eitaa logo
💕 وصال دوست 💕
388 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
616 ویدیو
32 فایل
در ایتا eitaa.com/vesal_doost در سروش Sapp.ir/vesal_doost در روبیکا rubika.ir/vesal_doost در بله https://ble.ir/vesal_doost در اینستا @vesaldoost در واتساپ https://chat.whatsapp.com/JFw2hUS18igI0VGjwM1j8n @vesal_doost 👈 🌸 🌼 🌺 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
ٺو دنیــ🌍ـــا دونفر باش یکے واسہ خودٺ،یکے برای دیگرے واسہ خودتـــ زندگے ڪن و برا دیگرے زندگے باش...💝🌺 #زندگے_جان_جان❤️❤️ #گل_نرگس😊 #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قابل توجه اونایی که میگن تو غرب بخاطر آزادی پوشش، نوعی بی‌تفاوتی و مناعت طبع در مردان وجود داره☝️ 😂😂 @dokhtaranafif🎊🎉👈👈
هدایت شده از  آهنگ های وصال دوست
دل من چاوشی .mp3
3.9M
💕 💕 💕 💕 🔊 دل من 🌺 👈 چاووشی 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
#تست_هوش ❌معمای بالا را بخوانید ؛ آیا میتوانید زیر 10 ثانیه جواب صحیح را پیدا کنید ⁉️ باهوشای کانال جواب بدن 😜 #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
💕 💕 💕 💕 🔹 چگونه اموات خود را در خواب ببینیم؟ ✅ دیدن مردگان در خواب همواره از مطرح ترین و جذابترین سوال ها بوده است 🌺 دنیای مردگان پر از رازهای نهانی است که پی بردن به آن همواره برای بازماندگان سوالی بزرگ است. در #کانال_دختران_عفیف بخوانید 👇 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 وصال دوست 💕
💕 💕 💕 💕 🔹 چگونه اموات خود را در خواب ببینیم؟ ✅ دیدن مردگان در خواب همواره از مطرح ترین و جذابترین
💕 💕 💕 💕 🔹 چگونه اموات خود را در خواب ببینیم؟ ✅ دیدن مردگان در خواب همواره از مطرح ترین و جذابترین سوال ها بوده است 🌺 دنیای مردگان پر از رازهای نهانی است که پی بردن به آن همواره برای بازماندگان سوالی بزرگ است. 🔹 دلتنگی بعد از وداع با عزیزانمان همیشه با ما بازماندگان همراه بوده که دوست داریم برای لحظه ای هم که شده آنها را در خواب یا بیداری ببینیم. 🌸 اما این سوال مطرح می شود که راهکارهای دیدن خواب اموات چیست؟ ✅ راهکارهای دیدن خواب مردگان 🌸 اینکه مردگان تا چه اندازه می‌توانند به خواب بازماندگان خود بیایند، به آزاد بودن روح آن‌ها و ارتباط روحی ما با آن‌ها بستگی دارد. 🌸 به همین دلیل ممکن است مردگان به خواب برخی افراد بیایند و به خواب افراد دیگر نیایند، در عین حال نمی‌توان در این مسأله نظر قاطعی ارائه داد. 📚 شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان از شیخ کفعمی در مصباح و محدّث فیض در خلاصه الأذکار فرموده است: 🔹 «دیدم در بعضی کتب اصحاب امامیه که هر کسی خواسته باشد در خواب، یکی از پیامبران (ع) و امامان (ع) را یا یکی از نزدیکان و والدین خود را ببیند، 🌸 سوره‌های شمس، لیل، قدر، کافرون، اخلاص و معوذتین (فلق و ناس) را بخواند، سپس صد مرتبه سوره توحید بخواند، سپس صد مرتبه صلوات بر پیامبر (ص) و آل او بفرستد، آنگاه با وضو و به جانب راست بخوابد، ان شاءالله خواهد دید هر که را اراده کرده باشد و با او تکلّم خواهد کرد.» 