eitaa logo
👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
331 ویدیو
4 فایل
💥 هو الرزاق 💥 جهت رزرو تبلیغ فقط و فقط 🔴به ایدی زیر مراجعه کنید 👇 خانم ترکی مدیر گسترده ونوس @z_t1369 کانال واریز👇 @venus_variz
مشاهده در ایتا
دانلود
📌گسترده ونوس💫🌸 گروه اول👇 چهارم آخرین 11000😍 معمولی 8500😍 https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 گروه دوم 👇 چهارم پنجمین آزاد 10000😍 معمولی 9000😍 https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 گروه سوم👇9000😍بانوان https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c .
مرگ درحال تماشای فیلم جنسی(براساس واقعیت) 22 آبان ماه امسال پدر همراه یک شیخ و همراهان برای شستن متوفی پسر جوانش حاضر شده بودند هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمال خونالودی افتاد که دست پسر پیچانده بود.پدر متوفی بر سر آنها داد زد هیچکس حق ندارد که آن دستمال را بردارد.شیخ مسئول درک کرد که یک رازی در آن دستمال نهفته هست.وقتی دستمال در اثر آب شل شد پدر که دید دستمال را برداشتند پرخاش کرد.فریاد کشید و به گریه افتاد.او گفت که دیشب هنگامی که پسرم وارد خانه شد... 👈برای خواندن ادامه داستان کلیک کنید https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم واحد روبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه می‌کردم چون تنها بود هر روز می‌اومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک...باهاش خیلی راحت بودیم تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو می‌گرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زد رفتم خونه بعد یه ساعت شوهرم با........ https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
200 کا پست آزاد عمومی جز رمان کایی 9000😍
گروه چهارم 👇9000😍 https://eitaa.com/joinchat/1042546935Cc9bd661d33 این گروهم بزنید ✅
پست آخر بنر یا ریپ خالی❌❌ پست شش خالیه
دختر سرشناس ترین تاجر تبریزی 👰🤵 جهیزیش لاکچری تمام معنا😍😍😍 ترکیب رنگ و محشره😍 مراسم تو کاناله👇 بدو تا پاک نشده🏃🏃🏃 https://eitaa.com/joinchat/1602093431C80a9e8983d
100 کا پست چهار بانوان کایی 13000😍
دعوت بودیم خونه زن داداشم😏 سفره نگو تابلو نقاشی😒 شوهرم هی با حسرت نگاه سفره میکرد و منو نگاه میکرد😭😭 طاقت نیوردم رفتم اشپزخونه گفتم زنداداش جونم اینارو از کی یادگرفتی🙈🙊 ادرس یه رو باگوشی برام فرستاد منم گذاشتم اینجا 👇👇 تا پاک نشده بیا ضرر نمیکنی😁😁 😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3563061441Cf751e8e710 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
📌گسترده ونوس💫🌸 پست چهار داریم ✅ گروه پنجم👇13000😍بانوان https://eitaa.com/joinchat/6095116C39c2493197 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرفره شو خونه‌ رو جیگول بچین ..کاراتو نذار برای شب عید🛋 یعنی اگه مثه اون تنبلای گوگولیه توی استرالیا هم باشی بیای اینجا میشی میگ‌میگِ کارتونای بچگیمون.. 😂 از بس این کانال پر از ایده‌ی و و خوشگل کنونه منزله اگه نیای از دستت رفته✋🏻 https://eitaa.com/joinchat/1528168640C70a42c1e2b تازه عروسا و اونایی که دارن جهاز میچینن این کانالو از دست ندن👌
💔 راحله هستم 21سالمه، وقتیکه 19 سالم بود پسرعموم اومد خواستگاریم و بهش جواب منفی دادم، خودش و به در و دیوار میزد حتی تهدید کرد که اگر بله رو نگم خودشو میکشه، عموم هم وضع مالی خوبی داشت کلی بهم قول داد که ملک و املاک بزنه به نامم که قبول کنم، ولی من دلم یه جای دیگه بود، دلم پیش شاگرد میکانیک سر خیابونمون بود، بعد یکسال عشقم اومد خواستگاریم و ازدواج کردیم، از وقتی که ازدواج کردم دیگه از پسرعموم خبری نبود، زندگی خوبی داشتیم و با فهمیدن اینکه باردارم رو ابرا سیر میکردم از شدت خوشحالی و خوشبختی، تا که یه روز با مامانم داشتیم برای بچم سیسمونی میخریدیم، شوهرم یهو زنگ زد و با داد و بیداد گفت... 😰 https://eitaa.com/joinchat/2098921996C594d00bb2c