❌شوهرم و رفیقم رو باهم توی خونه ام...
صبح روز پاییزی بود .اونروز جلسه مهمی داشتم با عجله از خونه زدم بیرون که دیر نرسم.
نزدیک های شرکت بودم که یهو دیدم پوشه ارائه رو خونه جا گذاشتم.
زنگ زدم به شوهرم که برام بفرسته پیک بیاره اما جواب نداد سریع دور زدم رفتم سمت خونه.
با عجله پله ها رو رفتم بالا جلوی در یهو رنگ جیغ قرمز توی چشمم خورد.
این کفش های پاشنه بلند قرمز رو خودم براش هدیه گرفتم ،خیلی دوسش داشت.
همه خاطراتم با رفیق صمیمی ام از جلوی چشمم گذشت ،چجوری تونست با من اینکار رو کنه.
نمیخواستم باور کنم ،نه باید با چشم های خودم ببینم .
در رو باز کردم و آروم وارد خونه شدم صداشون رو میشنیدم که....
ادامه این داستان جذاب در لینک زیر👇
https://eitaa.com/joinchat/1169424633Cf5ec4a62d2
این داستان به شدت زیبا رو از دست نده تو کانال سنجاق شده😙
🎥 یک زن #باردار برای دوقلوزایی #آمپول تزریق می کند
ولی آنچه اتفاق می افتد باور کردنی نیست🔞😱
🔴 لطفا فقط متاهلین🙏
مشاهده👇👇
https://eitaa.com/joinchat/352059403C9a715fbf65
راهکارهای عجیب وارزان ولی تست شده برای مشکلات #زنانه👌
( #ناباروری #پریودنامنظم #عفونت و...)
🤰👼🅾
📌 #گسترده_ونوس💫🌸
گروه اول👇9500😍 عمومی جز رمان
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
عمومی جز رمان همگی بزنید
❌شوهرم و رفیقم رو باهم توی خونه ام...
صبح روز پاییزی بود .اونروز جلسه مهمی داشتم با عجله از خونه زدم بیرون که دیر نرسم.
نزدیک های شرکت بودم که یهو دیدم پوشه ارائه رو خونه جا گذاشتم.
زنگ زدم به شوهرم که برام بفرسته پیک بیاره اما جواب نداد سریع دور زدم رفتم سمت خونه.
با عجله پله ها رو رفتم بالا جلوی در یهو رنگ جیغ قرمز توی چشمم خورد.
این کفش های پاشنه بلند قرمز رو خودم براش هدیه گرفتم ،خیلی دوسش داشت.
همه خاطراتم با رفیق صمیمی ام از جلوی چشمم گذشت ،چجوری تونست با من اینکار رو کنه.
نمیخواستم باور کنم ،نه باید با چشم های خودم ببینم .
در رو باز کردم و آروم وارد خونه شدم صداشون رو میشنیدم که....
ادامه این داستان جذاب در لینک زیر👇
https://eitaa.com/joinchat/1169424633Cf5ec4a62d2
این داستان به شدت زیبا رو از دست نده تو کانال سنجاق شده😙
🔴 #بارداری عجیب دخترم
دختر ۱۸ ساله ای دارم که فقط یه دوست صمیمی به نام مریم داشت.یک روز دخترم گفت برای المپیاد علمی احتیاج داره با یکی درس بخونه و منم بهش اجازه دادم که با مریم اونم فقط تو خونه خودمون میتونه درس بخونه.رفت و آمد مریم به خونمون شروع شد تا اینکه یه روز دخترم مریض شد😞 و رسوندیمش دکتر ولی تلخ ترین خبر دنیا رو دکتر بهم داد .خدای من دخترم #باردار شده😳
اما چجوری؟؟😰¹⁸
ادامه سنجاق شده در کانال زیر👇
https://eitaa.com/joinchat/352059403C9a715fbf65
📌 #گسترده_ونوس💫🌸
گروه اول👇9500😍 عمومی جز رمان
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
عمومی جز رمان همگی بزنید