#خاطرات_شهدا
◆شهیدی که اهل بیت علیهم السلام شهادت نامه آن را امضا کردند.🕊
◆دختری که شهادتش را از امام رضا علیه السلام گرفت.🥀
شهیده: نجمه قاسم پور
محل شهادت: کانون رهپویان وصال
تاریخ شهادت: بهار 1387
محل دفن: دارالرحمه شیراز
از نامحرم فراری بود. هیچ وقت کسی او را بدون چادر ندید. روزی در دارالرحمه شیراز سر مزار شهدا بودیم به من گفت: آبجی زمانی که من را در قبر می گذارند، می خواهم نامحرمی بالای سرم نباشد!
همه اقوام می گفتند: نجمه آخر شهید می شود.
همیشه نماز شب می خواند.
نه خودش غیبت می کرد نه کسی در حضور او غیبت می کرد.
به درس خیلی اهمیت می داد و مهربان بود.
بعضی اوقات در خانه می نشست و برای آنهایی که مومن نبودند دعا و گریه می کرد و از خدا می خواست که هدایت شوند.
ابتدای اذان صبح یکی یکی همه را بیدار می کرد و می گفت نماز اول وقتش خوب است.
اوایل سال 87 با کاروان رهپویان عازم مشهد بودیم اتوبوس در سربالایی خراب شد و داشت عقب عقب برمی گشت همه بچه ها ترسیده بودند. نجمه آرام بود و گفت بچه ها میشه در راه امام رضا علیه السلام شهید شویم؟ بچه ها خندیدند و گفتند: بابا شهادت کجا بود؟ دلت خوش است ها! گفت اگه خدا بخواهد می شود.
مسئول انتظامات بود چند نفر از بچه ها برای خرید رفته بودند و دیر امدند ایشان از آنها پرسید: چرا دیر آمدید؟
انها در جواب برخورد بدی کرند و قاسم پور سرش را پایین انداخت و ساکت شد. بعد از مدتی ایشان با خوش رویی آمد و گفت بچه ها مرا حلال کنید. شما زائر آقا هستید یک وقت از من دلگیر نباشید من باید وظیفه ام را انجام می دادم.
در رواق دارالهدایه ی مشهد بودیم. بعد از مراسم هر کس یه آرزویی کرد و نوبت به نجمه رسید و دعایی کرد که آرزوی همیشگی اش بود؛ شهادت در رکاب پسر فاطمه علیها سلام.
خواهرش می گفت: مدتی قبل، خواب دیدم در حرم امام رضا علیه السلام هستم. شخصی به من و نجمه گفت: شما دو خواهر چهل روز دیگر از دنیا می روید! برای نجمه تعریف کردم. گفت: خدا نکند تو بمیری؛ تو سه تا بچه داری، من بمیرم. چند روز قبل پرسید: آبجی چهل روز تمام شد؟ گفتم: نه، هنوز ده روز دیگه مانده.
روز شنبه بود. می گفت: خواب عجیبی دیدم. شهیدی به نام شکاری، اصرار داشت قبرش را برایش پیدا کنم! می خواهم بروم گلزار شهدای دارالرحمه بلکه قبرش را پیدا کنم.
منافقین ضد بشریت که با رشد معنوی جوانان این کشور مخالف بودند، بار دیگر دست به کار شدند.
حسینیه ی سید الشهدای شیراز یکی از پایگاه های معنوی برای جوانان مومن و انقلابی شده بود. گروهک تروریستی و سلطنت طلب تُندرو بهار 87 را برای انجام کارهای تروریستی خود انتخاب کردند.
فراموش نمی کنم جلوی درب دوم حسینیه دیدمش. دو شاخه گل رُز قرمز دستش بود! حالم را پرسید و گفت: این دو شاخه گل را به نیت بچه های کانون خریدم. این یکی مال تو.
بعد گفت: حلالم کن دیگر نمی بینمت!
ناراحت شدم و گفتم: یعنی چی؟ مگر کانون نمی آیی؟
گفت: چرا، اما به دلم افتاده دیگر بچه های کانون را نمی بینم. اما مادیگر او را ندیدیم...
انفجار مهیبی بود. ضربه ی شدیدی به سرش خورد. صورتش رو پر از خون کرده بود. وقتی احساس کرد دکتر بالا سرش اومده با عجله چادرش را روی بدنش کشید. و این اولین و آخرین حرکتش بعد از انفجار بود. و آن روز چهل روز از خواب خواهر گذشته بود.
