کاش میشد فاصلھ رو کَم کنم ؛ قشنگیھ
پلي لیستِ اینجا رو بغل بگیرم🙂🙆🏻♀✨
• https://eitaa.com/joinchat/1303380253Cdacfdbcde0
آهنگاي خوانندهي موردِ علاقهت رو از
قابِ اینجا پیدا کن♥️👇🏼
• https://eitaa.com/joinchat/1303380253Cdacfdbcde0
ترجیحاً همراه با، هندفري وارد شوید *_*
کافه موزیک_۲۰۲۳_۰۱_۰۸_۱۵_۵۳_۴۰_۸۴۷.mp3
364.5K
فقط کافیه سلیقت رو لمس کنی🎧😻
شادشو بدم؟👉
غمگینو بدم؟👉
عاشقانه بدم؟👉
همشو بدم؟👇
https://eitaa.com/joinchat/1303380253Cdacfdbcde0
😰مادری که بعد از مرگ پسرش خواب میبیند بچه هایی هستند که روی قبر پسرش ادرار میکنند‼️
#سبحان_الله
#انقد صدقه داد،اما فایده نداشت انقد این خواب ها تکرار و تکرار شد که در آخر متوجه شد که پسرش وقتی زنده بود کاری....
روایتی تکان دهنده که دل ها رو به لرزه انداخت... 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1918304256Cc99eb2aa0b
پست ویژه روز مادر رو ازدست ندید😢😔
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ نام زیبای مادر رو لمس کن؛به برکت نام مبارکش سورپرایز میشی 😍
🌼
🌼
🌼 🌼
🌼 🌼
🌼 🌼
🌼 🌼 🌼
🌼 🌼 🌼🌼🌼🌸🌼
🌼 🌼 🌼 🌼
🌼 🌼 🌼🌸🌼
🌼 🌼
♥️ روز مادر نزدیکه اگه مادرت رو دوست
داری و نمیدونی چه هدیه ای بهش بدی اسم مبارکش رو لمس کن😍👆🏾👆🏾
⚠️هر کی جنبه داره بیاد اینجا🙉🤐😈👇🏾
⛔️پستاش سمههههه😵👻واسه بچه #مناسب نیست😬❌❌🔞🔥👇🏾
🚷🎪🎪🎪🎪🎪🎪🚷
🎪 🙆🏻♀ ✗ 🙆🏻♀ 🎪
🎪 ✗ 🤣 ✗ 🎪
🎪 🙆🏻♀ ✗ 🙆🏻♀ 🎪
🚷🎪🎪🎪🎪🎪🎪🚷
🚸هر کی عضو شده
از #خنده مریض شده🙈😂🔥🔞
🔥💯خنده پاره💣به ایتا پیوست💯🔥
.
. ☝️🏼☝️🏼☝️🏼
⛔🔥سفارشی عضوشید😻 کانال رفیقمونه😜🔥♥️
.
.بچه ها مایه بزارید🙏🏻🌷
.😈👆🏾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه عاشق مادرت هستی❤️ بزن رو ماهی ها ببین چی میاد👇😍
♥️ ♥️ ♥️ ♥️
♥️ 🐟 🌸 🌸 🐟 ♥️
♥️🍃♥️ 🐟 ♥️🍃♥️
♥️🐟♥️🌸♥️🐟♥️
♥️🍃 ♥️ 🍃♥️
♥️ 🐟 ♥️
♥️
#پرطرفدارترین ڪانال #ایتا #ویژه روز مادر♥️
شش ماه بعد از ازدواجم شوهرم فوت شد!
نامادریم گفت من پسر بزرگ دارم بیوه تو خونم راه نمیدم ! با هر بدبختی بود یه اتاق تو طبقه سوم یه آپارتمان تو رباط کریم اجاره کردم.
ترسی نداشتم از غربت چون صاحبخونم یه پیرزن با یه پسر بشدت مذهبی و خدا شناس بودن.
شیش ماه گذشت دریغ از حتی یه مهمون ک خونه ی من بیاددد...
شنبه صبح بود که صاحبخونم با پسرش راهی قم میشدن...
موقع رفتنشون یه کاسه آب گرفتم دستمو با بغض نگاهشون میکردم...
واسه اولین بار یه لحظه با پسرش چشم تو چشم شدم که چشمای خیسمو دید...
تسبیحو تو مشتش فشار داد ...آروم اومد جلو و پرسید میترسی از تنهایی؟
یهو دلم هُری به صدای مردونش و توجهش ریخت..
ولی سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم...
رو به مادرش کرد و گفت مادر اجازه میدید ببریمش؟ مادرش گفت قم؟ باصدای مردونش که اینبار حیا قاطیش بود جواب داد قم نه اول بریم....😳😳😍🙈 ادامه ی داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a
عمومی جز رمان
200کا
آزاد معمولی 5200😍
بنر خام
ریپ بچسبه و حتما برجسته ✔️