هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
دهه کرامت گرامی باد فرخنده باسعادت دو نور اهل بیت (ع) حضرت فاطمه معصومه وحضرت امام رضا برهمه مسلمین جهان گرامی باد. #خبرگزاری_بسیج_ پیربکران #روابط عمومی حوزه_ شهید _بهشتی پیربکران #ناحیه_مقاومت_شهرستان_فلاورجان
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
شهادت آیت الله دکتر بهشتی وهفته قوه قضائیه گرامی باد . #خبرگزاری_بسیج_ پیربکران #روابط عمومی حوزه_ شهید _بهشتی پیربکران #ناحیه_مقاومت_شهرستان_فلاورجان
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
سومین روز درگذاشت بانو کاظمی خواهر شهید مجتبی کاظمی روز پنجشنبه از ساعت ۱۶الی ۱۸ در حسینیه گلستان شهدای روستای ونهر برگزار می شود
مؑڵڪؔٗہ:
#مکتب_حاج_قاسم
🔴درس دوم: ولایت پذیری محض
🔻قرار دوم: در رکاب نائب امام زمان، ولایت پذیری محض را تمرین می کنیم تا در زمان ظهور، مطیع محض فرمانهای امام زمانمان باشیم.
اولویت ما باید سخنان امام جامعه باشد حتی اگر به نفع ما و مطابق سلیقه مان نباشد چون قطعا او صلاح من و جامعه را بهتر می داند...🌺
🔸در زمان حاضر، برجسته ترین نشانه یک منتظر واقعی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را باید با محک ولایتپذیری او سنجید. ولایتمداری، اولین نشانه یک منتظر واقعی است. یعنی هر چه در زمان غیبت امان زمان، ولایت پذیری افراد از امام و نائب امام (ولی فقیه) بیشتر باشد، به بحث مهدویت و انتظار نزدیک تر است. افرادی که مطیع محض نایب امام غایب(ولی فقیه) نیستند، قطعاً نمیتوانند در زمره منتظران واقعی به حساب بیایند. سردار دلها به تأسی از مکتب فاطمی و الگو قرار دادن یاران اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به ویژه ولایتپذیری محض حضرت عباس(علیه السلام) از امام زمان خود، مطیع محض امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و نائب بر حق ایشان حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی) بودند...
باشد که راهش را ادامه دهیم...🌺
@valyamr_pirbakran
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
📌 شهید سید محمد امیری مقدم، آرپی جی زن لشکر ۲۷ محمد رسول الله بخاطر اینکه حین عملیات دوتا از گلوله های آرپی جی ۷ به هدف نخورده حلالیت طلبیده و ۱۷ اسفند ۶۴ مبلغ ۴,۰۰۰ ریال از حقوقش رو به سپاه برگردونده!
#شهداشرمنده_ایم
سلام پیرغلامان حسینی مداحان حسینی ونوگلان حسینی و مهمان عزیز هیئت انصاالرضا این چهارشنبه برگزار نمی شود فقط کلاس آموزش مداحی امام حسین با رعایت فاصله گزاری اجتماعی روز جمعه ساعت ۹ صبح در سالن اجتماعات حوزه شهید بهشتی برگزار می شود شماره جهت هماهنگی شما عزیزان ۰۹۱۳۰۸۵۷۶۲۵ دروس کلاس در فضای مجازی بار گیری می شود مجمع ذاکرین بخش وشهر پیربکران
🔴 بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
🔹 در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره
دل مردم درتلاطمه اگر کاری از دستت تو این روزگار سخت بر اومد بخاطر خدا و امام حسین انجام بده که حتما نتیجش را تو همین دنیاخواهی دید. یاعلی مدد
اگر لذت بردید نشرش دهید
شاید گره ای از کار مسلمانی باز بشه وروح انفاق وهمدلی در جامعه دوباره گسترش پیدا کنه
@valyamr_pirbakran
▫️عمه جان!
شما غنیمت روزهای سخت مایید؛
شنیدهام به شفاعت شماست که همه شیعیان بهشتی میشوند!
حالا هم چشممان به شفاعت شماست؛
برای نجات از برهوتِ غیبت؛
برای رسیدن به بهشتِ ظهور؛
ای عمّه ی امامِ زمان، اشفعی لنا! 🤲🌹
#گرافیک_مهدوی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
@valyamr_pirbakran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وطن خودتو به چی فروختی ؟
به یک مشت دلار ؟!
@valyamr_pirbakran
✨﷽✨
🌼غش در معامله🌼
✍در تاريخ نوشته اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمیكرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند،
راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده میشد و آن را به قيمت آب ليمو خالص میفروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و میفروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم.
💥اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى.
📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸
@valyamr_pirbakran