پویش مجازی #فخر_ایران 🇮🇷
🔻در این پویش که در اعتراض و محکومیت ترور دانشمندان هستهای ایران به راه افتاده، مردم عزیز ایران با امضای یک طومار آنلاین، از نهادهای ملی و بینالمللی برای پیگیری و مجازات عاملان و آمران ترور #شهید_محسن_فخری_زاده مطالبه میکنند.
✅ برای همراهی و امضای بیانیه این پویش، به نشانی اینترنتی Fakhr-iran.ir مراجعه کنید.
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر به جایی رسیدی که احساس میکنی کم آوردی و بریدی این کلیپ را حتما ببین👌
خدا هست...
@valyamr_pirbakran
#تلنگرانه
🔴عُمر هم می رود! آنچه باقی میماند آن صفحات اعمال شماست.
❌عُمر هم میرود، آنچه که باقی میماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است، و شاید نامه عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنیا چه بوده است؟ دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجهتان به دنیا چه اندازه بوده است؟ آن روزی که دستتان نمیرسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است.
📚صحیفه نور، جلد ١٨،صفحه ١٨
#شهید_محسن_فخریزاده
@valyamr_pirbakran
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️بی غیرتیِ سیاسی، مَرَض لاعلاج برخی دولتمردان
⛔️ مسئولین طرفدار مذاکره با آمریکا، بیماردلانی که خود را به خواب زده اند!
🎤استاد آیت وفسی
@valyamr_pirbakran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رائفی_پور
دارند علیه امام زمان علیه السلام نیرو جمع میکنند
شیعه داره چکار میکنه؟
حتما ببینید و نشر دهید
@valyamr_pirbakran
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مراسم عروسی در کنار مستضعفین
ان شاء الله الگویی بشود برای کسانی که می خواهند شادی شان را به مستضعفین هدیه بدهند.
@valyamr_pirbakran
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
اگر از نام وطن واهِمه دارد دشمن
بی شک از هیبت سردار سلیمانی هاست
اینکه شب کودکت آسوده کنارت خفته
از همین جرات سردار سلیمانی هاست
چادر فاطمه گر بر سر ناموست هست
از رگ غیرت سردار سلیمانی هاست
مکتب فاطمه یک مکتب انسان ساز است
مهد تربیّت سردار سلیمانی هاست
پاسبانی و نگهبانیِ از دین با خون
تا ابد عزت سردار سلیمانی هاست
کوری چشم شما کوردلان این قدرت
همه از همت سردار سلیمانی هاست
این جنایت که عدو مرتکب آن گشته
ترسِ از قدرت سردار سلیمانی هاست
اینهمه عاشق و خونخواه اگر می بینید
همه از رأفت سردار سلیمانی هاست
جز شهید چیست که زیبنده نامت باشد
که شهید زینت سردار سلیمانی هاست
#شهیدانه_حماسی
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🌿@saeed814
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
پویش مجازی #فخر_ایران 🇮🇷
🔻در این پویش که در اعتراض و محکومیت ترور دانشمندان هستهای ایران به راه افتاده، مردم عزیز ایران با امضای یک طومار آنلاین، از نهادهای ملی و بینالمللی برای پیگیری و مجازات عاملان و آمران ترور #شهید_محسن_فخری_زاده مطالبه میکنند.
✅ برای همراهی و امضای بیانیه این پویش، به نشانی اینترنتی Fakhr-iran.ir مراجعه کنید.
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🌿@saeed814
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
امام رضا (علیه السلام) به من فرمودند:
«من ضامن احمد هستم!»👇
💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(علیه السلام) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پروندهای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او ۲۷ سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش میافزایم.»... گویا همان روز احمد میخواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(علیه السلام) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسههای مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت: «مادرجان!ناراحت نباش.!»
💥احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمیبینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»... با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟»... احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش میکردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بیبی زینب سروده بود:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود. و با یاد زینب(سلام الله علیها) به خود تسلی میدادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی بیتاب بود و بیقراری میکرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمیگذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهرههای نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافهای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت: «بپوش، مگر نمیدانی احمدت شهید شده است؟»...
