#چالش_مصرع_سوم با موضوع تاج‌گذاری چارلز 🔸روبهک سرمست تاج و تختت زمرد و یاقوت مانده دنیا ز جشن تو مبهوت حیف در جشن این چنین هستی اندکی مثل مادرت فرتوت ✍ محمود حسنی‌مقدس 🔶اا🔷 حیف در جشن این چنین، هستی مایه طنز و شوخی دستی روی پای خودت بمان ای چارلز تا نیفتی به گور سرمستی ✍ ابراهیم صفایی 🔶اا🔷 روی پای خودت بمان ای چارلز رفت مامان از این جهان ای چارلز شاه دارد دگر بریتانیا البته شاه نیمه‌جان ای چارلز ✍ محمد صبوریان 🔶اا🔷 شاه دارد دگر بریتانیا؟ خورده کلی شکر بریتانیا رد کن الماسِ کشور ما را تاج دزدی به سر بریتانیا؟ ✍️ طاهره ابراهیم‌نژاد 🔶اا🔷 رد کن الماس کشور ما را و نچین اینقدَر پر ما را این همه ثروت از کجا داری خورده‌ای یونجه خر ما را ✍️ علی‌اکبر مدرسی‌زاده 🔶اا🔷 این همه ثروت از کجا داری؟ بی‌شک از سفره‌ی بزه‌کاری! تو هنوز از قدیــم… حیوانی! پی کشتار یا که نشخواری! ✍ محمد عظامی 🔶اا🔷 تو هنوز از قدیم حیوانی در شلوغی ابوعطاخوانی هر کجا فتنه و شلوغی هست منشا و راس فتنه‌ای جانی ✍️ محمدباقر منصورسمائی 🔶اا🔷 هر کجا فتنه و شلوغی هست روبهک! می‌جهی چرا سرمست باز یک قالب پنیر رسید؟ زاغکی برد و بر درخت نشست؟ ✍ ابوالقاسم سیفی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷

کارآفرین مباد آن دم که آسوده نشینم رکود اقتصادی را ببینم بگیر از من صدی رد کن هزاری رباخوارم؟ نه من کارآفرینم! 🔸طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin

🍃السلام علیک یا صادق آل محمد(ص)🍃 گر چه مدینه با تو مدارا نکرده‌است حتی ز صبح چشم تو پروا نکرده‌است آهی که مانده بر دل این آسمان تنگ بغض از گلوی خاطره‌ها وا نکرده‌است چشمان خیس گنبد خضرا غروب را جز در بقیع اشک تماشا نکرده‌است وقتی کبوتران حرم را نگاره‌ای مثل ضریح اشک تو شیدا نکرده‌است سیمرغ عقل در طلب قله‌ی یقین صبحی به ارتفاع تو پیدا نکرده‌است شیعه هنوز خیمه‌ی فقه و کلام را جز بر عمود علم تو برپا نکرده‌است ارباب خودپرستی و جهل و خرافه را هرگز کسی شبیه تو رسوا نکرده‌است دین مانده زیر دِین اصول و کلام تو از لطف توست شیعه کمر تا نکرده‌است جز تو کسی به روشنی آیه‌های نور آسان گره ز مسئله‌ها وا نکرده‌است اسرار صبح و چشمه و باد و بهار را در گوش آب و آینه نجوا نکرده‌است 🔸ناهید رفیعی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست" علی‌الخصوص اگر مترو مختلط باشد #نقیضه 🔸فرشته پناهی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin

کودکِ زبل کودکی بود در خیابان ول پدر و مادرش از او غافل بگذشت از کنار دکّانی از نظر بگذراندش آنی چشم او را گرفت آبنبات کرد خود را خراب از نیات تا که صاحب‌مغازه رفت به کار بگرفتش به دست و کرد فرار مادرش گفت آفرین زبلم پسر خوشکل و عزیز دلم بچه تحسین شد و به خویش گرفت این مسیر خطا به پیش گرفت تا بدان‌جا که شد وزیر و وکیل دور از چشم خشم عزرائیل وام سنگین گرفت و باز نداد بند تقوای خود سپرد به باد دخترش گفت: این دُر خوش‌کام سهم باباست ز سفره‌های نظام 🔸منصور سمائی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin

🔸 سر پیری و معرکه‌گیری خدا را شکر دیگر شاه هستی جوان، جذاب، زیبا، ماه هستی چه مادرمرد‌گی حال غریبی‌ست چهل ساله و یا پنجاه هستی ز‌جشن کوچکت ناگفته پیداست گرفتار غمی جانکاه هستی فروکردی به چشم رعیتت که ز رنج فقرشان آگاه هستی فراتر از نظر یا رای مردم سزاوار مقام و جاه هستی اگرچه آب و خاکت آب رفته در عالم صاحب بنگاه هستی که حتی این خبر را باوراندند دموکرات و تجددخواه هستی به‌جای گرگ وحشی‌، توی تصویر چه ناز و خوشگلی، روباه هستی غروب آفتابت حیف پیداست همین حالا که شاهنشاه هستی ✍️ سوده سلامت 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷

