ی متر تور خریدم متری ۵٠٠٠تومن دارم ی پادری میبافم ک بفروشم ٧٠هزار تومن😊
بدون اینک زمانی و پولی خرج کنم ماهی ٣میلیون یا بیشتر در میارم
https://eitaa.com/joinchat/118751253Cd696d8820f
همسرم فوت کرده😭
دوتا پسرکوچک دارم
یه شغل خونگی بادرامدمناسب میخواسم😔
اتفاقی رفتم این کانال👇👇👇👇
الان هرماه بالای 3ملیون دارم😃
روزی صدبارمدیرش دعامیکنم
این لینکشه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/118751253Cd696d8820f
150 کا پست آزاد
بانوان و کمی عمومی جز رمان
دومین آخرین 10,000😍
معمولی 8000😍
🥮 شیرینی بدون فر و همزن 🥮
شیرین بپز بدون دَنگُ فَنگ
تنها کانال تخصصی پخت #کیک_و_شیرینی بدون فر🥞
#آموزش_پاپسیکل🍭
#بستنی_بدون_ثعلب🍦
#آموزش_موچی🍡
https://eitaa.com/joinchat/147456264Cea90202279
آموزش #پذیرایی_مدرن🧋🧋
تهِ کدبانو بازیمون شده #سن_ایچ و #تخمه_سیاه جلو مهمون گذاشتن !!!!🤦♀
ادعامونم میشه پذیراییِ #ارزون و #شیک بلدیم!😑😅
یجا به پستم خورده با #پودر_ژله و #چندتادونه_میوه همچین چیزایی واسه #پذیرایی یادت میده که همه تو کفِ هُنرمندیت بمونن😁😂 بیا😉👇
https://eitaa.com/joinchat/147456264Cea90202279
#لینک_موقتی❌❌❌
پست آزاد نامحدود 🤩
عمومی جز رمان
اولین دومین آخرین 10,000😍
معمولی 8500😍
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم.واحدروبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه میکردم چون تنها بود هر روز میاومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم
تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو میگرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت........
https://eitaa.com/joinchat/857276829C4fcbba3b9f
زندگی آروم و خوبی داشتیم و بعد ۲۵ سال ثمرش شده بود یه دختر ۲۰ ساله زیبا احساس خوشبختی داشتم اما بیخبر از همه جا با خواهرم قرار گذاشته بودیم برای تدارک عروسی برادرم بریم خرید صبح بود طبق تماسی که با خواهرم داشتم به بیرون رفتیم ، اما زمانی که میرفتیم متوجه رفتار های خاص شوهرم شدم که دور و ور دختر 20 ساله و مجردمون میچرخید.
رفتیم بیرون و در حین خرید بودیم که گوشیم رو باز کردم و دیدم 48 تماس از دست رفته دارم. وقتی زنگ زدم صدای دخترم بود که با گریه و شیون میگفت مامان بابا بابا گوشی قطع شد از شدت استرس دستام میلرزید با هزار بدبختی با خواهرم رسیدیم خونه.... #ادامه 👇
https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0
چهارده سالم بود💔
دست چپ و راستمو از هم تشخیص نمیدادم که فرستادنم تو اتاق و گفتن امشب خانم خونهی خودت میشی
فقط هرچی شوهرت گفت گوش بده!
بعد ها فهمیدم این ازدواج برای اونم اجباری بوده گذاشت رفت ...
بعد چهار سال برای منشی شدن تو کارخونه ای رفتم و فهمیدم شوهرم رئیسشه! نمیشناختم!
شبی که عروسش شدم حتی به صورتم نگاه نکرده بود.اینبار عاشقم شد...عاشق زن خودش اما خوب میدونستم اگر بفهمه پسم میزنه.بهش گفتم تو بچگی بهم حتک حرمت شده و اون قسم خورد به آتیش میکشه مردی که دستش بهم خورده بیخبر ازینکه خودش کابوس چهارده سالگیم بود....♨️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35