🔸 دنیا تکانی
باید همه چیز و همه جا را بتکانم
از روی زمین گرد هوا را بتکانم
یک عالمه بر روی سرم ریخته کار و
من مانده ام ای وای! کجا را بتکانم
سرمایه ی من یک کمد رخت قدیمی است
باید کمد خاطره ها را بتکانم
از رنگ و ریا خسته ام ای کاش که میشد
فیگور و قر و ژست و ادا را بتکانم
ویروس بریده است امان همه را کاش
میشد که ز دنیا کرونا را بتکانم
چندیست شده سفره پر از خالی و من هم
هی سفره ی بی نان و غذا را بتکانم
با وام ربایی سر و سامان نگرفتیم
واجب شده از بانک ربا را بتکانم
رفته است به جیب رؤسا هرچه که وام است
پس جیب گشاد رؤسا را بتکانم
با جنگ پکیده است جهان، پس بگذارید
با جاروی خود جنگ و بلا را بتکانم
بس کن! ندو بچه وسط خانه تکانیم!
هیس! اَرنه ز حلق تو صدا را بتکانم
هی شستم و سابیدم و اعصاب تیلیت است!
دَم پر نشو که بال و پرت را بتکانم
خسته شدم آنقدر که شد قافیه نابود
مِنْ بعد دگر خبط و خطا را بتکانم
«دیریست که دلدار پیامی نفرستاد»
پس گوشی آن بنده خدا را بتکانم
ای یار! شده نوبت چرک کف دستت
باید بروم جیب شما را بتکانم!
با موردِ آخر که تکاندم به گمانم
بایست که رؤیای طلا را بتکانم!
... من غرق زمستانم و آلوده ی سرما
از راه بیــــا زود، بهارا! بتکانم
✍️ فرشته پناهی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 اثرات دمپایی
باز گشته نوبت خانهتکانی با زنم
نیمههای شب زند خشم شب و برپا زنم
پلک بالا پلک پایین را اگر گیرد بغل
«چشم من روشن» بگوید... میکند دعوا زنم
توی حمامم؛ نشستم تا فقط چرتی زنم
ناگهان دمپایی آمد سخت بر پسگردنم
نیست کار و بار او مختص به وقت سال نو
میزند روی لبم از دست او تبخال نو
در رقابت با عروس و جاریش هر ماه سال
میخرم یخچال نو با قاشق و چنگال نو
گفتمش از تو شکایت میبرم پیش ننم
ناگهان دمپایی آمد سخت بر پسگردنم
اول از هرجا کتم را آب و جارو میکند
هرچه در جیبش ببیند زود پارو میکند
گر بخواهم یک ریال از آن نگه دارم، زنم
میزند طعنه به من، تعریف یارو میکند
گفتمش بس کن، کتی دیگر ندارم بر تنم
ناگهان دمپایی آمد سخت بر پسگردنم
فرش منزل را ز بس ساییده موکت گشته است
پرز هایش با گل کاکتوسمان ست گشته است
آنقدر غرق است در خانه تکانی روز و شب
جای مرغ و قرمه سبزی شامم املت گشته است
خواستم تا اعتراضی نزد او بر پا کنم
ناگهان دمپایی آمد سخت بر پسگردنم
دستمالی داده دستم، جنس و رنگش آشناست
مدرک هر کس بفهمد چیست قطعا دکتراست
فکر و ذهنم را خراشیدم که فهمیدم چه شد
زیرپوشم بوده که شش روز میپرسم کجاست!
گفتمش این دستمالت، نیست آن پیراهنم؟
ناگهان دمپایی آمد سخت بر پسگردنم
منزل ما بوده صد متر دو نبش، آجر نما
هر کسی این خانه را دیده دهانش گشته وا
همسر پاک و تمیزم بس که آن را شسته است
مثل شلوار، آب رفته گشته سی متر ای خدااااا
گفت: این خانه به نامم کردهای و ساکنم
ناگهان دمپایی از دستش گرفتم زدم تو سر خودم...
✍️محمد علی جعفری ندوشن
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: [t.me/vatanz_ir](blocked) 🇮🇷
🔸 تکان تی بگی
میتکانَد خانه را، من را پریشان میکند
خانه را با گرد و خاکش غرقِ جولان میکند
هی مرا بالا و پایین میبرد در هر اتاق
جسمِ من را مثل "تی بَگ" توی فنجان میکند
می روم این روز ها دائم به روی ویبره
این نظافت ها چه ها با جسم و با جان میکند؟!
