eitaa logo
باولایت تاشهادت‌
189 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
کاربران عزیز در راستای لبیک گفتن به ندای رهبر عزیزمان در رابطه با استفاده از پیام رسان های ایرانی کانال با ولایت تا شهادت را در ایتا و سروش دایر نمودیم با حمایت از ما به ندایه رهبره عزیزمان لبیک بگویید ارتباط با مدیر کانال: @Montazer2354
مشاهده در ایتا
دانلود
- زنده نگه داشتن یاد شهدا🌷 بازیکن خوب پرسپولیس ، آقای محمدانصاری،شادی پس از گل خودشو به نود ارومیه ، تقدیم کرد به شهید سالخورده ..🌷 - با تشکر از این بازیکن با اخلاق🌺 @shahidsalkhordeh 🌹🌹🌹🌹
🍃🌸 بسته ام بارسفر سوی حرم خواهم رفت نوکرم محضرارباب کرم خواهم رفت اهل ایرانم و اما وطنم پی معشوقه خونین جگرم خواهم رفت حلال کنید جمیعا🌸🌸
به نام گشاینده کارها 🙏 ز نامش شود سهل دشوارها با توکل به نام الله سلام صبح شما بخیر لطف خدا همیشه شامل حالتـان باد🍃🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
| …🍃 …هرکسی دل به کسی داده در این شهر …ما که غیر از تو نداریم چه باید بکنیم ؟...💔
❤️🍃 ای کــاش چو منصـور به پـای تـو بمیریم روزی نرسـد مـــایــه آزار تـــو بـــاشیــم ❤️🍃 در لشکر مـهدی کــه تـویی میـرو علمـدار مـا نـیزه چـو سـرباز کمــانـدار تـو باشیم
هدایت شده از من انقلابی ام
چند نفر از طرفداران جنبش جلبک‌های سبز در جشن وروردی دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود غرفه زدن...رییس دانشگاه هم رفته از غرفه‌شون بازدید کرده هر جای دنیا بری بگی براندازای یک حکومت اینقدر آزادی دارن که توی دانشگاه غرفه میزنن و رییس دانشگاه هم با اوناست و بعدش حسن عباسی که طرفدار نظام هست رو میکنن تو زندان بهت پناهندگی میدن 😐البته شایدم بردنت تیمارستان @man_enghelabiam313
📷 اربعین با رنگ و بوی فاطمیون، هر زائر نایب یک شهید ✅ تصاویر و فیلم‌های خود، از راهپیمایی اربعین را برای ما ارسال کنید:👇 @Montazer2354 🆔 @velayat_ta_shahadat
۶۴ 💠اگـر مي‌خواهي فعالیت‌هایت در اجتماع برایت نورانیت و تقـرب بہ همـراه داشتہ باشد❗️ 👌از خـانواده شروع ڪڹ و مہرباني را در خانہ رشد بده... ❌انساڹ خشڹ و بي‌عاطفہ راهي بہ سمت خدا ندارد😱 🆔 @velayat_ta_shahadat
گرچه دنیا دست مشتی ناکس است یک علی داریم و دنیا را بس است این زمان دریای ما سید علی است نایب مولایمان سید علی است
👌۲۱ تیر ماه سال ۶۷ بود و برای عملیات تنگه ابوقریب حرکت کردیم و چند روز قبل از عملیات بود که برادر فراهانی به گردان آمده بودند و بدلیل اینکه من پیک گردان بودم ، حاج آقا رضا ایشان را پیک گردان گذاشتن و خیلی برای من جالب بود که اخوی ایشان را از کجا می شناختن چون تا کنون ندیده بودم ایشان را و از انتخاب اخوی کمی تعجب کردم و خلاصه در عملیات ابوقریب بدلیل اینکه ما به یک مرتبه وارد منطقه ناشناخته ای شده بودیم و از موقعیت دشمن اطلاع نداشتیم که در کجا درگیری شروع خواهد شد همینطور به سمت جلو در حرکت بودیم و جاده را گرفته بودیم و می رفتیم تا اینکه در تنگه متوقف شدیم و عراقی ها در بعد از