آخرین نوشته ی شهیده نجمه قاسم پور در دفتر یکی از بچه ها:
دوست عزیزم! خوشبختی را نه بر تخت پادشاهی، بلکه در نمازهای عاشقانه و عارفانه باید جست وجو کرد.
📚منبع: کتاب کبوتران حرم🕊
#شهیده_نجمه_قاسم_پورصادقی
⚘شهدا را یاد کنیم با ذکر جمیل #صلوات
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💠 احکام حکومت اسلامی
💬پرسش :
آیا شرکت کردن در راهپیمائی های بیست و دوم بهمن و روزقدس و.. واجب است و شرکت نکردن حرام شرعی است؟
✅پاسخ :
اگر شرکت نکردن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.
📚منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام حسن مجتبی علیه السلام:
عَلَيكم بِالفِكرِ، فَإنَّهُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ومَفاتيحُ أبوابِ الحِكمَةِ.
بر شما باد به تفكّر، كه تفكّر مايه حيات قلب شخص بصير و كليد درِ حكمت است.
📚إعلام الدين، صفحه 297
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**خداوند درکمینگاه ظالمان**
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
👈 «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
📗منبع:حکایتهای شنیدنی
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح اولین روز هفته شما بخیر
🌴امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
#حق به #شخصیت ها شناخته نمی شود؛ خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی.
📚میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۱۵۶
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیت الله مجتهدی تهرانی رحمةالله علیه؛
🔸انسان حق ندارد #عیب کسی را بگوید.حالا بعضی ها می گویند آقا ما دیده ایم که می گوییم، ندیده که نمی گوییم. جواب این است که چون دیدی و می گویی #غیبت است، اگر ندیده باشی که #تهمت است.
🔸هیچ عیبی نداری، مریضی، همه اش عیب این و آن را می گویی که فلانی چنین، فلانی چنین.
چه کار داریم که فلانی بد است یا خوب، به ماچه؟ ما ببینیم خودمان چه کاره هستیم.
🔸خطبه ای در نهج البلاغه راجع به غیبت است که مولا علی علیه السلام می فرمایند: «اگر شما هیچ عیبی نداشته باشید همین که عیب مردم را می گویی، همین بزرگترین عیب است.»
@valiyeasreejvarkola
🇮🇷🌹ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و امام راحل عظيم الشان، فرا رسیدن چهل و چهارمین #سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برهمه ملت شریف و فجرآفرین ایران اسلامی مبارک باد.
#ایران_استوار_۴۴_سال_اقتدار
#۲۲_بهمن_ماه_یوم_الله
#در_بهار_آزادی_جای_شهدا_خالی
@valiyeasreejvarkola
#حکایت_قابل_تامل
✍ هرچه پُر تر، سربهزیرتر
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩه بودم.
ﺧﻮﺷﻪﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ کرﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ کرﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺧﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﺳﺮ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ.
🔹ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺩﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪﺍﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽﺍﻧﺪ.
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💠 پرسش:
استفاده از گردنبند صلیب و فروهر در نماز و غیر نماز چه حكمی داره؟
✅ پاسخ:
🔹 آیت الله خامنه ای:
اگر استفاده از این گردنبند ها باعث ترویج یك گروه یا فرقه خاص باشد ،جایز نیست.
🔹 آیتالله مکارم شیرازی:
به گردن داشتن صلیب چه در حال نماز چه در غیر حال نماز حرام است.
🔹 آیت الله سیستانی:
استفاده از گردن فروهر یا فبهر که به عنوان نماد آیین زرتشت حساب می شود، برای مسلمان حرام است، همان طوری که استفاده از گردن بند صلیب که نشانه مسیحیت است، حرام است، گردن بندی که نماد آیین زرتشت یا هر آئینی دیگری غیر از اسلام باشد حرام است.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام صادق عليه السلام:
خداوند اختيار همه كارها را به #مؤمن داده اما اين اختيار را به او نداده است كه #ذليل باشد.مگر نشنيده اى كه خداوند متعال مى فرمايد: «و عزّت از آنِ خداست···»؟پس،مؤمن عزيز است و ذليل نيست.مؤمن از كوه نيرومندتر است؛زيرا از كوه با ضربات تيشه كم مى شود،اما با هيچ وسيله اى از دين مؤمن نمى توان كاست.
📚 میزان الحکمه،جلد هفتم.
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**توکل آهو**
در زمان حضرت موسی علیه السلام خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي کلیم الله رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .
خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست.
آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!... موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..
@valiyeasreejvarkola