تا بسایم کل روز و شب زمین را، همسرم
نامِ من را با صلابت جفت با "جان" میکند
هی وسایل میشود پیدا و حیرت میکنم
حیرتِ من همسرم را مات و حیران میکند
وایتکس و شیشه شوی و پارچه با رقصِ خود
خون درونِ قلب های سرخِ مردان میکند
فرش ها دیوار را با هم تصرّف میکنند
چکّه ها همسایه را هر لحظه نالان میکند
دیسکِ من از شش طرف بیرون زده، اما عیال
دیسکِ معیوبِ مرا با کار درمان میکند!
تلخ شد اسفندِ من مانند اسپندی ولی
همسرم با یک غذا، رِندانه جبران میکند
✍️ جواد قره محمدی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 خانه تکانی
گفتند بیا خانه، مقر را بتکانیم
آن سوسک که خوابیده دمر را بتکانیم
از تلوزیون، درز کمد، میلهی پرده
تا کل «خیابان ظفر» را بتکانیم
معنای ظفر، البته «پیروزی» ما هست!
پس چشم بشوییم و نظر را بتکانیم
گفتند بیا خانهتکانی! ولی آخر...
عید است! روا نیست کمر را بتکانیم؟!
عیدی به چه ترکیب؟ چونان قیمهی در ماست
برخیز! بیا قرص قمر را بتکانیم!
گر «داغ مرا تازه..» کند درد گرانی
پس تا رمضان، «مرغ سحر» را بتکانیم
در خانه تکانی بشود گمشده پیدا
پس کو چمدان؟ شاه پسر را بتکانیم؟!
با یک خبر سمیِ از راه رسیده
مسموم که شد قافیه، خر را بتکانیم!
خر دید نشد دیده، لذا رفت و خبر ساخت!
باید روش پخت خبر را بتکانیم
میگفت کسی: «جون تو کار خودشونه»
یک لحظه سکوت و همه سر را بتکانیم
حالا که تکاندیم، شود طنز چه جدی!
وقتش شده شمشیر و سپر را بتکانیم
باشد که شود سال جدید آخر قصه!
با شخم زدن عامل شر را بتکانیم
خوب است بدانیم کمی قدر زمان را
پس لٰکن و اما و اگر را بتکانیم
در آخر این جاده کسی منتظر ماست
وقتش نشده نوع بشر را بتکانیم؟!
✍️ محمد عظامی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
#مشت_و_مال خستگان از خانه تکانی
#مشت_و_مال فراریان از پذیرایی
🔸خوش خوشان نوروز
نوروز شده همقدم ماه خدا
تبریک فراوان من از آن شما
هر شب برسم خدمتتان تا به سحر
از صبح الی اول شب خانه ما
✍️طاهره ابراهیم نژاد
🔶اا🔷
نپرس از مرد خانه هیچ حالش
ندارد امنیت، نه جان نه مالش
به بازار است یا خانه تکانی
خوشا نوروز و وضع بی مثالش
✍️طاهره ابراهیم نژاد
🔶اا🔷
آنکه مانند کوزت مظلوم در رنج و سکوت
میتکاند این خانه را از خاک و تار عنکبوت
نیست خوشبختانه دیگر تحت فرمان کسی
آری آری نرخ سکه کرده بدجوری سقوط
✍️ محمد صبوریان
🔶اا🔷
خانه را زن می تکاند با هـزاران قال و قیل
می برد فرمان او را لحظه لحظه مش سبیل
گر چه وی باشد تنومند و قوی مانند فیل
زن ذلیـلٌ زن ذلیـلٌ زن ذلیـلٌ زن ذلیـل
✍ علی یگانه
🔶اا🔷
نه به تن جانی و نه در جان رمق
نصف وزنم ریخت همراه عرق
شستم از قلبم هرآنچه عشق بود
قل اعوذ من جفاء ما خَلَق
✍️محمد صبوریان
🔶اا🔷
نوروز و میهمانی ماه خدا شده
صد شکر حاجت دل ملت روا شده
بسته به لطف حضرت حق کام میهمان
درهای رحمت است به روی تو وا شده
✍️فرشته پناهی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 طومار همیشگی
گرفتارم گرفتار شب عید
سرم خورده به دیوار شب عید
زنم هر روز بر شاخ اینستا
نشسته در سمینار شب عید
سپس با چنگ و دندان و ملاقه
به من داده است اخطار شب عید
برای سفره هفتاد سینش
مرا بسته به رگبار شب عید
زوارم گرچه در رفته ز شش جا
مرا کرده است آچار شب عید
به چشمش باجناق نقطه چین هست
سوپر چی چی من استار شب عید
من از این چشم و همچشمی اقوام
شدم آخر لت و پار شب عید
به سلمانی ندارم احتیاجی
کچل کرده مرا کار شب عید
بدون زلزله آواره ام کرد
گرانی هست آوار شب عید
بحالم پسته خندان بگرید
که می آیم ز بازار شب عید
نکن آجیل قصد جان ما را
تو دیگر نيستی یار شب عید
گلویم را به نرمی می فشارد
فشار جیب شلوار شب عید
کسی که مرد و راحت شد ز دنیا
چه میداند ز اسرار شب عید
طلبکاران دم در صف کشیدند
فقط از عشق دیدار شب عید
کجایی اسکناس ده هزاری
نداری دیگر آمار شب عید
شده چشمم حسابی تیره و تار
درآوردم سر از غار شب عید
خریدن، خوردن و خانه تکانی
سه تا "خ" هست خونخوار شب عید
ندارد دکتری خرج و مخارج
شدم بدجور بیمار شب عید
تمام سال در هول و ولایم
فقط از ترس تکرار شب عید
✍️ صامره حبیبی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 باید گذشت....