تنگه در دشت موضع گرفته بودند و مسلط به جاده بودند ، شب درگیری شروع شد و بچه های گروهان باهنر از تنگه گذشتن و در دشت با دشمن درگیر شدن و نبرد سختی شکل گرفت که برادر عزیزم حسین زاده در خاطرات ابوقریب خاطرات خواندی خود را فرمودند ، درگیری تا صبح ادامه داشت و بدلیل اینکه مهمات و آب بچه ها تموم شده بود و از پشت هم هیچ تدارکات و نیرویی نمی رسید دستور عقب نشینی دادند و در برگشت که به ظهر نزدیک میشدیم و هیچ آبی در قمقه ها باقی نمانده بود و جاده در تیراس دشمن قرار گرفته بود مجبور شدیم به تپه های اطراف پناه ببریم و عملا راهمون دورتر میشد و امکان اینکه راه را گم کنیم بود ، در زمان برگشت که بچه ها در بین تپه ها پراکنده به عقب برمی گشتیم دو بیسیمچی بنام های برادران داودی و منصوری کم آورده بودند و آبی هم نبود و به سختی قدم بر مداشتند ، وقتی رسیدم به آنها گفتم عراقی ها پشت سر هستند زودتر حرکت کنید که نشستند و گفتند توان برگشت و ندارن و خلاصه حلال کنند با داد زدن بر سرشان ، بلندشان کردم و کمی هم کمکشان کردم تا دو سه تا تپه را رد کردیم رسیدیم به جایی که دیدم چاله کوچک آبی آنجاست چاله آب ، شور و غیر قابل شرب بود و دکتر بختیاری آب را با کلاه آهنی می ریخت سر بچه ها و واقعا این چاله آب یک معجزه بود در آن جا و اگر آن آب بر سر ما ریخته نمیشد معلوم نبود الان این خاطرات را برایتان می نوشتم ، و در آنجا بود که شهید فراهانی رسید به ما و آخرین نفری بود که برگشته بود و من کارت جنگیم و کارت پلاکم خیس شده بود و به برادر فراهانی گفتم این کارتهای مرا داخل جیب پیراهنت بگذار و ایشان محبت کرد و کارتها را در جیب پیران سپاهی که داشت گذاشت و بعد از اینکه آب بر سرش ریختیم صدای تیراندازی آمد و عراقیها پشت سرمان بودند و ما نه فشنگ داشتیم و نه آب دوباره در تپه ها سرازیر شدیم و آنجا بود که آخرین بار بود شهید فراهانی را دیدیم و وقتی آمدیم عقب دیگه این شهید را ندیدیم و عراق بر منطقه مسلط شد تا بعد ازاینکه آمدیم دوکوهه سراغ این عزیز را از هر کس گرفتیم نمیدانست کجا جا مانده و بعد از یکی دو روز عراق عقب نشست و رفتیم دنبال شهدا و در تپه ها بدنبال شهدا می گشتیم که تقریبا از جایی که از این شهید جدا شده بودیم را می دانستیم رفتیم و در چند تپه آنطرف تر دیدم شهیدی افتاده که حتی نه ترکش و تیری به ایشان اثابت نکرده بود و مانند سه یا چهار شهید دیگر ابوقریب از تشنگی به شهادت رسیده بود و جیب لباس سپاهی که تنش بود را باز کردم و کارت هایم در جیبش بود ، یادش گرامی و ان شاالله با شهدای لب تشنه کربلا محشور شوند جهت شادی روحشان صلوات
🔸اینکه بگويى "فقط خدا" ، حرف جالبى نيست، چون خدا به كسانى كه اهل بيت و واسطه هاى الهى را سبك بشمارند توجّهى نمى كند. ما نمى گوئيم فقط خدا، چون خود خدا به ما امر فرموده كه از طريق انبياء و اولياءش او را بندگى كنيم. 🔸ائمه اطهار "بابُ اللَّه" هستند، شما اگر مهمان كسى باشيد از در ورودى وارد خانه اش مى شويد، درب رسيدن به خدا، ائمه اطهار هستند، شيعه واقعى به اين معارف توجّه دارد.