9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صل الله علیک یا مولای یا اباعبدالله الحسین
کفن که دست مرا بست....!!!
لحظاتی کوتاه پای روضه، روضهخوان جوان حضرت سیدالشهداء (صلواتاللهعلیه) مرحوم حسین آقا بختیاری
شادی روح مطهرش صلواتی قرائت بفرمایید
رحم الله من نادی یا حسین (علیهالسلام)
@varesoon
🌘 ماه رمضان را قدر بدانید
✏️ حضرت آیت الله خامنهای:
قدر این ماه رمضانی را که الان در آن هستیم، بدانیم. هزاران هزار ماه رمضان در طول تاریخ آمده و رفته؛ هزاران هزار ماه رمضان خواهد آمد که من و شما در آن ماه رمضان نیستیم...
توفیق به ما داده شده که حالا بیست ماه، سی ماه، پنجاه ماه، شصت ماه رمضان را از دورهی تکلیف تا آخر عمرمان در بین این مجموعهی ماه رمضانهای تاریخ [حضور] داشته باشیم؛ خب، همینها را قدر بدانیم.
@varesoon
تشرف آیت الله سید جمالالدین گلپایگانی و گرفتن سکه از صاحب الزمان (عج)
حجتالاسلام والمسلمین سید حسین هاشمینژاد در شب نهم ماه مبارک رمضان در حسینیه بیتالرقیه (سلام الله علیها) به تشرف آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی به امام زمان(عج) اشاره کرد که در ادامه میخوانید:
شب جمعه ای مصادف شده بود با عرفه و ایشان (آیتالله گلپایگانی) خودشان را رسانده بود به کربلا کنار صحن امام حسین(ع) یک جایی را پیدا کرده بود آنجا نشسته بود.
حرم خیلی شلوغ و ازدحام زیاد بود. میفرمایند همانطور که مشغول ذکر بود فشار جمعیت آزردهاش کرده بود. دید که آقا سیدی خیلی خوش سیما بغل دستش ایستادند.
به ایشان سلام کردند بعد فرمودند که آقا سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم؟
آیتالله گلپایگانی عرض کردند: آقا دوست دارم اما نمیشود.
فرمودند که بیا،دنبال آن بزرگوار راه افتادم میگویدکوچه باز شد خیلی راحت، اصلاً فشاری نیست ازدحامی نیست جمعیتی نیست.
رسیدیم درب حرم اذن دخول خواندند و آوردند مرا
پای ضریح زیارت خواندند.
خلاصهاش را عرض میکنم :
آن آقا سید خوش سیما دست کردند در جیبشان و یک سکهای به من دادند گرفتم این را تو دستم
یک مرتبه دیدم ایشان نیستند.
جمعیت مرا پرت کرد از حرم بیرون، صحن هم ازدحام بود
باز دوباره رفتم یک گوشهای به زحمت پیدا کردم و خلاصه وضع لباس هم بهم خورده بود و اما دستم را سفت نگه داشته بودم وقتی دستمو باز کردم دیدم که
یک سکه است و رویش نوشته شده یا صاحبالزمان(عج)
فرزند ایشان میفرمودند: بابام به این سکه خیلی علاقه داشت، باید هم علاقه داشته باشد.
یک کیسه درست کرده بود مخصوص این سکه این را گذاشته بود درون ،جیبش هر وقت وضو میگرفت در میآورد میبوسید به چشمهایش میکشید هدیه آقا را میگذاشت درون جیبش
می فرمودند:
یکی از این سفرها که بابام می رفت کربلا چند نفر
همراهش بودند. قافلهای رفته بودند با پای پیاده یکی از همراهان طلبه ای بود.
دل درد شدیدی ،گرفت هر چه دوا دادند، قرص دادند، نبات دادند اثر نکرد این برای اهل قافله تولید زحمت کرده بود.
بابام فرموده بود یک کاسه آب آوردند و سکه حضرت را در آورد و زد توی ،آب متبرکش کرد گفت
بخور، آن هم خورد و خوب شد.
در یک لحظه مثل آبی که روی آتش ریخته باشند.
