فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حکم پوستهای ریز کنده شده بدن
#استاد_وحیدپور
#مرد_میدان
#برای_سرباز
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
🏴محراب بود و ماه و نماز نشسته اش
🍂روی کبود و هاله چشمان بسته اش
🏴سجاده بود و و سجده طولانی و قنوت
🍃چادرنمازخاکی و دست شکسته اش
🏴ایام #فاطمیه تسلیت باد
#حضرت_زهرا
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
🏴🏴🏴
❣﷽❣
📚 #فریاد_مهتاب
#خاطرات_مظلومانه_مادر_مدینه
#السلام_عليك_فاطمة_الزهرا_سلام_الله_عليها
#خاطرات_مظلوم_مادر_مدينه
قسمت 2⃣
من با خود مى گويم خوب است به داخل مسجد پيامبر بروم، مسجدى كه پيامبر در آنجا براى ما بالاى منبر مى رفت و سخن مى گفت، هنوز طنينِ صداى مهربان او در گوش من است.
خداى من! در اين شهر چه خبر است؟ چرا در اين لحظه، مسجد اين قدر خلوت است؟ پس مردم كجا هستند؟ آيا كسى از راز خلوتى مسجد خبر دارد؟
* از مسجد بيرون مى آيم، درِ خانه چند نفر از دوستان خود را مى زنم، امّا كسى جواب نمى دهد.
يك نفر دارد به سوى من مى آيد:
سلام، آيا مى دانى مردم كجا رفته اند؟ چرا شهر اين قدر خلوت است.
مگر خبر ندارى كه همه مردم به سقيفه رفته اند؟
سقيفه ديگر كجاست؟
(صفحه3)
آنجا چه خبر است؟
همراه من بيا، آنجا خبر مهمّى است.
من همراه او حركت مى كنم، تو نيز همراه من بيا.
او مرا به سوى غرب مدينه مى برد، ما از شهر خارج مى شويم.
آنجا را نگاه كن، آنجا سايبانى است كه به آن سقيفه مى گويند.
چه جمعيّتى در آنجا جمع شده است! چه سر و صدايى بلند است!
به راستى اينجا چه خبر است؟
جمعيّت زيادى در سقيفه جمع جمع شده است، من جمعيّت را مى شكافم و جلو مى روم:
آقا چه مى كنى، كجا مى خواهى بروى؟ مگر نمى بينى
كه راه بسته است؟
امّا من بايد جلو بروم، مى خواهم براى دوستانم كه كتابِ مرا مى خوانند گزارش بدهم و سخن بگويم، آنها حق دارند بفهمند امروز اينجا چه خبر است.
هر طور كه هست وارد سقيفه مى شوم، تختى را مى بينم كه پيرمردى بر روى آن خوابيده است.
📚🖊نویسنده
#دکتر_مهدی_خدامیان_آرانی
👈 #ادامه_دارد....
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهمیت ویژهی کار و تبلیغ برای صاحبالزّمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف 5⃣
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ✨
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
💖وارث غدیر(مهدی عجل الله)💖
📚سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷) از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم ا
📚سرگذشت ارواح
در عالم برزخ(قسمت ۸)💦
از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم.
ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد.
از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید...
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم.
در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود.
نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید.
اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند...
به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم.
نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد.
از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین...
✍ادامه دارد..
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
بسمربالشهداوالصدیقین🤲🏻✨
زیارتمزارسردارسلیمانیبهصورتآنلاین 🌱
بر روی سایت tour.soleimany.ir
امکان زیارت مزار شریف شهید
سلیمانی به صورت آنلاین و ۳۶۰
درجه وجود دارد.❤📿
🔹دوستداران سردار سلیمانی به
دلیل محدودیت هایکروناییمیتوانند
از این طریق زیارت را انجام دهند.
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─
@rangeasheghane
─═༅𖣔🌺یامهدی🌺𖣔༅═─