وقت شادی آمده از درد و غم باید گذشت
با دلی شاد از ملالِ بیش وکم باید گذشت
شاد باید بود بی هر علتی این روزها
از حساب هرچه دینار و دِرَم باید گذشت
خواب دیدم مالِ دنیا را که گفت از فکر من
چونکه احوال تو را بد می کنم باید گذشت
طبق این فرموده از هر چیز ما را در جهان
می کند بر حُبِّ دنیا متهم باید گذشت
از خیال مال و ثروت، حرف ارزان و گران
آنچه ما را می برد سوی عدم باید گذشت
حُبِّ دنیا آورد ذکرِ رقم های کَلان
اختلاسی هم شد از ذکرِ رقم باید گذشت
چون گرانی شامل چندین قلم گردیده است
گفته مسئولی از این چندین قلم باید گذشت
می شود جای غذاهای گران سالاد خورد
منتهی ازگوجه و برگِ کلم باید گذشت
چونکه دَمْ لازم شود انسان پس از هر بازدم
گفته یک مسئول ما از بازدم باید گذشت
از خوراکیهایِ مثل زعفران و خاویار
بعد از آن از فندق و از پسته هم باید گذشت
بعد از آن از گوشت، بعدش مرغ، بعدش تخمِ مرغ
از تمام خوردنیها لاجرم باید گذشت
آسمانی بوده ایم و آسمانی می شویم
حالمان را می زند دنیا به هَم، باید گذشت!!!
✍️ احمد رفیعی وردنجانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
🔸 به انتظار بهار 👇👇👇
🔸 به انتظار بهار
رسید مژده که فصل بهار می آید
و گاومان به همین اعتبار می زاید
هوا دوباره تر و تازه و تمیز شده
کشیده خانه تکانی به آسمان، شاید
هزار کارِ نکرده هنوز مانده و ما
از این هجوم کثیفی گرفتهایم عزا
چه میکند مگر این علم و فن و تکنولوژی
لباسها خودشان تا نمی شوند چرا؟
چرا اتاق خودش را نمی تکاند پس
بلند شم بزنم ها! چه تنبلی ست کمد
فقط برای عوض کردن دکور امروز
هزار بار دعا کرده ام، نشد که نشد
به فرشها نظر انداختم که برخیزند
سپس اشاره به دیوار و پنجره کردم
به سمت بوفه و یخچال و تخت و کابینت
بلند داد زدم، مشت را گره کردم
به عنکبوت سپردم برو از این خانه
که ذی شعوری اقلا در این میان تو یکی
به التماس به هر هشت پایش افتادم
که ناگهان به سخن آمده و گفت: زکی!
کجا روم؟ نمنه؟ تار من تو را سننه!