🔹 مغزهای کوچک غرب زده یخ زده! 🔸 دویست و سی‌ و ششمین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز –۲۸ اردیبهشت– منتشر شد. در این شماره از راه ‌راه زمستان سخت اروپا و همچنین موضوعات روز را زیر ذره‌بین برده‌ایم. طنزها و اشعار و کاریکاتورهای راه ‌راه را از دست ندید. 🌐از اینجا بخوانید: https://b2n.ir/t25286

🔸 زور توافق! یکهو، چه راحت، بی هوا کردی توافق گفتی جهنم! با ادا کردی توافق بعد از همان رد تماس و میس‌کال‌ات ای جنسِ خوب سنگ‌پا کردی توافق یک‌سو دلت گیر و دل مردم به یک‌سو ایول که در خوف و رجا کردی توافق! داغان شدی از پرسه در ویلای لوزان با صبر و تجدید‌قوا کردی توافق رفتی که ارزانی بیاید، آمد انگار خودرو به نرخ باقالا، کردی توافق ماشین شاسی تا بیاید زیر پاتان از دست این خلق گدا کردی توافق! از اینکه مردم یک گلابی هم نچیدند راضی نبودی منتها کردی توافق! ✍️ مرضیه قاسمعلی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷

#شعر_خوانی . بازم دهه شصتیا😎💪 . . لیلا تندرو . . #شعر_تکی‌ #دهه_شصت #جمعیت #هشدار #فرزند_آوری #شعر_طنز #جالب 🇮🇷@nooshejan_tanz💧🔨

بداهه طنز شاعران راه راه برای نمایشگاه کتاب 📚📚📗📚📚 👇👇👇

بداهه طنز شاعران راه راه برای نمایشگاه کتاب 📚📚📗📚📚 بر دیده اهل ادب پا می گذاری اردیبهشت است و نمایشگاه داری روزی تو یار مهربان بودی و حالا هی سرگرانی می کنی ای دوست با ما در آشکارا چون نسیمی در بهاران اما به باطن قیمتی‌ داری چو طوفان گاهی به روی جلد تو عکسی قشنگ است پندی که داری میدهی اما جفنگ است در دست خود دارم بُن تخفیف و در یاد... میگیرمت، میخوانمت، امروز استاد تخفیف هایت قوت قلبیست جانا! کرده تو را زیبا و آموزنده، خوانا امسال هم خیلی فروشت خوب بوده ای بوک! جنسِ کاغذت مرغوب بوده؟ دیدم تو را توی نمایشگاه تهران بادی به غبغب داشتی جلدی درخشان ای صاحب اندیشه ها از نوع مکتوب از جلد رنگی در بیا ای یـار محـبـوب جلد قطورت را خریدارم که باید از دانشم مهمانمان چشمش درآید از موقعی که آمدی خیلی ردیفم آخر تو را ست کرده‌ام با رنگ کیفم من دوست دارم روز و شب با تو بمانم هی عکس بندازم نه که از تو بخوانم! جانا بیا تا با تو آرامش بیابم برگ نخستت را نخوانده...غرق خوابم ای یار دیرین زمان کودکی ها خوابم چرا کردی تو با آن زیرکی ها شب ها که می خواهم به آرامی بخوابم زیر سرم هستی همیشه ای کتابم جای سفر در فصل گلهای بهاری از خلوت اندیشمندان سردرآری؟ داری هوای جسممان را هم حسابی آتش بیار منقل جوج و کبابی پیچیده بوی ساندویچ در برگه هایت ای طعم کافی شاپی ام جانم فدایت ! من را تو دائم میبری بالا و بالا چون می گذارم من شما را زیر پاها بله! اشاره می کنند این کار زشت است آری کتاب اصلا خودش یک پا بهشت است رفتم پس از عمری غریبی توی کارت من هم گرفتم دستم آن هم عکسدارت خواندم اگر چه نصفه، اما مطمئن باش میخوانمت بی حرف و عذر و شرط و ای کاش ✍️ بداهه سرایان: زهرا آراسته نیا، علی یگانه، ابوالقاسم سیفی، سید محمد صفایی نویسی، سوده سلامت، جواد قره محمدی، وحید سلطانعلیان، مهدی امام رضایی، لیلا تندرو، فرشته پناهی، زهرا فرقانی، فاطمه سادات پاد موسوی، محمدباقر منصور سمایی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیم نژاد 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷

🔸 منوی بسته شد مرغ گران و ددر و جوج ور افتاد ته چین و پلو مرغ به وقت دگر افتاد از منقل همسایه چو برخاست نسیمی بر هستی مان از همه ور شور و شر افتاد با عطر خوش جوجه کباب سر بازار بیچاره شکم باز توی دردسر افتاد رفتم سر یخچال و سر گاز و تنها یادم به فضاسازی عصر حجر افتاد از مرغ دوتا تخم گرفتیم به یغما با غرغر معده سرشان در خطر افتاد در جنگ شکم با منوی بسته ی یخچال از دست شکم آخر کاری سپر افتاد تا مرغ گرانقدر شد از نرخ خود آگاه از کل تنش یکدفه ای کرک و پر افتاد باید گره مشکلمان را بگشاید مسئول به بازارش اگر که گذر افتاد ✍️ فرشته پناهی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