🌸 همچنین در نسخه‌های دیگر آمده است: این عمل را به جا آورد در هفت شب، بعد از آن که این دعا را بخواند: (ان شاالله خواهد دید هر که را اراده کرده باشد)؛ 💎 «اللّهمّ انت الحیّ الّذی لا یوصف ـ. و الایمان یُعرف منه، منک بدت الاشیاءُ و إلیک تعود، فما اقبل منها کنت ملجاهُ و منجاهُ و ما أدْبر منها لم یکن له ملجأٌ و لا ملجا منک إلاّ الیک فإسئلک بلا اله إلاّ أنت و أسئلک ببسم الله الرّحمن الرّحیم و بحقّ حبیبک محمدٍ (ص) سیّد النّبیین و بحقّ علیِّ خیر الوصیّین و بحقّ فاطمة سیّدة نساء العالمین و بحقّ الحسن (ع) و الحسین (ع) اللّذین جعلت‌ها سیّدی شباب أهل الجنّة علیهم أجمعین السّلام أنْ تصلّی علی محمّدٍ و آل محمّد (ص) و أن ترینی میّتی (إمامی) فی الحال الّتی هو فی‌ها» 📚شیخ عباس قمی (ره) ـ. کلیات مفاتیح الجنان، حاشیه، ص. ۹۶۴ ـ. ۹۶۰ 🌸 همچنین از امام کاظم علیه السلام روایت شده که روح اموات به بازماندگان سر می‌زند. 📚 محمد باقر مجلسی بحار الانوار، نشر دار الاحیا الترا ث. العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ج. ۶، ص. ۲۵۷. 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
#عشق_به_چادر ❤️ #پروفایل☺️🌷 همینکه نور خدا✨ در دلت درخشیده❤️ همینکه حضرت‌مادر😇 تو را پسندیده👌 چه‌چیز بهتر از اینکه❗️ تو چادری‌ هستی💟 و چادرت به حیا،اعتبار بخشیده😋 ♥️ @dokhtaranafif
🖐دغدغه من دغدغه او... 🚃تو ایستگاه اتوبوس منتظری حوصله ات سرمیره و..... در #کانال_دختران_عفیف بخوانید 👇 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 وصال دوست 💕
🖐دغدغه من دغدغه او... 🚃تو ایستگاه اتوبوس منتظری حوصله ات سرمیره و..... در #کانال_دختران_عفیف بخوا
🖐دغدغه من دغدغه او... 🚃تو ایستگاه اتوبوس منتظری حوصله ات سرمیره و📒 کتاب کوچک مفاتیح جنان رواز کیفت بیرون میاری و میگی تا اتوبوس بیاد زیارت عاشورا رو به عادت هر روز بخونم... 👠یه دختر میاد کنارت میشینه و صداش رو میشنویی که با خودش غر میزنه : 😕اَه بدم میاد هوا گرمه همه آرایش صورتم پاک شد.. 💄بعد از تو کیفش آیینه و رژ لبش رو درمیاره وشروع میکنه به دوباره... 👜کارش که تموم میشه وآیینه اش رو تو کیفش میزاره با یه تمسخر از گوشه 😏چشمش نگات میکنه 🙂ولی تو دلت خوشه که تمام دنیای تو خیلی بزرگ تر از یک دنیای رژ لبی اوست.. 🙂خوشحالی که اون چیزایی که تو نگرانش هستی خیلی بزرگ تر از یه پاک شدن آرایش صورت اوست 🖐آری من دنیایم بزرگ است @dokhtaranafif💖
#رفیق_خاص🍂 -رفیق؟ +باهاش چیکار کنم؟ -باهاش جمله بساز...😶 +جمله بسازم؟😐 _آره دیگه😁 +هه من با رفیقم دنیامو میسازم😌 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
💠 ✳️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ خم میشوم و به تصویر خودم در شیشه ی دودی ماشین پارک شده مقابل درب حوزه تان نگاه میڪنم. دستـے.به روسری ام میڪشم و دورش را بادقت صاف میڪنم. دسته گلـے ڪه برایت خریده ام را با ژست در دست میگیرم و منتظر به کاپوت همان ماشین تکیه میدهم. آمده ام دنبالت مثل 😂 میدانم نمیخواهی دوستانت از این عقد باخبر شوند! ولی من دوست داشتم بدهی آن هم حسابـے😂 در باز میشود و طلاب یکےیکے بیرون می آیند. میبینمت درست بین سه،چهار تا از دوستانت دروحالیکه یک دستت راروی شانه پسری گذاشته ای و باخنده بیرون می آیـے. یک قدم جلو می آیم و سعی میکنم هرطور شده مرا ببینی. روی پنجه پا می ایستم و دست راستم را کمی بالا می آورم. نگاهت بہ من میخورد و رنگت به یکباره میپرد! یڪ لحظه مکث میکنی و بعد سرت را میگردانی سمت راستت و چیزی به دوستانت میگویـے. یڪ دفعه مسیرتان عوض میشود. از بین جمعیت رد میشوم و صدایت میزنم: _ آقا؟آقا سید؟ اعتنا نمیکنی و من سمج تر میشوم _ اقا سید!علی جان؟ یڪ دفعه یکی ازدوستانت با تعجب به پشت سرش نگاه میکند. درست خیره به چشمان من!😐 به شانه ات میزند و با طعنه میگوید: _ آسیدجون!؟