ببین عیال مریضم نشسته گوشهی طاق
و عمر ماست تهش بیست و پنج سال فقط
بیا معامله ای، کوچ کن خودت ز اتاق
به فکر رفتم و گفتم که کار باید کرد
نساخته ست بشر قرص کار و کپسولش
به صف شدیم من و دستمال و جارو و تی
و عنکبوت دمش را گذاشت بر کولش
دو دور زیر و زبر کردهایم منزل را
که گرد و خاک نیاید به چشم مهمانم
از این دو هفتهی آخر اگر که جان ببرم
درست تا ته امسال زنده می مانم
به انتظار نشستیم کل عمر و مدام
برای مبل خود آغوش رایگان داریم
هزار و یک صد و هشتاد و نه بهار گذشت
که برده ایم ز یاد این که میهمان داریم
بدین رواق زبرجد نوشته اند به گل
خطاست گر بنشینی، که خانه نیست هتل
اگرچه میدهدت جاهلیت این قرن
برای ماندن با عنکبوت، صلح نوبل
✍️زهرا فرقانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 گیر سه پیچ
خسته از کار آمدم خانه
مثل یک شیر سمت کاشانه
طبق معمول مادر سرور
منتظر بود، چشم او بر در
مادرم اهل نظم و ترتیب است
باکمالات، با پرنسیب است
با اراده، دقیق، مستحکم
گیرهایش سه پیچ و بس محکم
ماه اسفند هم که یکباره
می کند چُرت سال را پاره
چشم مادر به روی من خندید
لب او گونهی مرا بوسید
گفت ای جان به قدّ و بالایت
بشوم من فدای پاهایت
چکمههای سیاه را دیدی؟
رنگ عشق است، نه؟!... پسندیدی؟؟
به سماور نگاه کردم و او
گفت جَلدی برو سراغ پتو
رفتم و لِنگ در لگن بردم
در همان حال چای هم خوردم
آن سه رُبعی که پای کوبیدم
تُف به عید و بهار پاشیدم
تازه میخواستم نفس بکشم
نقشهی جستن از قفس بکشم
در بزنگاه مادر باهوش
آمد و فتنه زود شد خاموش
گفت دیگر که نیست لایق تو
زیرپیراهنیِ سابق تو
نوبت شیشه ها و پنجره هاست
پرچم زیرپوش ها بالاست
کوفته، خسته گشتم و خاکی
تا دهد شیشه نغمهی پاکی
اولین بار آن که چایی کِشت
تحفه آورد از میان بهشت
بود گنجی درون نعلبکیَم
عاشقِ زارِ چای و پولکیَم
سر من گرم بود با قوری
داد مادر دوباره دستوری:
فرش را در حیاط خیساندم
از همان لحظه منتظر ماندم
چائیت را بنوش یالّا زود
ای خدا این چه سرنوشتی بود؟!
ای خدا کاش بشکند دستم
لااقل در رود دوتا شستم
یا که چشمم سفید و کور شود
جسدم سهم مار و مور شود
مرگ مغزی شوم خدایا کاش
خواهرانم شوند بی داداش
چه اسفناک و بس غریبانه
خسته از کار آمدم خانه
✍️ لیلا تندرو
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
🔸 جاروی ول 👇👇👇
🔸 جاروی ول
باز هم این سال رسیده به تَه
باز شده روز سپیدم سیَه
غیر اطاعت چو مرا نیست ره
زیر لب خویش بگویم که عه
آخرسال است و به اَمرِ زنم
دربه در از خانه تکانیدنم
🌺🌺🌺
پارچه ای شد به سر من کلاه
می رسد از هیکل من بوی چاه
بازدمم هست به هر لحظه آه
زجرِ مرا گوشه ی این مُستراح
هیچ نبیناد الهی ننم
در به در از خانه تکانیدنم
🌺🌺🌺
خسته ام اما ز سر ِاشتیاق
فرش شود در نظرم باجناق
تا که دو دستش بنمایم چلاق
هی بزنم بر سرِ او با چماق
گفته که من هیچ ندارم جَنَم
دربه در از خانه تکانیدنم
🌺 🌺 🌺
خانه تکانیست غمی لاعلاج
غصه ی جانسوز پس از ازدواج
خانه ندارد به تکان احتیاج
بر پدر هرکه نمودش رواج
در دل این واقعه قُر می زنم
در به در از خانه تکانیدنم
🌺 🌺 🌺
چونکه به شیپور دَمَد دود دورود
می کُنَدَم کَنده ز جا صبح زود
با سخنِ خوابِ تو دارد چه سود؟
نفع تو از اینهمه خوابت چه بود؟
منجی ات از اینهمه سستی منم
دربه در از خانه تکانیدنم
🌺🌺🌺
جاروی من ول شد وگلدان شکست
میز تکان خورد و نمکدان شکست
خورد به سینی دو سه لیوان شکست
آخر سر دسته ی قندان شکست
بنده که استاد شکانیدنم
دربه در از خانه تکانیدنم
🌺 🌺 🌺
خانه ی مان خوب که گردد تمیز
نیست به جا در تن من هیچ چیز
می شوم از فرط مشقت مریض
رحم کن ارباب کمی بر کنیز
خشک شده کول و کت و گردنم
دربه در از خانه تکانیدنم
🌺🌺🌺
از اثرات بدِ جوهر نمک
خورده کف دست ظریفم ترک
دست نشان دادم وگفته: درک
باز نثارم شد از ایشان کتک
زخم شد از لنگه ی کفشش تنم
در به در از خانه تکانیدنم
🌺🌺🌺
خون جگرم، خون جگرم، خون جگر
زخمی ام از پا و دل و دست و سر
خرد و خمیر است کَتَم با کمر
رحم ندارد به منِ در به در
همسرم انگار شد دشمنم
در به در خانه تکانیدنم
🌺 🌺 🌺
عاجز از این خانه تکانی شدم
خسته از این عالم فانی شدم
من که در این حین روانی شدم
له شده چون قوطیِ رانی شدم
رحم نما، همسرتَم، ای صمنم
دربه در از خانه تکانیدنم
✍️ احمدرفیعی وردنجانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