eitaa logo
تفکر و تمدن شبکه‌ای| استاد واسطی
3هزار دنبال‌کننده
209 عکس
75 ویدیو
120 فایل
تفکر و تمدن توحیدی ادمین: @Haghighat6
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش اول. موضوع بحث: «دین» چیست؟ چه محتوایی دارد؟ چه قلمرویی دارد؟ چه انتظاری از آن می‌رود؟ جه زبانی دارد؟ (بسته مبنای دین‌شناسانه در پارادایم شبکه‌ای) مساله بحث: آیا دین، ظرفیت آگاهی‌بخشی و راهبری زندگی بشر در همه جوانب مادی و معنوی‌اش را دارد؟ فرضیه بحث: ۱. دین، مجموعه گزاره‌های توصیفی و توصیه‌ای است که دارای منشاء وحیانی است و خطاب به بشر برای تنظیم زندگی دنیایی بشر به هدف عبور و رسیدن به آخرت ارائه شده است. ۲. زبان دین، واقع‌گرا است و توصیف‌های او کاشف از حقایق هستی می‌باشند و توصیه‌های او دارای منشاء انتزاع حقیقی هستند. ۳. زبان دین چندلایه است و مراتب متعددی از معنای مطابق با واقع را در بر دارد. ۴. دین به‌صورت حداکثری، نسبت به تمام شؤون زندگی انسان حساسیت نشان داده است و نظر داده است. (انتقال به نظریه دین حداکثری) ۵. دين، مجموعه‌ای از عناصر و گزاره‌های به‌هم‌پيوسته و نظام‌مند است. (انتقال به نظریه نگرش سیستمی به دین) ۶. اين عناصر و اجزاء‌،‌ تابع اهداف دين هستند و هدف‌گرايی دين، به اين عناصر شكل می‌دهد و ساختار ارتباطی آن‌ها با يكديگر را تعيين می‌كند. ۷. اتحاد مبداء پيدايش دين با مبداء پيدايش هستی، پل ارتباطی دين با واقعيت‌ها است و بر اين اساس، برنامه‌های دين جلوه‌هايی از معادلات واقعی است و برنامه‌های دين، مدل‌ كردنِ واقعيت‌ها است. ۸. دين، اهداف و برنامه‌های خود را اولويت‌بندی می‌كند. ۹. دين، برای تعامل با عناصر محيطی خود برنامه دارد. ۱۰. دين، برای شكل‌دهی به عناصر محيطی خود برنامه‌ دارد و آرمان‌ها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغيير و تحول می‌بخشد. ۱۱. دين از تضاعف نيروبخشی برای حركت به سمت هدف برخوردار است. ۱۲. فهم دین ممکن و ضابطه‌مند است و رویکرد اکتشافی دارد. (کشف مراد شارع) (انتقال به نظریه اجتهاد و منطق فهم دین) ۱۳. فهم دین،‌ بشری و خطاپذیر و قابل اصلاح و ارتقاء است. ۱۴. نتایج فهم روشمند دین،‌ قابل استناد به دین است. (استناد مشروط به این‌که مخاطب بداند این استناد، استناد علمی است (حجیت)، نه استناد واقعیِ وجودی) ۱۵. شناخت دين از طريق تحليل گزاره‌های نگرشی، راهبردی و راهكاری ممكن است. ۱۶. یافته‌های قطعی عقل و تجربه بشری، مورد تایید دین هستند اما دینی نیستند (یعنی مُبرِز فعل تکوینی الهی و علم الهی در آن‌ها، وحی نیست.) ۱۷. برنامه‌های دين،‌ قابليت خودتنظيمی دارد؛ تعادل‌گرا و تكاملی است. ۱۸. برنامه‌های دين، در فرآيندی پيوسته و مستمر و تدريجی تحقق می‌يابند. ۱۹. هويت و برنامه‌های دين را می‌توان از منظرِ محرك_ پاسخ مطالعه كرد. دين دارای شبكه عصبی منسجم و در تحت مديريت اهداف است كه نسبت به محرك‌ها واكنش نشان می‌دهد. ۲۰. گزاره‌های دين را بايد در عرصه اهداف و اولويت‌های آن بررسی كرد. ۲۱. سيستم دين از سه خُرده سيستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشكيل شده است. ۲۲. اين خُرده سيستم‌ها، مسئوليت تقسيم كار و فعاليت‌ها را در سيستم اصلی به‌عهده دارند. ۲۳. بخش استراتژيك هر سيستمي از سه مولفه: تعادل حياتی، ميدان‌های نيرو و برآيند بُرداری تشكيل می‌شود. تعادل حياتی، نقطه ثقلی است كه مجموعه سيستم خود را بر اساس آن متعادل می‌كند و محيط درونی خود را ثبات می‌بخشد و بين نيروهای درونی و بيرونی موازنه برقرار می‌كند. ميدان نيرو، صافی كليّه ارتباطات در راستای تحقق اهداف است كه نيروهای سوق‌دهنده و بازدارنده را فعال می‌كند. برآيند‌ بُرداری، ابزار اندازه‌گيری نيروها و عوامل علّی و محرك‌های سيستم هستند. در اين تحليل، سطوح تعامل عوامل با يكديگر مشخص می‌شود. در سيستم دين نيز اين سه مولفه به وضوح وجود دارند: تعادل حياتی در دين، طيف اهداف دين است كه نقطه ثقلِ فازی‌ای است كه مجموعه گزاره‌های دين را منسجم و متعادل كرده و موازنه‌های لازم بين محرك‌ها و پاسخ‌ها را ايجاد می‌نمايد. ميدان‌های نيرو در دين، حداقل‌ها و حداكثرهايی است كه در موضوعات مختلف توسط دين تعيين شده است. اين حداقل و حداكثرها،‌ مرزها و حدودی هستند كه به عنوان صافی جهت‌دهنده به كلیه ارتباطات ميان‌گزاره‌ای در عرصه دين و صافی فعاليت‌ها در عرصه دين‌داری عمل می‌كنند. برآيند بُرداری در دين، گزاره‌هايی هستند كه سطوح و لايه‌ها و معادلاتِ كلی را بيان می‌كنند و رابطه بين آنها را تبيين می‌نمايند. اين گزاره‌ها توسط علمِ قواعد فقه و علمِ اصول فقه به‌تفصيل تعريف و توصيف شده‌اند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش دوم. تبیین بحث: تعریف و هویت دین دهخدا در لغت‌نامه خود اين‌چنين آورده است: كلمه دين، از جهت لغت به معنی خصايص روحی و تشخيص معنوی و وجدانی، به معنی قانون، حق سوداوری، به معنی استفاده و كاربرد و... آمده است و در اصطلاح عبارت است از: مجموعه عقايد موروث و مقبول در باب روابط انسان با مبدء وجودی وی و التزام بر سلوك و رفتار بر مقتضای آن عقايد. مسلمانان دين را مجموعه قواعد و اصولی می‌دانند كه انسان را به پروردگار نزديك می‌كند. در لغت‌نامه آكسفورد در ذيل كلمه Religion آمده است: دين، باور داشتن وجودِ يك قدرتِ حاكمِ ماوراء طبيعی است كه سازنده و اداره‌كننده هستی است، كسی كه هويّتی روحانی به انسان بخشيده است كه سبب ادامه يافتن زندگی او پس از مرگ می‌شود. دين عبارت است از باور داشتن وجودِ خدا يا خدايان و فعاليت‌هايی كه مرتبط با عبادت آن‌هاست. فيلسوفان دين، متكلمين، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان تعاريف مختلفی از دين را ارائه كرده‌اند كه در همه آنها مفهوم "ارتباط روحی با مطلق" به نحوی از انحاء ديده می‌شود. نمونه‌ای از اين تعاريف عبارتند از: ۱. . دين، روش خاصى در زندگى دنياست كه هم صلاح زندگى دنيا را تامين مى‏كند، و هم كمال اخروى و زندگى دائمى و حقيقی در جوار خداى تعالى را حاصل می‌كند (روش زندگی در دنيا برای عبور به سوی آخرت و اتصال به خدا). علامه طباطبایی (دین‌شناس و فیلسوف) 2. دين، پيام خداست كه در اختيار انسان قرار داده شده است، پيامی كه از طريق وحی و عقل، مجموعه عقايد، قوانين و اخلاق لازم برای اداره و پرورش فرد و جامعه انسانی را در اختيار آنها قرار داده است. آيه‌الله جوادی آملی (دين‌شناس و فيلسوف) 3. هر تفكری كه به امور زير اعتقاد داشته باشد، دين است: وجود موجودات ماورايی، تمايز امر قدسی از دنيوی، مجموعه قواعد اخلاقی، احساسات خاص مانند خشيت، گناه، شكر، حيرت، عبادت، نگرش به جهان به منزله يك "كُلّ"، سازماندهی زندگی بر اساس نگرش مذكور، گروه اجتماعی بر اساس اعتقادات فوق. وب. استون (فيلسوف) 4. هر آگاهی از امر متعالی، كه به عنوان هدف نهايی باشد و وابستگی روحی كامل ايجاد كند، دين است. گيسلر (فيلسوف) 5. دين، اعتقاد به حضور چيزی مطلق است كه تفحص‌ناپذير است. اسپنسر (فيلسوف) 6. دين، اشتياق به بی‌نهايت است و تلاشی برای تصوير آنچه تصويرناپذير است. ماكس مولر (فيلسوف) 7. دين، نظامی مابعدالطبيعی برای بيان مفهوم خدا است. بونهافر (فيلسوف) 8. دين، علم حضوری به اتحاد با عالم است. هولاك اليس (فيلسوف) 9. دين، عقيده به وجود عالمی است كه دور از دسترس است اما واقعيت دارد. اشپنگلر (فيلسوف) 10. دين، طرح انسان برای خدا شدن است. سارتر (فيلسوف) 11. دين، احساسات و