طلبه اصرار کرد به ایشان که قصه
چی است. این چه سری بود؟!
آخر انقدر اصرار کرد تا ماجرا را گفته بود که ظاهراً ما خدمت آقا رسیدیدم و حضرت این سکه را مرحمت فرمودند.
آن بنده خدا اهل معنویت نبود. با دستش اشاره کرد گفت برو بابا، سید این حرفها چی است میزنی!! مثل خیلیها که میگویند این حرفها چی است که میزنید
منزل بعدی رسیدند.
پدرم وضو گرفت مثل همیشه کیسه را از جیبش
درآورد.
دید سر کیسه بسته شده است گره را باز کرد. دید سکه یا صاحب الزمان(عج) داخلش نیست رفت که رفت که رفت....هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و زبانش دوختند.
@darmahzarolama
@varesoon
✳️ نقل است که:
رفتم نزد شیخ انصاری، عرض کردم: فلان سیّد که از طایفهٔ نجبا و فضلا[ی] عصر است بسیار مضطر شده و عیال او در حال وضع حمل است، مرحمتی دربارهٔ او بفرمائید.
شیخ فرمود: هیچ در نزد من نیست بهجز قدری وجه به جهت صوم و صلات. خوب است دو سال عبادت به جهت او بدهم.
عرض کردم: فلانی آقازاده است، از ذو[ی]البیوت است، چنین کارها نکرده، و علاوه محصّل است و منافات با کار او دارد.
شیخ تأمّل نموده و فرمود: پس من دو سال عبادت خودم به جا میآورم از جهت صاحب وجه، و هشت تومان اجرت آن را به جهت آن سیّد ببرید.
و چنان نمود.
▫️ و این عمل از او صادر شد در زمانی که تدریس داشته و جواب استفتاء مردم را میداده و نماز جماعت میفرموده و عیادت مَرضیٰ و رفتوآمد با مردم و مطالعه و تشییع جنائز و رفتن بر درِ خانهٔ فقرا و عبادات شخصيّهٔ خود و ضبط مال فقرا و ایصالش به آنها و اصلاح مفاسد عامّه و غیرہ و غیره و غیره را داشته.
✅ «با آنکه این مقدار وجوه از اطراف عالم به خدمتش میآمد، معذلك چون از دنیا رفت ورثهٔ ايشان قادر بر اقامهٔ مجلس عزایش نشدند و یکی از خیّرین متقبّلِ آن شد. بلکه تمام ترکهٔ ایشان را به حساب آوردند هفده قران شد!»
Azan - جناب دماوندی.mp3
1.74M
اولین اذان ضبط شده
اولین اذان ضبط شده در تاریخ ایران، اذان شادروان جناب دماوندی (۱۲۴۶ - ۱۳۵۲) مؤذن مظفرالدین شاه بود که در سال ۱۲۹۱ شمسی در آواز بیات ترک، روی صفحه گرامافون ضبط شد.
وی در این اذان ترجمهی فارسی را هم که عادت موذنان بود انجام داده است.
جناب دماوندی که نام اصلی اش محمد فلاحی بود احتمالا از دوره ناصرالدین شاه با لقب جناب نامیده شد.
او که علاوه بر خوانندگی ردیف مجلسی و منبری خوانی و معاشرت با خاندان فراهانی، مؤذن مظفرالدین شاه بود بخت این را یافت که صدایش در تهران و تفلیس و پاریس و لندن ضبط شده و صفحاتی قدیمی از او به یادگار باقی ماند.
جناب دماوندی که در آواز بیشتر از سبک خراسانی تاثیر گرفته بود در سال ۱۳۵۲، در سن ۱۰۶ سالگی درگذشت و در احمد آباد دماوند دفن شد.
روانش شاد
@varesoon
17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمایی زیبا از بیت الله الحرام در ایام مله مبارک رمضان
@varesoon
.
✅ تا میتوانید در ماه رمضان مهمان
قرآن باشید
✍ حضرت آیت الله جوادی آملی :
👌 هر اندازه که توانستید در ماه رمضان مهمان قرآن باشید؛ از این کتاب بهره ببرید، بخوانید و بالا بروید و خودتان را ارزان نفروشید. ماه مبارک رمضان، انسان باید مهمان چنین کتابی باشد.
🙏 در آن بیان نورانی وجود مبارک رسول گرامی
(صلی الله علیه وآله) فرمود:
🍃 در این ماه شما با استغفار خودتان را آزاد کنید. آزادی، از بهترین نعمتهاست. آزادی از هوا و هوس، از عفریت درون و بیرون، بهترین فضیلت است. فرمود: این ماه که مهمان خدا هستید، آن را با استغفار کردن آزاد کنید. وقتی جانتان آزاد بود، مثل مرغ باغ ملکوت است که قدرت پرواز دارد و میتواند در کنار این آیات الهی ترقی کند.
📚 پیاده شده سخنرانی .
@varesoon
🔹 آیتالله شهید سید محمدباقر صدر
❣ بهدلیل سطح پایین اندیشه و بیسوادی عمومی عربها، اسطورهها و خرافات در بین آنان رواج داشت... تا اینکه قرآن کریم دین اسلام را به ارمغان آورد و با اینگونه باورها و خرافات مبارزه کرد و توانست آن اوهام را بهکلی از اندیشهها بزداید؛ چراکه اسلام، خرد اعراب را روشن نمود و آنها را به تدبر و ژرفاندیشی و تکیه بر عقل، فراخواند و از آنان خواست تا دست از تقلید و پیروی کورکورانه از میراث گذشتگان، بردارند. خداوند متعال میفرماید: «و هنگامى كه به آنها گفته شد: از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گفتند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مینماييم. آيا حتی اگر پدران آنها، چيزى نمیفهميدند و هدايت نيافتند [باز از آنها پيروى خواهند كرد]»[بقره: ۱۷۰].
🔸 این فراخوانی قرآنی سبب شد که تمامی اندیشههای موروثی بهجامانده از گذشتگان، بار دیگر در پرتو منطق و خرد و هدایت اسلامی، در بوته آزمایش گذاشته شود و در نتیجه، آن خرافهها و باورهای جاهلانه نابود شد و خردهای دربند، رهایی یافت و عقلها، در راه درستْ اندیشیدن به حرکت درآمد.
📗 پژوهشهای قرآنی ، صفحه ۲۴۸
@varesoon
.
میرزا جهانگیرخان قشقایی
(۱۲۴۳-۱۳۲۸ق)
🍃 ایشان خواندن و نوشتن را در زادگاه خود فراگرفت، وتا حدود ۴۰ سالگی، همانند پدرش، به زندگی عشایری و دامداری و کشاورزی مشغول بود. در سواری و تیراندازی مهارتی چشمگیر داشت.
👌 حدوداً ۴۰ ساله بود که روزی برای فروش محصولات و خرید ما یحتاج سالانه ایل به بازار اصفهان رفت و با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شکوه معنوی مدرسه و علمای آن گشت. شخصی با مشاهده علاقه جهانگیرخان به مدرسه صدر او را به تهذیب نفس و تحصیل علم و معرفت دعوت کرد.
🔸 جهانگیرخان، تحت تأثیر سخنان او، و با راهنمایی وی حجرهای در یکی از مدارس علمیه اصفهان گرفت، و تا پایان عمر در آن شهر ماند. با اینکه وی در میانسالی به کسب علم روی آورده بود، چندی نگذشت که از مدرّسان علوم عقلی و نقلی گردید.
😢 استاد در سال ۱۲۴۳ق در شهر دهاقان، استان اصفهان زاده شد، و در ۱۳ شهر رمضان ۱۳۲۸ق درگذشت و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
@varesoon
.
🖌 آیتالله شیخ محمدتقی بهجت (ره)
✍ گفتم : «آقا! شوهرخواهرم مریض است ؛
در حرم دعایش کنید.»
❓پرسید: «چه بیماریای دارد؟»
✍ با شرمندگی گفتم: «روانی است.»
🖌 گفت : «همۀ ما روانی هستیم ؛
اگر نبودیم ، گناه نمیکردیم...».
📚 به شیوه باران ، صفحه ١٩ .
@varesoon
@varesoon_bahjat