گشاده گردان وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿۲۶﴾ و كارم را براى من آسان ساز وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ﴿۲۷﴾و از زبانم گره بگشاى يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸﴾ [تا] سخنم را بفهمند @valiyeasreejvarkola
💠 استفاده از قرص زیر زبانی هنگام روزه 💬 پرسش: استفاده از قرص زیرزبانی (دارویی)، در چه صورتی روزه را باطل نمی کند؟ ✅ پاسخ : اگر چیزی از قرص زیر زبانی بلعیده نشده و در صورت آغشته شدن با آب دهان، بیرون ریخته شود، استفاده از آن مانعی ندارد و ضرری به صحت روزه وارد نمی کند. 📚 استفتاء از دفتر اطلاع رسانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای @valiyeasreejvarkola
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: خداوند متعال ماه رمضان را براى بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه اى در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از یكدیگر سبقت خواهند گرفت. و گروهى از روى بى توجّهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمایند.» 📚 تحف العقول: صفحه ۲۳۴، @valiyeasreejvarkola
کیسه برنجی که علامه نراقی از عالم برزخ برای افطار به منزل آورد! عالم بزرگ ملامهدی نراقی در یک ماه‌ رمضان، عيالش‌ به‌ او ميگويد: هيچ‌ در منزل‌ نيست‌، برو بيرون‌ و چيزي‌ تهيه‌ كن‌. مرحوم‌ نراقي‌ که پولی نداشته از منزل‌ بيرون‌ مي‌آيد و به‌ سمت‌ وادي‌‌السلام‌ میرود، در ميان‌ قبرها قدري‌ مي‌نشيند و فاتحه‌ ميخواند تا اينكه‌ آفتاب‌ غروب‌ ميكند. در اينحال‌ مي‌بيند عده‌اي‌ از اعراب‌ جنازه‌اي‌ را آوردند و قبري‌ براي‌ او کنده و جنازه‌ را در ميان‌ قبر گذاشتند، و به‌ او گفتند: ما كاري‌ داريم‌، عجله‌ داريم‌، ميرويم‌ به‌ محل خود، شما بقيه‌ تجهيزات‌ اين‌ جنازه‌ را انجام‌ دهيد و رفتند. مرحوم نراقي‌ ميگويد: من‌ داخل قبر رفتم‌ تا كفن‌ را باز نموده‌ و صورت‌ او را به‌ روي‌ خاك‌ بگذارم‌ ناگهان‌ دریچه‌ای را ديدم‌، از آن‌ دريچه‌ داخل‌ شدم‌ ديدم‌ باغ‌ بزرگي‌ است‌، دارای درخت‌هاي‌ سرسبز و ميوه‌هاي‌ متنوع‌. از دَرِ اين‌ باغ‌ يك‌ راهي‌ بسوي‌ قصر مجللي‌ بود بي‌اختيار وارد شدم‌ و بسوي‌ آن‌ قصر رفتم، قصر با شكوهي‌ بود خشت‌هاي‌ آن‌ از جواهرات‌ قيمتي‌ بود؛ از پله‌ بالا رفتم‌، در اطاقي‌ بزرگ‌ وارد شدم‌، ديدم‌ شخصي‌ در صدر اطاق‌ نشسته‌ و دور تا دور اين‌ اطاق‌ افرادي‌ نشسته‌اند. سلام‌ كردم‌ و نشستم‌، جواب‌ سلام‌ مرا دادند. بعد ديدم‌ افرادي‌ كه‌ در اطراف‌ اطاق‌ نشسته‌اند از آن‌ شخص، پيوسته‌ احوالپرسي‌ ميكنند و از حالات‌ اقوام‌ و بستگان‌ خودشان‌ سؤال‌ ميكنند و او پاسخ‌ ميدهد. و آن‌ مرد شاد و مسرور به‌ يكايك‌ سؤالات‌ جواب‌ ميگويد. کمی گذشت‌ ناگهان‌ ديدم‌ ماري‌ از در وارد شد و بسمت‌ آن‌ مرد رفت‌ و نيشي‌ زد و برگشت‌ و از اطاق‌ خارج‌ شد. آن‌ مرد از درد نيش‌ مار، صورتش‌ متغير شد. كم‌ كم‌ حالش‌ عادي‌ و بصورت‌ اوليه‌ برگشت‌. سپس‌ باز شروع‌ كردند با يكديگر سخن‌ گفتن‌ و احوالپرسي‌ نمودن‌ و از گزارشات‌ دنيا از آن‌ مرد پرسيدن‌. ساعتي‌ گذشت‌ ديدم‌ باز، آن‌ مار از در وارد شد و او را نيش‌ زد و برگشت‌. آن‌ مرد حالش‌ مضطرب‌ و رنگ‌ چهره‌اش‌ دگرگون‌ شد و سپس‌ به‌حالت‌ عادي‌ برگشت‌. از او سؤال‌ كردم‌: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست‌؟ اين‌ قصر متعلق‌ به‌ كيست‌؟ اين‌ مار چيست‌؟ چرا شما را نيش‌ مي زند؟ گفت‌: من‌ همين‌ مُرده‌اي‌ هستم‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ شما در قبر گذاشته‌اید و اين‌ باغ‌، بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌. اين‌ قصر، اين‌ درختان‌ با شكوه‌ و اين‌جواهرات‌ و اين‌ مكان‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌. اين‌ افرادي‌ كه‌ در اطاق‌ گرد آمده‌اند اقوام و ارحام‌ من‌ هستند كه‌ قبل‌ از من‌ رحلت کرده‌اند و اينك‌ براي‌ ديدن‌ من‌ آمده‌اند و از بازماندگان‌ خود در دنيا احوالپرسي‌ نموده‌ و جويا ميشوند، و من‌ حالات‌ آنان‌ را براي‌ اينان‌ بازگو ميكنم‌. گفتم‌ اين‌ مار چرا تو را ميزند؟ گفت‌: قضيه‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ من‌ مردي‌ مؤمن‌ هستم. يك‌ روز در هواي‌ گرم‌ تابستان‌ ديدم‌ صاحب‌ دكاني‌ با يك‌ مشتري‌ خود منازعه‌ دارند؛ صاحب‌ دكان‌ ميگفت‌: شش‌ شاهي‌ از تو طلب‌ دارم‌ و مشتري‌ ميگفت‌: من‌ پنج‌ شاهي‌ بدهكارم‌. من‌ قصد اصلاح به‌ صاحب‌ دكان‌ گفتم‌: تو از نيم‌ شاهي‌ بگذر، و به‌ مشتري‌ گفتم‌: تو هم‌ از نيم‌ شاهي‌ بگذر و به‌ مقدار پنج‌ شاهي‌ و نيم‌ به صاحب‌ دكان‌ بده‌. صاحب‌ دكان‌ ساكت‌ شد و چيزي‌ نگفت‌؛ ولي‌ چون‌ حق با صاحب‌ دكان‌ بوده‌ و من‌ به‌ قدر نيم‌ شاهي‌ به‌ قضاوت‌ خود كه‌ صاحب‌ دكان‌ راضي‌ بر آن‌ نبود حق او را ضايع‌ نمودم‌، لذا به‌ كيفر اين‌ عمل‌، خداوند اين‌ مار را معين‌ نموده‌ كه‌ هر يك‌ ساعت‌ مرا نيش‌ زند، تا در روز محشر و به‌ بركت‌ شفاعت‌ محمد و آل‌ محمد عليهم‌ السلام‌ نجات‌ پيدا كنم‌. چون‌ اين‌ را شنيدم‌ برخاستم‌ و گفتم‌: عيال‌ من‌ در خانه‌ منتظر است‌، من‌ بايد بروم‌ و براي‌ آنان‌ افطاري‌ ببرم‌. آن مرد مرا بدرقه‌ كرد، از در كه‌ خواستم‌ بيرون‌ آيم‌ يك‌ كيسه‌ کوچک برنج‌ به‌ من‌ داد و گفت‌: اين‌ برنج‌ خوبي‌ است‌، ببريد براي‌ عيالاتتان‌. برنج‌ را گرفته‌ و خداحافظي‌ كردم‌ و آمدم‌ بيرون باغ‌، از دريچه‌اي‌ كه‌ داخل‌ شده‌ بودم‌ خارج‌ شدم‌، ديدم‌ داخل‌ همان‌ قبر هستم‌ و مرده‌ هم‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ و دريچه‌اي‌ نيست‌؛ از قبر بيرون‌ آمدم‌ و خشت‌ها را گذاشته و روی آن خاك‌ ریختم و به‌ سوي‌ منزل‌ رهسپار شدم‌. مدتها گذشت‌ و ما از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكرديم‌ و تمام‌ نمي‌شد، چنان‌ بوي‌ خوشي‌ از آن‌ متصاعد ميشد كه‌ محله‌ را خوشبو ميكرد. همه ميگفتند: اين‌ برنج‌ را از كجا خريده‌ايد؟ بالاخره‌ بعد از مدتها يك‌ روز كه‌ من‌ در منزل‌ نبودم‌، يك‌ نفر به‌ ميهماني‌ آمده‌ بود و چون‌ عيال‌ از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكند ميهمان‌ ميپرسد: اين‌ برنج‌ از كجاست‌ كه‌ اینقدر خوشبو است‌؟ اهل‌ منزل‌، مأخوذ به‌ حيا شده‌ و داستان‌ را براي‌ او تعريف‌ ميكنند.