دريافت‌های انسان است در هنگامی كه دور از همه بستگی‌هاست به طوری كه انسان از اين دريافت‌ها، احساس می‌كند بين او و آن چيزی كه امر خدايی ناميده می‌شود رابطه‌ای برقرار است. مذهب واكنش آدمی در زندگی در مقابل مجموعه كائنات است. ويليام جيمز (روان‌شناس) 12. دين در لغت به معنی تفكر از روی وجدان و با كمال توجه است و در اصطلاح، حالت مراقبت، تذكر و توجه به قدرت‌های مافوق. دين، حالت خاص وجدانی است كه بر اثر ادراك كيفيت قدسی و نورانی تغيير يافته باشد. گوستاو يونگ (روان‌شناس) 13. دين، كاوش انسان برای يافتن تسلی‌دهنده‌های آسمانی است تا او را در غلبه بر حوادث زندگی كمك كنند. فرويد (روان‌شناس) 14. دين، نظامی يگانه از عقايد و اعمال مربوط به چيزهای مقدس است، عقايد و اعمالی كه پيروان آنها را در قالب يك اجتماع اخلاقی واحد اتحاد می‌بخشد. دوركيم (جامعه‌شناس) 15. دين، ممكن دانستن اين است كه چيزی در مركز واقعيت به نيازهای بشری برای زندگی و تحقق سرنوشت او پاسخ می‌گويد و آن را ارضاء می‌كند. فيور (جامعه‌شناس) 16. دين، نظم بخشيدن به زندگی و معنادار كردن آن در اثر ارتباط با قدرتی برتر است. برگر (جامعه‌شناس) 17. دين، تشخيص وظايف بر اساس دستورات الهی است. كانت (تاكيد بر جنبه اخلاقی) 18. دين، احساس وابستگي مطلق است. شلاير ماخر (تاكيد بر جنبه احساسی) ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش سوم. تعریف پیشنهادی آنچه پس از تحليل و بررسی اوليّه تعاريف دين و مصاديق عام دين به‌دست می‌آيد و شايد تعبير جديدی باشد اين است كه: دين به معنی عام، مجموعه گزاره‌های علمی (هست‌ها) و عملی (بايدها) است كه از وجودی برتر به انسان ارائه شده است و كمالی را به عنوان هدف و رستگاری تعيين می‌كند و روش رسيدن به آن را مشخص می‌نمايد و دين به معنی خاص، وقتی تحقق می‌يابد كه آن وجودِ برتر، خدا باشد و رستگاری ابدی وعده داده شده باشد. دين، تجلّی علم خداست كه راه بشر را برای خروج از محدوديت‌ها و مشاهده و لمس روحی وجود بی‌نهايت توصيف و تعيين می‌كند؛ دین بیان‌گر معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند است؛ دين، تنظيم زندگی برای ارتباطِِ با تمام وجود با واقعيّت هستی كه خداوند است می‌باشد، تلاشی فكری، روحی و عملی كه برنامه و روش آن را خود خداوند تعيين كرده باشد. اگر دين به علل اربعه آن (سرچشمه‌های چهارگانه پيدايش و شكل‌گيری يك موضوع) معرفی شود می‌توان گفت: علت فاعلی، خداست؛ علت غايی، خروج از محدوديت و اتصال به نامحدود است (لقاء خدا)؛ علت مادی، هستی و انسان است و علت صوری، گزاره‌هايی است كه وحی شده است. اهداف دین: (مقاصد الشریعه) فهرست زیر اهداف دین را که از فقط از آیات قرآن استخراج شده است نشان می‌دهد: ۱. شفاف‌سازی حق و باطل در اختلافات ۲. هموارسازی راه رسيدن به لقاء خدا در كوتاه‌ترين مسير با بیشترین بهره ۳. حركت به سوی حقيقت و فطرت ۴. هموارسازی بيشتر زندگی ظاهری و باطنی ۵. آگاه‌سازی، نسبت به وجود عوالم ماورايی و روبرو شدن با خدا ۶. بشارت و هشدار نسبت به وضعيت زندگی ابدی ۷. برقراری ارتباط قلبی با خدا ۸. شفاف‌سازی مقاصد خداوند ۹. ايجاد زمينه تفكر و تعقل ۱۰. آموزش حقايق ۱۱. ايجاد زمينه لطافت روحی و توسعه ادراكات درونی ۱۲. برقراری عدل ۱۳. مديريت و حكومت ۱۴. اصلاح و رشد جامعه ۱۵. متعادل‌سازی زندگی ۱۶. حداكثرسازی زمان زندگی ۱۷. ارائه الگوی عينی برای زندگی ۱۸. جهانی شدن ▫️ فایل تفصیلی اهداف دین: ▫️eitaa.com/vaseti/316 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش چهارم. قلمرو دین: از قرآن: چهار آيه زير، بيانگر قلمرو حداكثری دين هستند: ۱. ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، هدايت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است. ۲. قرآن كتابی است كه كتاب‌های آسمانی قبلی را تاييد می‌كند و كتابی است كه توضيح همه چيز در آن آمده است و هدايت و رحمت برای كسانی است كه ايمان می‌آورند. ۳. ما در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكرديم. ۴. اين قرآن هدايت مى‏كند بسوى آنچه كه استوارتر و كارآمدتر است. تفسير آيات مذكور را در روايات زير می‌توان يافت: ۱. هيچ اختلافی نيست كه راه‌حل آن در قرآن نباشد اما عموم مردم قدرت تشخيص آن را ندارند. ۲. خداوندهر آنچه را كه مردم بدان نياز دارند در قرآن آورده و آن‌را براي پيامبرش روشن كرده است و برای هر چيزی حد‌ و اندازه‌ای قرار داده و برای تشخيص آن حد و اندازه، نشانه و راه قرار داده است و برای هر كسی كه از حد و اندازه الهی خارج شود نيز مجازات مشخصی قرار داده است. ۳. هيچ حلال و حرامی نيست كه حد و اندازه مشخصی مانند محدوده يك خانه شخصی، نداشته باشد و محدوده داخل و خارج آن معلوم نشده باشد، حتی جريمه يك خراش و جريمه يك تازيانه يا نصف تازيانه. ۴. هيچ چيزی نيست كه وضعيت آن در كتاب و سنت مشخص نشده باشد. ۵. حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: ما فرزندان رسول خدا هستيم و آگاه به قرآن در حالي كه در اين قرآن از ابتدا و سرچشمه خلقت، تا انتها و روز قيامت بيان شده است و وضعيت آسمان‌ها و زمين و بهشت و جهنم و گذشته و آينده آمده است و من به همه اين‌ها دقيقا احاطه دارم، درست همانطور كه به كف دستم نگاه می‌كنم. خداوند می‌فرمايد: توصيف و توضيح همه چيز در قرآن وجود دارد. ۶. سماعه می‌گويد كه از حضرت كاظم عليه‌السلام پرسيدم‌ آيا وضعيت همه چيز در كتاب و سنت مشخص شده است يا اينكه برخی چيزها را شما خودتان مشخص می‌فرماييد؟ حضرت پاسخ دادند: وضعيت همه چيز در كتاب و سنت مشخص شده است. ۷. حضرت باقر عليه‌السلام به خدمتكار خود در حضور ميهمانان فرمودند: سفره را بينداز. وقتی سفره پهن شد فرمود: سپاس خدايی را كه برای هر چيزي حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای اين سفره. ابن‌ذرّ از حضرت پرسيد: حد و اندازه اين سفره چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه سفره اين است كه وقتي انداخته می‌شود با بسم‌الله باشد و وقتی جمع می‌شود با الحمدلله باشد. ميهمانان غذا خوردند و در انتها حضرت به خدمتكار فرمود كه آب بياور. خدمتكار ظرفی پوستی آورد و وقتی ظرف به دست حضرت رسيد فرمود: سپاس خدايی را كه برای هر چيزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای اين ظرفِ آب. ابن‌ذرّ از حضرت پرسيد: حد و اندازه ظرف آب چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه ظرف آب اين است كه وقتی از آن نوشيده می‌شود با بسم‌الله باشد و وقتی نوشيدن تمام می‌شود الحمدلله گفته شود و از طرف دسته آن يا از قسمت شكسته آن آب نوشيده نشود. ۸. خداوند در قرآن توصيف و توضيح هر چيزی را بيان كرده است و به خودش سوگند كه هيچ چيزی از نيازمندی‌های مردم فروگذار نشده است به طوری كه هيچ‌كس نمی‌تواند بگويد ای كاش فلان مطلب هم در قرآن بود (چرا كه در مورد همان موضوع هم خداوند در قرآن مطلب آورده است). ۹. خداوند قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی نفرستاده است بلكه قرآن برای تمام زمان‌ها و برای تمام ملّت‌ها و گروه‌ها تا روز قيامت آمده است و برای آن‌ها تازه و جديد است. نتيجه‌گيری: اين روايات به صراحت بيانگر حداكثری بودن قلمرو دين هستند و مقصود از "تبيانا لكل شيء"، "تفصيلا لكل شيء" و "ما فرطنا فی الكتاب من شيء" را بيان نموده‌اند. برخی مفسرين در توصيف آيات سابق‌الذكر، تبيين و تفصيل را مختص به امور مرتبط با هدايت كرده‌اند، لکن به نظر می‌رسد که مفاد روايات، موقعيتی فراگيرتر را ترسيم می‌کنند،‌ موقعيتی كه معادلات كلانِ هستی با تمام ابعاد و جوانبش را در بر دارد. دين بيانگر معادلات كلانِ هستی و توصيف‌كننده معادلات زندگی انسان در هستی برای رسيدن به هدف است. توضیح مهم: روشن است که شمول و فراگیری دین (بالخصوص قرآن) بر تمام امور،‌ به نحو تصریح و دلالت مطابقی نیست، بلکه به تعبیر روایات، به نحو «القاء الاصول» است یعنی روح و ملاک و قواعدی که بتوان از آن‌ها نتایج لازم برای تعیین وضعیت همه چیز را گرفت، بیان شده است. به همین دلیل در نگرش سیستمی به دین، از این خصوصیت،‌ تعبیر به «ظرفیت راهبردی دین» و استراتژی‌ساز بودن گزاره‌های دینی شده است. در تشبیه امیرالمومنین علیه‌السلام از این حالت چنین آمده است: «عَلَّمَنی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله اَلف باب، یَنفَتِحُ منه الف باب» یعنی رسول خدا هزار درب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار درب دیگر باز می‌شد.» ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش پنجم. زبان دین: خداوند چگونه با تمام انسان‌ها سخن گفته است؟ در بررسی هويّت دين، به دست آمد كه دين، پيام خداوند و طرح و برنامه او برای زندگی بشر است، پيام و برنامه‌ای برای انسان‌ها و تمدن‌ها تا آخر تاريخ، طرح و برنامه عبور از دنيا و اتصال به ابديّت، حلقه رابط ماده و مجرد، ملك و ملكوت، ظاهر و باطن. چنين هويّتی سوالی را بر می‌انگيزاند كه: با توجه به تفاوت افق‌های ادراكی در انسان‌ها و فضاهای فكری و فرهنگی آن‌ها در محور زمان و مكان، دين چگونه مفاهيم خود را بيان كرده است كه اين گستره متنوع ادراكی و فرهنگی را پوشش می‌دهد و برای هر ملت و تمدنی می‌تواند كارساز و حركت‌آفرين باشد و هر فرد متعادلی كه شنونده كلامِ خداست، می‌تواند پی به حداقل مقصود او ببرد و حقايق مور نياز از عوالم غيرمادی را به‌دست آورد؟ پاسخ برون‌دينی: اگر دين، برای حركت دادن انسان‌ها به سوی خداست و حركتِ به سوی كمال جز با اراده آگاهانه حاصل نمی‌شود، دين بايد بتواند اراده آگاهانه انسان‌ها را برانگيزاند. و از آنجايی‌كه اراده جدّی انسانی بدون علم و اطلاع از كمالِ هدف، نقصِ خود، رساننده بودنِ فعلِ مورد نظر به هدف و شيوه انجام فعل، برانگيخته نمی‌شود، پس دين بايد مفاهيم فوق را كه زمينه‌ساز يا علّت براي ايجاد حركت به سوی هدفش هستند طوری به انسان‌ها منتقل نمايد كه بتوانند حداقل، فهم كاربردی از آنها پيدا كنند (يعنی مفاهيم را طوری تصور كنند كه حداقل رابطه آنها با زندگی و نفع و ضرر آن‌ها را در زندگی‌شان بيابند). بنابراين، زبان دين بايد زبان مفهوم برای مخاطبين باشد و از سبك‌هايی در سخنان خود استفاده نمايد كه بتوانند رابطه مفاهيم مورد نظر، با زندگ آنها رادر برابر ديدگان مخاطبين قرار دهد. اگر سخن و كلامی مدعی جهان‌شمولی و برتری در محور زمان و مكان باشد، بايد اولا از مفاهيمی استفاده نمايد كه مشترك بين انسان‌هاست (مفاهيم مشترك بين انسان‌ها و زندگی انسان‌ها،‌ مفاهيم فطری و زندگی طبيعی ‌هستند) و ثانيا نيازهای فكری و روحی طيف‌های متنوع مخاطبين را پاسخ دهد. (يعنی مخاطبينی كه در سطح ادراكی برتر قرار دارند به اندازه ظرفيت خود اِشراب شوند و نيازمند به منبع ديگری نباشند.) معادلات و معانی كلّی‌ای كه طيفی از مصاديق را تحت پوشش قرار می‌دهند، می‌توانند تبديل به گزاره‌هايی با خصوصيت جهان‌شمولی شوند. بيان معادلات فطری و طبيعی، استفاده از تشبيهِ مطالب برتر به مفاهيم فطری و طبيعی، ارائه مصاديق و اشاره به ملاك كلی قابل انطباق بر موارد مشابه، شيوه‌هايی هستند كه ظرفيّت انتقال مفاهيم جهان‌شمول را دارند. در زبان دين، مَجاز و كنايه و استعاره وجود دارد لكن گزاره‌های دينی، سمبليك يا اسطوره‌ای نيستند بلكه استفاده از مَجاز، برای تبيين جنبه يا حدِّ خاصی از واقعيتِ موجود است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش ششم. پاسخ درون‌دينی: به نظر می‌رسد كه آيات و روايات زير بيانگر چگونگی زبان دين باشند: ۱. و ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ. ترجمه: هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه هم‌زبان با ملّت خود بود تا كاملا برای آن‌ها مطالب خداوند را روشن كند. علامه طباطبايی رحمه‌الله‌عليه در تفسير اين آيه اين‌گونه بيان نموده‌اند: كلمه لسان در اينجا مانند آيهِ "بلسان عربى مبين" به معناى لغت است..... مقصود از ارسال رسل به زبان قوم خود، اين است كه رسولانى كه فرستاده‌‏ايم هر يك از اهل همان زبانى بوده كه مامور به ارشاد اهل آن شده‌‏اند، حال چه اينكه خودش از اهل همان محل و از نژاد همان مردم باشد و يا آنكه مانند لوط از اهالى سرزمين ديگر باشد ولى با زبان قومش با ايشان سخن بگويد. حال اين سؤال مطرح مى‏گردد كه آيا پيغمبرانى كه به بيش از يك امت مبعوث شده‌‏اند يعنى پيغمبران اولواالعزمى كه بر همگى اقوام بشرى مبعوث مى‏شدند چه وضعى داشته‏‌اند؟ آيا همه آنان زبان همه اهل عالم را مى‏دانسته‌‏اند و با اهل هر ملتى به زبان ايشان سخن مى‏گفته‌‏اند يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: داستان‏هاى زير دلالت مى‏كنند بر اين‌كه اين‌ها اقوامى كه اهل زبان خود نبوده‌‏اند را نيز دعوت مى‏كردند مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود سريانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود و موسى با اينكه عبرى بود فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ايمان به خدا دعوت فرمود و پيغمبر بزرگوار اسلام هم، يهودِ عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير ايشان را دعوت فرمود و هر كه از ايشان كه ايمان مى‏آورد ايمانش را مى‏پذيرفت، هم‌چنين است دعوت نوح، كه از قرآن كريم عموميت دعوت او استفاده مى‏شود. بنابراين، معناى آيه (و البته خدا دانای به حقيقت معنی است) اين است كه خداى تعالى مساله ارسال رسل و دعوت دينى را بر اساس معجزه و يك امر غيرعادى بنا نگذاشته، و چيزى هم از قدرت و اختيارات خود را در اين باره به انبياى خود واگذار ننموده است بلكه ايشان‌ را فرستاده تا به زبان عادى كه با همان زبان در ميان خود گفت‌وگو مى‏كنند و مقاصد خود را به ديگران مى‌‏فهمانند با قوم خود صحبت كنند و مقاصد وحى را نيز به ايشان برسانند." 