200 کا پست آزاد
عمومی جز رمان
اولین آزاد کایی 16,000😍
معمولی 6000😊
📌گسترده ونوس💫💫
گروه اول👇16000😍 اولین عمومی جز رمان 🚫
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
گروه دوم 👇9000😍 عمومی جز رمان
https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93
.
🔵ثبت نام خادمی آستان مقدس امام رضا (ع) سال 1402
🔻ثبت نام برادران
🔻ثبت نام خواهران
🔰غیر مشهدی هاهم میتونن ثبت نام کنن هیچ محدودیتی نداره😍👆🏻
🔵چگونه غذای حرم امام رضا (ع) را بگیریم؟
دریافت غذای حضرتی با کد ملی بدون قرعه کشی میهمان امام رضا(ع) شو😍
مراحل رزرو غذای حضرت اینجا سنجاق شده👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2193031199Cc5511b3cbf
♥⃢ 💰
#نمونه_نامه_نوشتن_به_فرشته_پول
💎به نام خداوند بخشنده💎
به فرشته ی پول و ثروت (آریل مقرب)
تو را تقدیس می کنم و برایت برکت می طلبم. و از تو سپاسگزارم ،
که مرا غرق در پول و ثروت کرده ای و خدا را شکرگزارم که تو فرشته ی عزیز توانگری و ثروت را برای کمک به من فرستاده است...
📃نحوه نوشتن نامه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/214630639Cbf5213ffca
💯تضمینی جواب میده
🧚♀
🛎چگونه با #فرشته شخص ديگر ارتباط برقرار کنیم؟
🛎 سرنوشت #انسان چگونه شکل میگیرد ؟
🛎 چطور میتونم #الهامات_الهی را دریافت کنیم ؟
https://eitaa.com/joinchat/214630639Cbf5213ffca
🛎راز #اعداد_جفت چیست؟
🛎چطور عشق را به سمت خودم جذب کنم؟ #ویژه_بانوان
🔴الکی نیست هر کی عضو میشه دیگه لفت نمیده🤩
📌گسترده ونوس💫💫
پست آخر داریم
گروه سوم👇19,000😍بانوان
https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c
.
پنچ سال بود عروسی کرده بودم مجبور شدم بخاطر کار همسرم بیام شهر بزرگی زندگی کنم.واحدروبه رویمون خانوم ۴۰ ۵۰ ساله بود به چشم مادر بهش نگاه میکردم چون تنها بود هر روز میاومد خونه ما همیشه هم آرایش کرده و شیک پیک باهاش خیلی راحت بودیم
تا اینکه هرروز غروب منو به صرف چای دعوت میکرد خونشون درست نیم ساعت بعد برگشتم خواب سنگینی منو میگرفت سرشب از خواب بیهوش میشدم یه روز شک کردم مثل همیشه رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو گلدون نیم ساعت گفتم خواب میاد دیدم لبخندی زدی رفتم خونه بعد یه ساعت........
https://eitaa.com/joinchat/857276829Cbc06131f03
#گیسو_کمند
😍کیان خیلی حواسش به من بود شایدم داشت بهم ترحم می کرد و این به مذاق زندایی که دختر خواهرش رو واسه کیان لقمه رفته بود خوش نمی اومد .😒
فردای اونشب کیان اومد دنبالم و ازم خواست باهاش برم.
این سردرگمی داشت عصبی میکرد .
بهش گفتم آخه چرا باید باهات بیام ⁉️
با مشت به فرمون کوبید و داد زد : اون بابای بی غیرتت میخواد تورو با اون مردی که شب دیدی ...❌😱
👁🗨🔜https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7