#وووویی‌ نگام نتُـن #لباس ندالــم🙈 بیا #نی‌نی‌های دیگه رو ببین من بِلَـم لباسامو بپوشم☹️❤️ #لفطا بیـا👇 https://eitaa.com/joinchat/123601030Cce47080f98 یه عالمه #نی‌نی دالیــم تو کانالمون😍 اینگده #خوشِلـه عکساشون https://eitaa.com/joinchat/123601030Cce47080f98 گشنگ‌ترین‌وخوشمل‌ترین‌پستهاے‌ایتا #پاتوق‌نی‌نی‌هاۍ‌کیـوت 👧🏻🍻

گسترده ونوس💫💫 پست شش عمومی جز رمان فروشگاهی بنر و ریپ 💥 https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 محدود بدو تا تموم نشده 🌪 واریزا تا ۱۷ اوکی✔️

بابا بخدا داری تقـلب میکنی مالِ من بلنـدتــره😁😂😱 ➖➖➖➖➖➖ 💖پدر‌سوختـه‌هایی‌قند‌و‌نبـات👼🏻🍭 👧🏻👶🏻 وقتی میری تو این کانال، دلت بچّه #توچولوو میخواد😋😛 تااازَشَم پر عکس و کلیپ‌های #خوچمزه #ناز و #تودل‌بُلو😍😇 دیدنش بشدَّت شادی آفرینــــه👊 👑 https://eitaa.com/joinchat/123601030Cce47080f98 باپستاش‌ضعـف‌میکنی😻🤣 #اینجـادلبــــــرخونـه‌دارهـ♥️

پست آزاد عمومی جز رمان نامحدود ✔️ کایی 5000😍😍

وقتی پسرم عکس یه دختر بی‌حجاب بهم نشون داد و گفت مامان من عاشق این دختر خانوم شدم باید بری خاستگاری المیرا عشقم. قلب ایستاد ما خانواده مذهبی بودیم گفتم پسرم این دختر حجاب درست حسابی نداره پسرم گفت مامان دوره این حرفا گذشته اگه مثل امل ها یه تکه پارچه سرش می‌انداخت میرفتی خواستگاریش با این حرفش قلبم شکست ولی سکوت کردم هرچی پدرش راهنمایی کرد گفت الا بلا فقط همین رفتیم خاستگاری و خیلی زود عقد و عروسی ... المیرا راحت با نامحرم شوخی میکرد روابط آزادی داشت بعد سه ماه زندگی مشترک با پسرم بی دلیل تقاضای طلاق داد یه روز خواهرم گریه کنان اومد خونمون گفت المیرا ..... https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0

پست آزاد عمومی جز رمان نامحدود 😍 اولین 7000😍😍😍 دومین 6000😍😍 معمولی5500😍

🌸 روز مادر مبارکـــــ 🌸 🌸 روز زن مبارکـــــ 🌸 💋 مادرت و عشقت رو با یک کلیپ عالی سوپرایزش کن🤱🏻💋 🔥 جا نمون😉 روی قلب کلیک کن👇😜👇 ‌ 🤱🏻💖 💖🤱🏻 💖 🤱🏻💖 🤱🏻 💖🤱🏻💖 🤱🏻💖🤱🏻 💖 🤱🏻 💖🤱🏻 💖🤱🏻💖🤱🏻💖🤱🏻💖 💖🤱🏻💖🤱🏻💖 💖🤱🏻💖 💖 💋عشقت منتظر سورپرایزته 😍😉

درشهر #خوی حدود200سال پیش دختر #ماهرخ و مومنه‌ای زندگی میکرد ک #عشاق فراوانی شیدای او بودند. عاقبت با مرد مومنی ازدواج کرد. مرد خاست عازم حج شود اما از عشاق قدیم میترسید که مبادا آزاری به همسر او برسانند. به خانه هرمرد مومنی رفت تا زنش رابه اوبسپارد هیچکدام قبول نکردند تا اینکه علی باباخان که #لات بود قبول کرد و گفت برو و زن و وسایل خانه ات را به خانه من بیاور. مرد زن و وسایل خانه اش را به او سپرد. و عازم حج شد. بعدیکسال که از حج برگشت سراغ خانه علی بابا رفت اما... ادامه داستان ادامه داستان ادامه داستان ادامه داستان