2. إِنَّا أَنزَلْنَهُ قُرْءَناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ترجمه: ما كتاب را به صورت كلامی قابل خواندن با بيانی دقيق و عميق و روشن فرستاديم تا زمينه تعقّل در شما فراهم شود. علامه طباطبايی رحمه‌الله‌عليه در تفسير اين آيه اين‌گونه بيان نموده‌اند: انزال كتاب به صورت قرآن و عربى بدين معنا است كه آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربى درآورديم، و آن را الفاظى خواندنى مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار داديم...... بنابراين، معناى آيه (و الله اعلم) اين مى‏شود: ما اين كتاب مشتمل بر آيات را در مرحله نزول ملبس به لباس و واژه عربى و آراسته به زيور آن واژه نازل كرديم تا در خور تعقل تو و قوم و امّتت باشد، و اگر در مرحله وحى به قالب الفاظ خواندنى درنمى‌آمد و يا اگر درمى‌آمد ولی به لباس واژه عربى ملبس نمى‏شد، قوم تو پى به اسرار آيات آن نمى‏بردند و فقط مختص به فهم تو مى‏شد، چون وحى و تعليمش اختصاص به تو داشت. و اين خود دلالت مى‏كند بر اينكه الفاظ كتاب عزيز به خاطر اين‌كه تنها و تنها وحى است و نيز به خاطر اينكه عربى است توانسته است اسرار آيات و حقايق معارف الهى را ضبط و حفظ كند. و به عبارت ديگر در حفظ و ضبط آيات الهى دو چيز دخالت دارد: يكى اينكه وحى كه از مقوله لفظ است و اگر معانى الفاظ وحى مى‏شد و الفاظ حاكى از آن معانى، الفاظ رسول خداصلى ‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم مى‏‌بود (مانند احاديث قدسى) آن اسرار محفوظ نمى‌‏ماند. دوم اينكه اگر به زبان عربى نازل نمى‏شد و يا اگر مى‏شد ولى رسول خدا آن را به لغت ديگرى ترجمه مى‏كرد پاره‌‏اى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مى‏ماند، و دست تعقل وفهم بشر به آنها نمى‏رسيد. آرى، اين معنا بر صاحبان نظر و متدبرين در آيات كريمه قرآنى پوشيده نيست كه خداوند متعال در اين آيات چه اندازه نسبت به الفاظ آن عنايت به خرج داده، و آن را به دو دسته محكمات و متشابهات تقسيم نموده، محكمات آن را ام‌الكتاب خوانده كه برگشت متشابهات هم به آنهاست و فرموده: هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات و نيز فرموده: و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذى يلحدون اليه اعجمى و هذا لسان عربى مبين. "بلسان عربى مبين" يعنى به زبانی عربى كه در عربيتش ظاهر و آشكار است و يا مقاصد را با بيان تمام بيان مى‏كند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش هفتم. ۳. كِتَبٌ فُصلَتءَايَتُهُ قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ترجمه: وحی الهی به صورت كتابی قابل خواندن به زبان عربی است كه مطالب آن كاملا واضح و مشخص بيان شده است. اين وحی برای كسانی آمده است اهل علم و آگاهی باشند. علامه طباطبايی رحمه‌الله‌عليه در تفسير اين آيه اين‌گونه بيان نموده‌اند: مراد از تفصيل آيات قرآن اين است كه ابعاض و اجزاى آن را از يكديگر جدا و متمايز می‌كند، به‌ اين ‌صورت كه آن را آن‌قدر پايين بياورد و در خور فهم شنونده كند كه شنونده آشنا به اسلوب‏هاى كلام، بتواند معانى آن را بفهمد و مقاصدش را تعقل كند..... قرآن كتابى است كه آياتش گسترده شده است براى مردمى كه معانى آن را مى‏دانند چون زبانشان همان زبانى است كه قرآن با آن نازل شده، يعنى زبانشان عربى است. در اينجا ممكن است كسى بپرسد: اگر معناى آيه اين باشد، آيا با عموم دعوت خاتم الانبياء صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم منافات پيدا نمى‏كند؟ مى‏گوييم: خير، زيرا دعوت آن‌جناب هر چند جهانى بوده و ليكن مرحله به مرحله صورت مى‏گرفته، اولين دعوتى كه پيامبر انجام داد دعوت مردم در مراسم حج بود كه با انكار شديد مشركين مواجه شد. از آن به بعد مدتى به طور سرى و پنهانى دعوت نمود، و در مرحله سوم مامور شد عشيره ونزديكان خود را دعوت كند، و در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت كند، و در مرحله پنجم مامور شد به دعوت عموم مردم، كه آيه "قل يا ايها الناس انى رسول‌الله اليكم جميعا" و نيز آيه "اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ" به آن اشاره دارند. اين معنا نيز از مسلمات تاريخ است كه يكى از گروندگان به آن جناب سلمان فارسى است كه ايرانى بوده، يكى ديگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است و يكى صهيب بوده كه اهل روم بوده، و نيز اين هم مسلم است كه آن جناب يهوديان را هم دعوت مى‏كرده و وقايعى كه بين آن جناب و يهوديان اتفاق افتاده معروف است. و نيز اين مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ايران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه رابه اسلام دعوت كرده است. همه اين شواهد دلالت دارد بر اينكه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است. ۴. انَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ ترجمه: ما پيامبران، موظف هستيم كه با مردم، مطابق سطح ادراكی آن‌ها گفتگو كنيم. ۵. اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ ترجمه: مطالبی را كه از ما شنيده‌ای بنويس و در بين دوستانت پخش كن و به فرزندانت وصيت كن كه نوشتجاتت را نگهداری و منتشر كنند چرا كه روزگاری پرتلاطم خواهد آمد كه شيعيانِ ما برای فهم دين، راهی جز مراجعه به اين كتاب‌ها نخواهند داشت. توضيح: اين روايت دلالت بر موارد زیر دارد: قابل فهم بودنِ زبان دين، قابل فهم بودنِ گزاره‌های دين با وجودِ گذر زمان بر آن‌ها، دقت و ملاحظه صادركننده كلام نسبت به نيازهای آيندگان و در نظر گرفتن آنها به‌عنوان مخاطبِ كلام. ۶. أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِيَ كَلَامِنَا إِنَّ الْكَلِمَةَلَتَنْصَرِفُ عَلَى وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَإِنْسَانٌ لَصَرَفَ كَلَامَهُ كَيْفَ شَاءَ وَ لَا يَكْذِبُ. ترجمه: شما هنگامی فهم دين پيدا خواهيد كرد و فهميده‌ترين مردم خواهيد شد كه مقاصد و منظورهای چندگانه ما را كه در يك جمله بيان شده است، بفهميد. يك جمله را می‌توان به گونه‌ای ادا كرد كه معانی مختلفي از آن فهميده شود،‌ معانی‌ای كه همه آن‌ها واقعيتی را بيان ‌كند و مورد نظر گوينده نيز باشد. توضيح: اين روايت بيانگر وجودِ سطوح و لايه‌های معنايی در گزاره‌های دين است. يعنی همانطور كه ظاهر گزاره‌ها برای عموم قابل فهم است، مقاصد و مفاهيمی نيز در عمق اين گزاره‌ها وجود دارد كه برای فهم همه‌جانبه و كاملِ دين، بايد به آن‌ها دست يافت. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مبانی دین‌شناختی| بخش هشتم و پایانی. ۷. نزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ. ترجمه: شيوه بيان قرآن، بيانِ غيرمستقيم است. ۸. . أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِيَ كَلَامِنَا إِنَّ الْكَلِمَةَ لَتَنْصَرِفُ عَلَى وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَإِنْسَانٌ لَصَرَفَ كَلَامَهُ كَيْفَ شَاءَ وَ لَا يَكْذِبُ. ترجمه: شما هنگامی فهم دين پيدا خواهيد كرد و فهميده‌ترين مردم خواهيد شد كه مقاصد و منظورهای چندگانه ما را كه در يك جمله بيان شده است، بفهميد. يك جمله را می‌توان به گونه‌ای ادا كرد كه معانی مختلفی از آن فهميده شود،‌ معانی‌ای كه همه آن‌ها واقعيتی را بيان ‌كند و مورد نظر گوينده نيز باشد. توضيح: اين روايت بيانگر وجودِ سطوح و لايه‌های معنايی در گزاره‌های دين است. يعنی همان‌طور كه ظاهر گزاره‌ها برای عموم قابل فهم است، مقاصد و مفاهيمی نيز در عمق اين گزاره‌ها وجود دارد كه برای فهم همه‌جانبه و كاملِ دين، بايد به آنها دست يافت. ۹. نزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ. ترجمه: شيوه بيان قرآن، بيانِ غيرمستقيم است. ۱۰. كِتَابُ اللهِ عَزَّوجَلَّ عَلَى أرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى العِبَارَةِ و الإشَارَة واللَّطَائِفِ و الحَقَائِقِ فَالعِبَارَة لِلعَوَام و الإشَارَةُ لِلخَوَاصّ واللَّطَائِفُ لِلأولِيَاءِ و الحَقَائِقُ للأنبْيَِاء عليهم‌السلام. ترجمه: قرآن، چهار لايه دارد كه همه با هم ساختار قرآن را تشكيل داده‌اند : عبارت‌ها، اشاره‌ها، دقايق و حقايق. عبارت‌ها در سطح ادراك عمومی است، اشاره‌ها در سطح ادراك خواصّ است، دقايق در سطح ادراك اولياءخداست و حقايق در سطح ادراك پيامبران است. نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه: با دقت در تصويری كه دين از اسلوب بيانی خود، ارائه داده است می‌توان گفت: گزاره‌های