شروع کردم به گریه و بیقراری کردن و احمد را صدا میزدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(سلام الله علیهما) بودند و برای پسر شما عزاداری میکردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچههای ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:«این خلبان احمد بوده است. بیتابیهای پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه میکردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید...» همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضیام به رضای خدا!»... احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(علیه السلام) میدانست، با فراغ بال در آسمانها میخرامید و جولان میداد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو میدانست...
کتاب شهدا و اهلبیت (علیه السلام)ناصرکاوه... روایتی از مادر شهیدکشوری
#کرامات_امام_رضا
#شهید_احمد_کشوری
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🌿@saeed814
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
🍃 برگی_از_یک_کتاب
📘 نام کتاب : " نا "
✍ نویسنده : " مریم برادران "
(فرازی از زندگی سید محمدباقر صدر)
📑 ناشر : " دارالصدر "
📖 توضیحات :
یکی از ویژگیهای خیلی خاص کتاب_نا ، این بود که کلا کتاب را با دهان باز خوندم، چرا !؟ چون فکرش را بکنید: سید_محمد_باقر_صدر در سن سیزده سالگی، کتاب وزین فدک_در_تاریخ را مینویسند و هنوز به سن تکلیف نرسیده مجتهد میشوند یا در آخر عمر، روزها با خانواده و فرزندان کوچکشان بدون آب برق و غذا در خانه خود محاصره بودند و با گشنگی میجنگیدن و صدای رسایی از مردم بلند نشد!!
📕 وقتی کتاب این بزرگان را میخونم این حس بهم دست میده که انگار هر یک با ماموریت از قبل تعین شدهای به دنیا آمدهاند و با انجام آن، تکهای از پازل_ظهور را تکمیل میکنند.
📓 کتاب نا را خیلی دوست داشتم و از خوندش لذت بردم. کتابی پرعظمت که شما را با چالشها و سوالهایی بنیادی در سیاه چال تاریخ تنها میگذارد.
صفحه های پایانی کتاب را با سینهای پر_زخشم دشمنانش، و چشمی پر_زاشک بر سید مظلوممان و عذاب وجدانی از کاهلی ما مدعیان سینه چاک به پایان بردم...
📚 #معرفی_کتاب
#کتاب_نا
#سید_محمدباقر_صدر
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🌿@saeed814
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از 🇮🇷سعیدکرمی(برساحل انتظار )🇵🇸
سعید:
💥 برق #سیلی دکتر زارعی به صورت #رشوه دهنده!
✅#عدالت_طلب واقعی
💥در #مجلس هشتم زمانی که استیضاح "کُردان" مطرح شده بود، فردی با لیستی از اسامی نمایندگان از وزارت کشور به مجلس آمده بود و به هر نماینده ای ۵ میلیون پرداخت می کرد و دو امضا می گرفت! یکی امضای دریافت مبلغ کمک هزینه و دیگری انصراف از استیضاح!
💥هنوز با چند نماینده ارتباط نگرفته بود که دکتر #علیاصغر_زارعی فهمید. ایشان می گفت که بلافاصله نزد آقاتهرانی رفتم و کسب تکلیف کردم، آقاتهرانی گفت برو بزن توی گوشش و از مجلس اخراجش کن!
💥دکتر زارعی نزد این دلال رفت و موضوع را پرسید، وقتی مبلغ را بهش تعارف کرد، چنان سیلی زد که برق سیلی مجلس را گرفت و فریاد زد برو بیرون، در مجلس رشوه می دهی؟!
💥ایشان با این سیلی باب رشوه علنی در مجلس را بست.
💥امیدواریم این عزیز الگوی عملی نمایندگان باشد.
💥و اینگونه بود که برای تصویب لایحه بدبختی مردم، #برجام آن چنان می گریست.
✍ قاسم روانبخش