eitaa logo
👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
330 ویدیو
4 فایل
💥 هو الرزاق 💥 جهت رزرو تبلیغ فقط و فقط 🔴به ایدی زیر مراجعه کنید 👇 خانم ترکی مدیر گسترده ونوس @z_t1369 کانال واریز👇 @venus_variz
مشاهده در ایتا
دانلود
وای داشت آبروم میرفت😱 قرار بود یه دوست قدیمی و رودربایستی دار بیاد خونمون🤯 منو غم برداشته بود چطوری های و وفرش و ... چندساعته تمیزکنم 😫😫 زن داداشم مثل فرشته ی نجات رسید تویه ساعت برقی به زندگیم انداخت که بیا و ببین 👇🏾👇🏾👇🏾😍 https://eitaa.com/joinchat/1436418311Ccd7894897a میگه همه رو از این کانال یادگرفته☝️☝️
💎آخرین آزاد 4500😍 💎 ۱۰۰ کا دان فقط بانوان ✔️
📌گسترده ونوس💫💫 گروه اول👇بانوان محدود ✔️آخرین 4500😍 https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 🙏همه ی تبلیغا حمایت کنید 🙏 📌واریز خوب .جانمونی 🏃‍♀🤑
🎁 مژده به علاقمندان موسیقی ❤️کافه موزیک ناشر موسیقی در ایتا شروع به فعالیت کرد.❤️ ❗️لینک عضویت 👈 [ عضویت ] 🔴با این کانال میتونی بهترین آهنگ ها و بروز ترین آهنگ ها رو گوش بدی! 😜داخلی و خارجی همه رقم موجوده ‼️عجله کن بزن رو لینک 👈 [ عضویت ] 😍آهنگ های خفن رو تو اولین نفر داشته باش
🏃‍♂سریع بپر رو👈 [ لینک ] بیا تو کافه موزیک 🎁هدیه شب یلدا لذت شنیدن موسیقی آنلاین رو تجربه کن ❗️لینک عضویت👈 [ عضویت ] 😍بهترین آهنگ های هفته رادیو جوان رو اینجا دانلود کنید.👈 [ عضویت ]
یه بنر خالیه پست آزاد یا آخر محدود کسی میخاد بگیره؟؟
سوتی دوران نامزدی من😆🤭 من یه سال و نیم عقد بودم . یه روز سر بیرون رفتن با نامزدم قهر کردم اونم چه قهری هم اون رو دنده لج بود هم من ☹️ دو هفته اصلا نه همو دیدیم نه زنگ زدیم تا اینکه مادر شوهرم زنگ زد منو دعوت کرد خونشون😶 از قضا کل جاری ها و خواهر شوهرمم اونجا بودن من گفتم کاری نکنم که اونا بدونن ما قهریم تو راهم اصلا باهاش حرف نزدم😒   تااینکه رسیدیم،نشسته بودم تو پذیرایی با جاری هام حرف میزدم🙂 نامزدم اومد من بلند شدم گفتم بیا بشین پیشم عزیزم😌 اونم چون میدونست من قهر کنم حالا حالا ها آشتی نمیکنم یهو پرید🏃‍♂😱 ادامه ی سوتی ضایع شوهرم جلوی خانواده اش👇🚷😨 https://eitaa.com/joinchat/2308964594Cf9b7b70682
صد کا محدود عمومی جز رمان ورزشی خبری ✔️ واولین 6000 معمولی 5500😍
💦جوکای ‌ میخای؟😂👊 😸 پس بکوب رو عروس و داماد 🤤🤣👇 🔞👇👇👇👇👇👇🔞 👉 👰🏻 🤵🏻 👈 👉 🩱 😂 👕 👈 👉 👖 👖 👈 🔞👆👆👆👆👆👆🔞 🍑👻بچه نیاد میشه ☠🤣
🔴 همسرم از ابتدا زن بود 16 فروردین 95 با همسرم در اداره آشنا شدم و بعد ازدواج کردیم. نگار همیشه موقع خواب ترس داشت و اجازه نمیداد باهم باشیم خیلی ناراحت میشدم و از اتاق خواب میامدم بیرون. یک شب ک بیرون خواب بودم صدای عجیب و غریبی از اتاق خوابی که نگار خواب بود میامد بله دنیا دور سرم خراب شد اما برای انتقام از نگار چیزی نگفتم دوربینی در اتاق خواب قرار دادم تا راز ترس همسرم بفهمم آن شب خارج از اتاق خواب خوابیدم و فردای آن روز دوربین رو چک کردم .همه چيز خوب بود تا در ساعت ٣:٢٥ دقيقه بامداد .... 😳 🔴ادامه داستان 👇باز شود https://eitaa.com/joinchat/1169424633Cf5ec4a62d2