دين،‌ جملاتی با مفاهيمی گسترده و چندجانبه هستند كه در طول يكديگر قرار دارند و جمع ظاهر و باطن، وحدت و كثرت، فرد و جمع، در آن‌ها تحقّق يافته است. مباحث و مفاهیم کلیدی: دین‌شناسی، فهم دین، تمدن دینی، علم دینی، پارادایم شبکه‌ای، الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ تفسیر سوره توبه (برائت) استاد واسطی جمعه‌ها ساعت ۲۰ الی ۲۱ مشهد مقدس- خ دانشگاه، روبروی برج آلتون. (برادران و خواهران) نشانی پخش زنده مَسْجِد وَ مَکْتَبْ اِمٰامِ صٰادِقْ عَلَیْه‌ِ الْْسَلٰامْ ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نمودار رابطه حداقل‌های اخلاقی با حداقل‌ها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی. ▫️ اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهره‌برداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید،‌ اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقل‌های آخرتی را خواهد داشت. ▫️ و اگر فردی بخواهد بهره‌برداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقل‌های دین اکتفا کند، زندگی‌‌ای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود. ▫️ و اگر فردی بخواهد حداکثر بهره‌برداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ دین حداکثری| بخش اول. موضوع بحث «دین حداکثری» (انتقال به بحث تفصیلی مبانی دین‌شناسانه) مسأله بحث قلمرو دین در توصیف و تبیین و توصیه چقدر است؟ انسان در چه عرصه‌هایی و تا چه اندازه‌ای باید تصمیمات و نظرات خود را تابع دین کند؟ پیش‌فرض‌ها فرضیه بحث قلمرو دین = تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی او، تا برآیند آن‌ها حرکت به ‌سوی خداوند در قلب و دل باشد. (دین حداکثری) + ورود دین در عرصه‌های زندگی بشر، ورود «راهبردی» است و نحوه عملیاتی کردن بسیاری از راهبردها را به شرایط وابسته کرده است. (دین استراتژیک) تبیین بحث دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی و فرهنگی‌ای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است. دین‌شناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیف‌ها، تبیین‌ها و توصیه‌های او در جوانب مختلف هستی و زندگی. دین حداقلی = اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست. دین حداکثری = اعتقاد به این­که ماموریت دین تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به ‌سوی خداوند در قلب و دل باشد. مدیریت دین یعنی کلیه برنامه‌ها و فرآیندها در زندگی بشر باید خود را با راهبردهای دین هماهنگ نماید. دین میان‌رشته‌ای = بررسی توصیف‌ها، تبیین‌ها و توصیه‌های دین از منظر میان‌رشته‌ای (کشف نظر دین در ابعاد ترکیبی موضوعات و مسائل) نمودار رابطه حداقل‌های اخلاقی با حداقل‌ها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی: ▫️ eitaa.com/vaseti/307 توضیح نمودار: اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهره‌برداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید،‌ اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقل‌های آخرتی را خواهد داشت. و اگر فردی بخواهد بهره‌برداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقل‌های دین اکتفا کند، زندگی‌‌ای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود. و اگر فردی بخواهد حداکثر بهره‌برداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ دین حداکثری| بخش دوم. توضیح از منظر درون­‌دینی: از قرآن: چهار آیه زیر، بیانگر قلمرو حداکثری دین هستند: ۱. وَ نَزَّلْنَا عَلَیْک الْکِتَب تِبْیَناً لِّکلّ‏ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِینَ. ترجمه: ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، هدایت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است. ۲. تَصدِیقَ الَّذِى بَینَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کلّ‏ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ‏. ترجمه: قرآن کتابی است که کتاب‌های آسمانی قبلی را تایید می‌کند و کتابی است که توضیح همه چیز در آن آمده است و هدایت و رحمت برای کسانی است که ایمان می آورند. ۳. ما فَرَّطنَا فى الْکِتَبِ مِن شىْ‏ءٍ. ترجمه: ما در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردیم. ۴. إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ. ترجمه: این قرآن هدایت مى‏ کند به سوى آنچه که استوارتر و کارآمدتر است. تفسیر آیات مذکور را در روایات زیر می‌توان یافت: ۱. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَاتَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ. ترجمه: هیچ اختلافی نیست که راه‌حل آن در قرآن نباشد اما عموم مردم قدرت تشخیص آن را ندارند. ۲. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لَمْ یَدَعْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّهُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ صلی‌الله‌ علیه‌وآله وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَیْهِ دَلِیلًا یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِکَ الْحَدَّ حَدّاً. ترجمه: خداوند هر آنچه را که مردم بدان نیاز دارند در قرآن آورده و آن‌ را برای پیامبرش روشن کرده است و برای هر چیزی حد‌ و اندازه‌ای قرار داده و برای تشخیص آن حد و اندازه، نشانه و راه قرار داده است و برای هر کسی که از حد و اندازه الهی خارج شود نیز مجازات مشخصی قرار داده است. ۳. مَا خَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا و َلَا حَرَاماً إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ کَحَدِّ الدَّارِ فَمَا کَانَ مِنَ الطَّرِیقِ فَهُوَ مِنَ الطَّرِیقِ وَ مَا کَانَ مِنَ الدَّارِ فَهُوَ مِنَ الدَّارِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ فَمَا سِوَاهُ وَ الْجَلْدَهِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَهِ. ترجمه: هیچ حلال و حرامی نیست که حد و اندازه مشخصی مانند محدوده یک خانه شخصی، نداشته باشد و محدوده داخل و خارج آن معلوم نشده باشد، حتی جریمه یک خراشِ و جریمه یک تازیانه یا نصف تازیانه. ۴. مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا وَ فِیهِ کِتَابٌ أَوْ سُنَّهٌ. ترجمه: هیچ چیزی نیست که وضعیت آن در کتاب و سنت مشخص نشده باشد. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ دین حداکثری| بخش سوم. ۵. سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام یَقُولُ: قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی‌‌الله ‌علیه ‌وآله وَأَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَخَبَرُ الْجَنَّهِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلَى کَفِّی إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ. ترجمه: حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: ما فرزندان رسول ‌خدا هستیم و آگاه به قرآن در حالی که در این قرآن از ابتدا و سرچشمه خلقت، تا انتها و روز قیامت بیان شده است و وضعیت آسمان‌ها و زمین و بهشت و جهنم و گذشته و آینده آمده است و من به همه اینها دقیقا احاطه دارم، درست همان­طور که به کف دستم نگاه می کنم. خداوند می فرماید: توصیف و توضیح همه چیز در قرآن وجود دارد. ۶. عَنْ سَمَاعَهَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه‌السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلی‌‌الله‌ علیه‌وآله أَوْ تَقُولُونَ فِیهِ قَالَ بَلْ کُلُّ شَیْ‏ءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلی‌‌الله ‌علیه‌وآله. ترجمه: سماعه می گوید که از حضرت کاظم علیه ‌السلام پرسیدم‌ آیا وضعیت همه چیز در کتاب و سنت مشخص شده است یا اینکه برخی چیزها را شما خودتان مشخص می فرمایید؟ حضرت پاسخ دادند: وضعیت همه چیز در کتاب و سنت مشخص شده است. ۷. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ لِجَارِیَتِهِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَهٌ: هَاتِی الْخوَانَ فَوَضَعَتْهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْخِوَانِ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ فَقَالَ ابْنُ‌ذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ إِذَا وُضِعَ ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِذَا رُفِعَ حُمِدَ اللَّهُ قَالَ ثُمَّ أَکَلُوا ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: اسْقِینِی فَجَاءَتْهُ بِکُوزٍ مِنْ أَدَمٍ فَلَمَّا صَارَ فِی یَدِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْکُوزِ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ فَقَالَ ابْنُ‌ذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ یُذْکَرُ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِذَا شُرِبَ وَ یُحْمَدُ اللَّهُ إِذَا فُرِغَ وَ لَا یُشْرَبُ مِنْ عِنْدِ عُرْوَتِهِ وَ لَا مِنْ کَسْرٍ إِنْ کَانَ فِیهِ. ترجمه: حضرت باقر علیه‌السلام به خدمتکار خود در حضور میهمانان فرمودند: سفره را بینداز. وقتی سفره پهن شد فرمود: سپاس خدایی را که برای هر چیزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای این سفره. ابن‌ذرّ از حضرت پرسید: حد و اندازه این سفره چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه سفره این است که وقتی انداخته می شود با بسم‌الله باشد و وقتی جمع می شود با الحمدلله باشد. میهمانان غذا خوردند و در انتها حضرت به خدمتکار فرمود که آب بیاور. خدمتکار ظرفی پوستی آورد و وقتی ظرف به دست حضرت رسید فرمود: سپاس خدایی راکه برای هر چیزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای این ظرفِ آب. ابن‌ذرّاز حضرت پرسید: حد و اندازه ظرف آب چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه ظرف آب این است که وقتی از آن نوشیده می‌شود با بسم‌الله باشد و وقتی نوشیدن تمام می شود الحمدلله گفته شود و از طرف دسته آن یا از قسمت شکسته آن آب نوشیده نشود. ۸. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَاتَرَکَ اللَّهُ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَایَسْتَطِیعَ عَبْدٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا وَ قَدْأَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیهِ. ترجمه: خداوند در قرآن توصیف و توضیح هر چیزی را بیان کرده است و به‌ خودش سوگند که هیچ چیزی از نیازمندی‌های مردم فروگذار نشده است به ‌طوری که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید ای کاش فلان مطلب هم در قرآن بود (چرا که در مورد همان موضوع هم خداوند در قرآن مطلب آورده است). ۹. اِنَّ اللهَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَان َو لاَ لِنَاسٍ دُونَ نَاس فَهُوَ فِى کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوُمٍ غَضٌّ اِلَى یوَمِ القِیَامَهْ‏. ترجمه: خداوند قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی نفرستاده است بلکه قرآن برای تمام زمان‌ها و برای تمام ملّت‌ها و گروه‌ها تا روز قیامت آمده است و برای آنها تازه و جدید است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ دین حداکثری| بخش چهارم و پایانی. نتیجه‌گیری: این روایات به ‌صراحت بیانگر حداکثری بودن قلمرو دین هستند و مقصود از “تبیانا لکل شیء”، “تفصیلا لکل شیء” و “ما فرطنا فی الکتاب من شیء” را بیان نموده‌اند. برخی اعاظم از مفسرین در توصیف آیات سابق ‌الذکر، تبیین و تفصیل را مختص به امور مرتبط با هدایت کرده‌اند، لکن به نظر می‌رسد که مفاد روایات، موقعیتی فراگیرتر را ترسیم می‌کنند،‌ موقعیتی که معادلات کلانِ هستی با تمام ابعاد و جوانبش را در بر دارد. دین بیانگر معادلات کلانِ هستی و توصیف‌کننده معادلات زندگی انسان در هستی برای رسیدن به هدف است. توضیح مهم: روشن است که شمول و فراگیری دین (بالخصوص قرآن) بر تمام امور،‌ به نحو تصریح و دلالت مطابقی نیست، بلکه به تعبیر روایات، به نحو «القاء الاصول» است یعنی روح و ملاک و قواعدی که بتوان از آنها نتایج لازم برای تعیین وضعیت همه چیز را گرفت، بیان شده است. به همین دلیل در نگرش سیستمی به دین، از این خصوصیت،‌ تعبیر به «ظرفیت راهبردی دین» و استراتژی‌ساز بودن گزاره‌های دینی شده است. در تشبیه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از این حالت چنین آمده است: «عَلَّمَنی رسول الله صلی‌الله‌ علیه‌وآله اَلف باب، یَنفَتِحُ منه الف باب» یعنی رسول خدا هزار درب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار درب دیگر باز می‌شد.» نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث اگر دین حداکثری و راهبردی است،‌ باید حداقل در علوم انسانی برای هر موضوع و پدیده‌ای بتوان راهبردی را از گزاره‌های دین به‌ دست آورد. (عرضه مسأله واقعی عینی، بر دین؛ نَه عرضه تئوری‌های بشری بر دین و تلاش برای ایجاد مناسب میان گزاره‌های دین و دست‌آوردهای بشری) برای استنباط راهبردها از گزاره‌های دین باید روش موجه اجتهادی تعریف شود. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی) مباحث و مفاهیم کلیدی دین‌شناسی، قلمرو دین، دین حداکثری، دین راهبردی، ‌انتظار از دین، علم دینی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ رویکرد استراتژیک به دین| بخش اول موضوع بحث «رویکرد استراتژیک به دین» چیست؟ چرا لازم است؟ چگونه انجام می‌شود؟ مسأله بحث آیا گزاره‌های دین، در مقیاس خُرد و فردی معنادار هستند یا در مقیاس کلان و جمعی نیز معنادار می‌باشند؟ (دلالت بر فرآیندها) ‌پیش‌فرض‌های بحث ۱.  استراتژی= تعیین موقعیت و فرآیند بهینه، برای تحقق اهداف در محیط رقابت (انتقال به بحث تفصیلی از استراتژی) ۲. نگرش استراتژیک = مهارت در دید کلان و چهارچوب‌ها و قواعد نهفته و رصد محیط رقابت و مهارت در محاسبه انواع احتمالات برای فرآیندهایی که شما را به هدف می‌رساند و تشخیص فرآیند بهینه ۳. نبرد استراتژیک = تلاش برای کشف و اِعمال استراتژی برتر در محیط رقابت استراتژی‌ها ۴. استراتژی کلان = فرآیندهای بهینه‌ای که منجر به ساختارسازی بهینه می‌شوند؛ استراتژی‌ها سطوح مختلفی دارند و هر کدام برای فرآیندی مافوق خود استراتژی خُرد و برای هدفی مادون خود استراتژی کلان هستند. ۵. دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی و فرهنگی ای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است. (انتقال به بحث تفصیلی مبانی دین‌شناسانه) ۶. دین‌شناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیف‌ها، تبیین‌ها و توصیه‌های او در جوانب مختلف هستی و زندگی. ۷. دین حداقلی یعنی اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست. ۸. دین حداکثری یعنی اعتقاد به اینکه مأموریت دین تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به ‌سوی خداوند در قلب و دل باشد. پیش‌فرض‌ها فرضیه بحث ۱. گزاره‌های دین،‌ دارای ظرفیت معنایی برنامه‌ای و راهبردی هستند و در فهم دین رویکرد «کشف معنای برنامه‌ای و راهبردی»، این ظرفیت را فعال می‌کند. ۲. در صورت عدم توجه به این لایه معنایی، گزاره‌های دین به ‌صورت فقط توصیف‌های تکوینی یا توصیه‌های حقوقی اخلاقی فردی، دریافت می‌شوند و قدرت تنظیم کلیه فعالیت‌های انسان در تمام ابعاد زندگی را فارغ از متغیر زمان و مکان نخواهند داشت. ۳. روش فعال‌سازی «فهم استراتژی‌ها» از گزاره‌های دین، استفاده از «منطق فرآیندیابی» است. منطق فرآیندیابی یعنی عبور از وضعیت ظاهری مصداقی پدیده، و کشف «مفهوم کلی» آن پدیده، یا به تعبیر دیگر کشف «روح معنایی» ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ رویکرد استراتژیک به دین| بخش دوم و پایانی. تبیین و استدلال بحث ۱. استدلال برون‌دینی اگر دین هدایت‌گر انسان‌ها (هم فرد و هم جمع) به سوی ملکوت است، و اگر «هدایت» یعنی ایجاد حالت روحی روانی تعلق به خداوند و ملکوت او و توجه قلبی به او، و اگر ایجاد حالات روحی روانی که به شخصیت انسان تبدیل شود جز با تنظیم قوای فکری و روحی و بدنی در کلیه فعالیت‌های انسان که توجه او را مصرف می‌کنند ممکن نباشد، آن‌گاه برای هدایت‌گری به ‌سوی ملکوت ضروری است که اصول و قواعد تنظیم امور زندگی که برآیند آنها «شخصیت» انسان را می‌سازد توسط دین بیان شده باشد. اگر دین مدعی «خاتمیت» باشد، آن‌گاه باید بتواند تنظیم زندگی کل بشریت را تا انتهای دنیا عهده دار شود،‌ با توجه به بی‌شمار بودن تغییرات زندگی انسان‌ها در طول نسل‌ها،‌ این عهده‌داری جز از طریق ارائه قواعد و اصول کلان تنظیم‌کننده زندگی و ارائه روش کشف برنامه حوادث و موقعیت‌ها از دل آن قواعد،‌ ممکن نخواهد بود. اگر دین مدعی «خاتمیت» است باید برنامه‌هایش در طول نسل‌ها از طرح و برنامه‌های بشر برای هدایت زندگی، برتر باشد. بنابراین: گزاره‌های دین با استفاده از اسلوب‌های کلامی عرفی، قواعد و اصول کلان تنظیم‌کننده زندگی فردی و جمعی در تمام ابعاد زندگی در طول نسل‌ها را ارائه کرده است و مراد جدی شارع، انتقال این قواعد و اصول کلان برتر در محیط رقابت است. ۲. استدلال درون‌دینی در گزاره‌های دین تعابیر زیر وارد شده است: قال الصادق علیه‌السلام: «مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ‏ فِی‏ کِتَابِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ» ترجمه: در تمام موارد اختلاف نظر در زندگی انسان‌ها، خداوند سر نخ درست و غلطش را در قرآن ارائه کرده است ولی مردم متوجه نمی‌شوند. قال الصادق علیه‌السلام:‌ «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ‏ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیعُ». ترجمه: مبانی و قاعده‌ها را ما بیان می‌کنیم و تطبیق آنها بر حوادث و مصادیق و نیازهای روزمره‌تان برعهده شماست. قال الصادق علیه‌السلام: «إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعَبْدُ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا یَسْتَطِیعُ عَبْدٌ أَنْ یَقُولَ لَوْ کَانَ فِی الْقُرْآنِ هَذَا إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ‏ اللَّهُ فِیه»‏ ترجمه: خداوند قرآن را چنان روشنگر قرار داد و در مورد تمام نیازهای انسان‌ها نظرش را مشخص کرده است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید کاش راجع به فلان مسأله، خدا نظر داده بود. این تعابیر به ‌وضوح خصوصیت برتر بودن معانی گزاره‌های دین را از ارائه صِرفاً مصادیق مادی ظاهری یا مفاهیم عادی، بیان می‌کنند؛ و همچنین خصوصیت قاعده‌واری و قانون‌واری گزاره‌ها را، اصل، سرمنشاء و مبنایی بودن. شاهد نمونه و مثال: مورد زیر به عنوان مثالی برای راهبردی بودن گزاره‌های به ظاهر توصیه‌های اخلاقی فردی است: النظافه من الایمان: ایران اسلامی در افق ۱۴۰۴ باید تمیزترین کشور در منطقه باشد. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث اجتهاد و دین‌فهمی،‌ نیازمند رویکرد استراتژیک به گزاره‌های دین است. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی) با استفاده از این رویکرد می‌توان فقه تمدنی، علوم انسانی اسلامی و علم دینی تولید کرد. (انتقال به بحث علم دینی) برای دست‌یابی به این لایه از معنای گزاره‌های دین نیازمند «منطق فرآیندیابی» هستیم. (رجوع به قسمت منطق فرآیندیابی و روح معنا) مباحث و مفاهیم کلیدی دین راهبردی‌، نظریه دین استراتژیک، منطق فرآیندها، مدیریت دین،‌ روش‌شناسی،‌ رویکرد اجتهادی، علم دینی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ معلم، مهارت‌های زندگی و حل مسئله اجتماعی. ▫️ تلاش کنید قدرت فهم و تحلیل شاگردان را نسبت به علوم و معارف افزایش دهید. ارزش انسان‌ها به میزان ادراک آن‌هاست، و هر چه سطح ادراک انسان درباره هستی و نسبت انسان با جهان هستی، مقام انسانیت و مسیر زندگی بالاتر می‌رود؛ شخصیت او عیار پیدا می‌کند و عیار آدمی افزایش پیدا می‌کند. ▫️ یک استاد یا معلم نقش مهمی در ارتقاء سطح ادراکی دانش‌آموختگان دارد. نه فقط صرف افزایش اطلاعات بلکه افزایش قدرت فهم، تحلیل، استدلال، نقادی، آینده‌نگری، کلان‌نگری و واقع‌بینی. قدرت تحلیل مسئله این توانایی را به انسان می‌دهد تا مسائل اجتماعی مورد نیاز را تحلیل کند. ◽️ مصاحبه با استاد واسطی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش اول. موضوع بحث «نگرش سیستمی» چیست؟ چه کاربرد و کارآمدی دارد؟ «نگرش سیستمی به دین» یعنی چه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان بیشترین ابعاد و زوایای پدیده‌ها را کشف کرد و به موقعیت واقعی پدیده در شبکه هستی رسید؟ پیش‌فرض‌ها ۱.  «نگرش سیستمی» یعنی بررسی پدیده از جهت نحوه ارتباط اجزاء آن با یکدیگر، و با دیگر پدیده‌ها، برای ایجاد یک اثر و نتیجه. ۲.  کاربرد نگرش سیستمی، کشف فرآیندهای فعال در پدیده‌ها یا تولید فرآیند لازم برای ایجاد یک پدیده است. ۳.  کارآمدی نگرش سیستمی، کشف اجزاء و روابط نهفته، و در نتیجه، ایجاد قدرت پیش‌بینی و کنترلِ برتر از «نگرش خُرد و اتمی» است. ۴.  نگرش سیستمی به دین یعنی تحلیل شبکه به‌هم‌مرتبط گزاره‌های دین برای کشف سازه‌ها و فرآیندها در مقیاس کلان تمدن‌سازانه. ۵. نگرش سیستمی به زندگی یعنی بررسی کلان زندگی و کشف عناصر فعال مثبت و منفی نهفته در آن (در سه لایه ذهن و فکر،‌ قلب و روح،‌ رفتار و عمل)، محاسبه برآیند نیروهای فعال در زندگی، به هدف تلاش برای اصلاح مسیر و قرار گرفتن در مسیر بهینه. تبیین بحث «نگرش» یعنی جهت توجّه به ابعاد وجودی موضوعات و پدیده‌ها. اشیاء مادی به‌ واسطه عناصر زمان، مکان، کمیت، کیفیت، اثرگذاری و اثرپذیری (نوع رابطه با دیگر اشیاء) در محدودیت قرار دارند، و ذهن انسان نیز قدرت دارد اشیاء را برش بزند و لایه‌لایه کند و ابعاد آن را از هم جدا کند و هر یک را مستقل نگاه کند؛ ذهن می‌تواند فقط بُعد مکانی شیء را نگاه کند و از این زاویه به بررسی آن بپردازد یا فقط جنبه کمیتی آن را نگاه کند و از این حیث به مطالعه آن بپردازد. کلماتِ: زاویه دید، جهت، حیث، بُعد، لایه، جنبه و مانند این‌ها همگی دلالت بر قابلیت ذهن در ایجاد نگرش‌های خاص نسبت به موضوعات دارند. از سوی دیگر ذهن انسان به ‌واسطه انس با ماده و محدودیت‌‌های مادی، جزئی‌نگر است. یعنی در دید اولیه فقط متوجّه