یه خانومی کارتون داره ها! خجالت زده بله میگویـے ،ازشان جدا میشوی و سمتم می آیـے. دسته گل را طرفت میگیرم. _ به به!خسته نباشید آقا! میدیدم که مسیر با دیدن خانوم کج میکنید! _ این چه کاریه دختر!؟ _ دختر؟منظورت همس... بین حرفم میپری _ ارع همسر!اما یادت نره سوری! اومدی آبرومو ببری؟ _ چه آبرویـے؟؟.خب چرا معرفیم نمیکنے؟ _ چرا جار بزنم زن گرفتم در حالیکه میدونم موندنی نیستم!؟ بغض به گلویم میدود.نفس عمیق میکشم _ حالا که فعلا نرفتی! از چی میترسی!از زن سوریت! _ نه نمیترسم!به خدا نمیترسم!فقط زشته!زشته این وسط با گل اومدی !اصلاً اینجا چیکار میکنی؟ _ خب اومدم دنبالت! _ مگه بچه دبستانی ام!؟...اگر بد بود مامانم سرویس میگرفت برام زودتراز زن گرفتن! از حرفت خنده ام میگیرد😁!چقدر با اخم دوست داشتنی تر میشوی. حسابی حرصت گرفته! _ حالا گلو نمیگیری؟ _ برای چی بگیرم؟ _ چون نمیتونی بخوریش! باید بگیریش (وپشت بندش میخندم) _ الله اکبرا...قرار بود مانع نشی یادته؟ _ مگه جلوتو گرفتم!؟ _ مستقیم نه!اما.. همان دوستت چندقدم بہ ما نزدیک میشود و کمی آهسته میگوید: _ داداش چیزی شده؟...خانوم کارشون چیه؟ دستت را باکلافگی در موهایت میبری. _ نه رضا،برید!الان میام و دوباره باعصبانیت نگاهم میکنی. _ هوف...برو خونه...تا یہ چیز نشده. پشتت را میکنی تابروی که بازوات را میگیرم... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ... نویسنده این متن👆: 👉 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💠 ✳️ پشتت را میکنی تا بروی که بازوات را میگیرم... یڪ لحظه صدای جمعیت اطراف ما خاموش میشود تمام نگاه ها سمت ما میچرخد و تو بهت زده برمیگردی و نگاهم میکنی نگاهت سراسر سوال است که _ چرااینکاروکردی!؟آبروم رفت! دوستانت نزدیک می آیند و کم کم پچ پچ بین طلاب راه می افتد. هنوز بازوات را محکم گرفته ام. نگاهت میلرزد...از اشک؟نمیدانم فقط یڪ لحظه سرت را پایین میندازی دیگر کار از کار گذشته. چیزی را دیده اند که نباید! لبهایت و پشت بندش صدایت میلرزد _ چیزی نیست!...خانوممه. لبخند پیروزی روی لبهایم مینشیند.موفق شدم! همان پسر که بگمانم اسمش رضا بود جلو میپرد: _ چی داداش؟زن؟کی گرفتی ما بی خبریم؟ کلافه سعی میکنی عادی بنظر بیایی: _ بعدن شیرینیشو میدم... یکی میپراند: _ اگه زنته چرا در میری؟ عصبی دنبال صدا میگردی و جواب میدهی: _ چون حوزه حرمت داره.نمیتونم بچسبم به خانومم! این را میگویی،مچ دستم رامحکم در دست میگیری و بدنبال خود میکشی. جمع را شکاف میدهی و تقریبا به حالت دو ازحوزه دور میشوی و من هم بدنبالت... نگاه های سنگین را خیره به حالتمان احساس میکنم... به یک کوچه میرسیم،می ایستی ومرا داخل آن هل میدهی و سمتم می آیـے. خشم ازنگاهت میبارد.میترسم و چندقدم به عقب برمیدارم. _ خوب شد!...راحت شدی؟...ممنون از دسته گلت... البته این نه!(به دسته گلم اشاره میکنی) اونیو میگم کہ آب دادی _ مگه چیکار کردم؟ _ هیچی!...دنبالم نیا.تا هوا تاریک نشده برو خونه! به تمسخر میخندم! _ هه مگه مهمه برات تو تاریکی برم یا نه؟ جا میخوری...توقع این جواب رانداشتی _ نه مهم نیست...هیچ وقتم مهم نمیشه.هیچ وقت! و بہ سرعت میدوی و ازکوچه خارج میشوی... دوستت دارم و تمام غرورم را خرج این رابطه میکنم چون این احساس فرق دارد... بندی است که هر چه در آن بیشتر گره میخورم آزاد ترمیشوم. فقط نگرانم نکند دیرشود..هشتادوپنج روز مانده... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ... _دارد... نویسنده این متن👆: 👉 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