برخی از ابعاد و جنبه‌ها می‌شود و برای دست‌یابی به یک دید کامل باید چندین بار از جوانب و زاویه‌های مختلف شیء را بررسی کند، سپس تصاویر به‌ دست آمده در هر یک از بررسی‌ها را کنار هم بگذارد تا بتواند یک دید کلّی و جامع از موضوع به ‌دست آورد. بنابراین می‌توان گفت که نگرش‌های انسان دو گونه است: نگرش خُرد و نگرش کلان. نگرش‌های خُرد فقط به اجزاء و خصوصیات آن‌ها می‌پردازند و توجّهی به ارتباط اجزاء با یکدیگر و جایگاه آن‌ها در مجموعه اصلی ندارند (دید درونی). نگرش‌های کلان به ارتباطات اجزاء و مجموعه‌ای که این اجزاء ایجاد کننده آن هستند می‌پردازد (دید بیرونی). خود را در موقعیتی فرض کنید که طاقه پارچه‌ای را می‌بینید. یک وقت است به جنس آن نگاه می‌کنید، رنگ آن را بررسی می‌کنید، عرض آن را می‌پرسید و یک وقت به طرح لباسی که از این پارچه می‌توان درآورد فکر می‌کنید؛ تمام بررسی‌های جزئی ما برای رسیدن به یک کلّ است؛ اگر در جزئیات بمانیم و فقط خود را سرگرم بررسی جزئیات کنیم، در حقیقت مانند این است که بهترین پارچه‌ها را بخریم و انبار کنیم و با وجود نیاز به لباس آن‌ها را ندوزیم نپوشیم. اگر این توجّه به برخی از ابعاد باشد، نگرش جزئی است و اگر به تمام ابعاد باشد نگرش کُلی است. ما در زندگی به هر دو گونه از نگرش نیازمندیم ولی نگرش‌های جزئی همیشه مقدمه‌چین و زمینه‌ساز برای نگرش‌های کلّی هستند. بدون یک دید کلان و محیط بر موضوع، تلاش‌های انسان برای رسیدن به حقیقت ناکام می‌ماند. کشف نگرش کلانی که جزئیات موضوع برای ایجاد آن با یکدیگر مرتبط شده‌اند از ضروریات فهم موضوع است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش دوم. با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت: اصل «نگرش سیستمی» مبتنی بر پیش‌فرض‌های زیر است: – موضوع مورد نظر احتمالا دارای اجزاء مرتبط با یکدیگر است. – این اجزاء احتمالا دارای لایه‌های درونی و عمیق‌تر نیز هستند. (تجزیه تا رسیدن به ذرات بنیادین) – ارتباط اجزاء با یکدیگر احتمالا به‌صورت بُرداری و برآیندی است. (موضوع، مجموعه‌ای از عناصر مستقل از هم نیست.) – موضوع مورد نظر احتمالا دارای ارتباط با متغیرهای بیرون از خود می‌باشد. – ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا به‌ صورت برداری و برآیندی است. (موضوع، کارکردی مستقل از دیگر عناصر محیط ندارد.) – ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا دارای سطوح و مراتب فوقانی متعددی نیز می‌باشد. (ترکیب تا رسیدن به علت‌العلل‌های کلان و ریشه‌ای در ابعاد مختلف) – موضوع مورد نظر و عناصر درونی و بیرونی، احتمالا در حال تغییر دائمی هستند. – موضوع مورد نظر هدفی را در هستی دنبال می‌کند. – موضوع، احتمالا دارای اهداف اولیه و میانی نیز هست. – هدف نهایی و دیگر اهداف موضوع، احتمالا دارای شدت و ضعف نیز می‌باشند. – صورت‌بندی موضوع،‌ احتمالا از زوایای دید مختلف، تغییر می‌کند. نگرش سیستمی به دین، یعنی بررسی دین در فضای کلیه احتمالات فوق. نگرش سیستمی به زندگی،‌ یعنی بررسی جریان زندگی در فضای کلیه احتمالات فوق. نتایج، آثار و لوازم پذیرش بحث اگر دین صرفا مجموعه کنار هم گذاشته شده از تک گزاره‌ها نباشد (جمع جبری گزاره‌ها) بلکه دارای هویّتی مجموعی و شبکه‌ای باشد (جمع برداری میان گزاره‌ها و برآیند آن‌ها با معادلات حاکم بر خلقت)، و اگر نگرش سیستمی تلاش برای کشف برآیند ارتباطات موجود میان متغیرهای درونی و بیرونی یک موضوع باشد، آن‌گاه دست‌یابی به کارکرد اصلی و بهینه دین، بدون نگرش سیستمی و شبکه‌ای ممکن نخواهد شد. اگر با نگرش سیستمی به دین نگاه کنیم موارد زیر را خواهیم یافت: ۱. دین، مجموعه‌یی از عناصر و گزاره‌های به‌هم‌پیوسته و نظام‌مند است. ۲. این عناصر و اجزاء‌،‌ تابع اهداف دین هستند و هدف‌گرایی دین، به این عناصر شکل می‌دهد و ساختار ارتباطی آن‌ها با یکدیگر را تعیین می‌کند. ۳. اتحاد مبدأ پیدایش دین با مبدأ پیدایش هستی، پل ارتباطی دین با واقعیت‌هاست و بر این اساس، برنامه‌های دین جلوه‌هایی از معادلات واقعی است و برنامه‌های دین، مدل‌ کردنِ واقعیت‌ها است. ۴. دین، اهداف و برنامه‌های خود را اولویت‌بندی می‌کند. ۵. دین، با عناصر محیطی خود تعامل دارد. ۶. دین، برای شکل‌دهی به عناصر محیطی خود برنامه‌ دارد و آرمان‌ها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغییر و تحول می‌بخشد. ۷. دین از تضاعف نیروبخشی برای حرکت به سمت هدف برخوردار است. ۸. شناخت دین از طریق تحلیل گزاره‌های نگرشی، راهبردی و راهکاری ممکن است. ۹. برنامه‌های دین،‌ قابلیت خودتنظیمی دارد؛ تعادل‌گرا و تکاملی است. ۱۰. برنامه‌های دین، در فرآیندی پیوسته و مستمر و تدریجی تحقق می‌یابند. ۱۱. هویت و برنامه‌های دین را می‌توان از منظرِ محرک_پاسخ مطالعه کرد. دین دارای شبکه عصبی منسجم و در تحت مدیریت اهداف است که نسبت به محرک‌ها واکنش نشان می‌دهد. ۱۲. گزاره‌های دین را باید در عرصه اهداف و اولویت‌های آن بررسی کرد. ۱۳. سیستم دین از سه خُرده سیستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشکیل شده است. ۱۴. این خُرده سیستم‌ها، مسئولیت تقسیم کار و فعالیت‌ها را در سیستم اصلی به‌ عهده دارند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش سوم و پایانی. ۱۵. بخش استراتژیک هر سیستمی از سه مؤلفه: تعادل حیاتی، میدان‌های نیرو و برآیند بُرداری تشکیل می‌شود. تعادل حیاتی، نقطه ثقلی است که مجموعه سیستم خود را بر اساس آن متعادل می‌کند و محیط درونی خود را ثبات می‌بخشد و بین نیروهای درونی و بیرونی موازنه برقرار می‌کند. میدان نیرو، صافی کلیّه ارتباطات در راستای تحقق اهداف است که نیروهای سوق‌دهنده و بازدارنده را فعال می‌کند. برآیند ‌بُرداری، ابزار اندازه‌گیری نیروها و عوامل علّی و محرک‌های سیستم هستند. در این تحلیل، سطوح تعامل عوامل با یکدیگر مشخص می‌شود. در سیستم دین نیز این سه مؤلفه به‌ وضوح وجود دارند: الف- تعادل حیاتی در دین، طیف اهداف دین است که نقطه ثقلِ فازی‌ای است که مجموعه گزاره‌های دین را منسجم و متعادل کرده و موازنه‌های لازم بین محرک‌ها و پاسخ‌ها را ایجاد می‌نماید. ب- میدان‌های نیرو در دین، حداقل‌ها و حداکثرهایی است که در موضوعات مختلف توسط دین تعیین شده است. این حداقل و حداکثرها،‌ مرزها و حدودی هستند که به عنوان صافی جهت‌دهنده به کلیّه ارتباطات میان‌گزاره‌ای در عرصه دین و صافی فعالیت‌ها در عرصه دین‌داری عمل می‌کنند. ج- برآیند بُرداری در دین، گزاره‌هایی هستند که سطوح و لایه‌ها و معادلاتِ کلی را بیان می‌کنند و رابطه بین آنها را تبیین می‌نمایند. این گزاره‌ها توسط علمِ “‌قواعد فقه” و علمِ “اصول فقه” به ‌تفصیل تعریف و توصیف شده‌اند. اگر چنین باشد، آنگاه دین قانون‌گذار، ساختارساز، فرآیندآفرین، برنامه‌ساز و راهبرددهنده خواهد بود و می‌توان بر اساس شبکه گزاره‌های دین، سیستم‌های زندگی جمعی بشر را به‌زبان قابل مقایسه با سیستم‌های رقیب ارائه کرد. بر اساس نگرش سیستمی به زندگی،‌ می‌توان قالبی را برای رصد و کشف عناصر نهفته در زندگی و جهت‌دهنده به زندگی و کشف برآیند آنها پیشنهاد کرد: ▫️ دریافت قالب برنامه‌ریزی راهبردی برای زندگی مباحث و مفاهیم کلیدی نگرشی سیستمی، نگرشی سیستمی به دین، دین راهبردی، مدل‌های دینی، دین استراتژیک، دین تمدن‌ساز ▫️ لینک خرید کتاب نگرش سیستمی به دین ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti