💕 💕 💕 💕
#امام_صادق_عليه_السلام
🌸 صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، حساب (قيامت) را آسان مى كند و بلا را برطرف و و روزی را زیاد می کند.
📚 صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَكِّي الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ.
كافى (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 33
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 💕 💕 💕
#کنترل_ذهن برای #تقرب
✴️ کنترل ذهن این قدرت رو به آدم میده که بتونه به یه موضوعی #توجه کنه.
⭕️ واقعا سخته که آدم بخواد حتی به یه موضوع خوب هم خیلی توجه کنه. یه لحظه توجه میکنه ولی زود میپره!
🔶یه جلسه سخنرانی یا روضه میره و کلی حرف خوب میشنوه و متحول میشه. توجهش به حرفایی هست که شنیده
بله این توجه خیلی خوب و انسان سازه ولی معمولا ماها خیلی زود از دستش میدیم.☺️
اگه کسی کنترل ذهنش رو به دست بگیره میتونه به موضوعات مهم توجه کنه.
✅ یه جلسه روضه که میره به اندازه چند سال متحول میشه و عمرش رو برای رسیدن به لذت های برتر قرار میده نه لذت های سطحی.
خلاصه همه جا این آدم میتونه موفق عمل کنه.
✔️ از کنترل ذهن توی هر موضوعی میتونه استفاده کنه.
یه سوال؟
✴️ به نظرتون قدرت کنترل ذهن در بهترین جایی که میتونه استفاده بشه کجاست؟
در چه موقعیتی آدم میتونه خیییلی استفاده کنه از کنترل ذهنش؟
بله بهترین جایی که کنترل ذهن توی اون استفاده میشه سر #نماز هست.
✅ وااااقعا چقدر میتونه توجه در نماز برای زندگی انسان موثر باشه.
یه دعا بکنم همین اول:
🌹 خدایا یه نماز با توجه نصیب و روزی ما بفرما....
💥 در روایت میفرماید اگه کسی دو رکعت نماز با توجه بخونه خدا بهشت رو براش واجب میکنه!
فقط دو رکعت!!!!
🔹 بحار الانوار، ج ,84 ص 249
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
💕 💕 💕 💕
💢دیگه خودتون بببینید که ما در هر شبانه روز داریم به خاطر بی توجهی چه چیزایی رو از دست میدیم...
⭕️ فقط روز قیامت باید نشست و حسرت این روزها رو خورد.
این روزهایی که همینجوری دارن میان و میرن ....
روز قیامت به طرف میگن یعنی دو رکعت نماز با توجه نتونستی بخونی که ببریمت بهشت؟! بابا تو دیگه کی هستی؟!
✴️ این همه سال بهت وقت دادیم نماز بخونی و تمرین کنی برای اینکه آخرش به دو رکعت نماز با توجه برسی!
یه روایت دیگه هم براتون بخونم، لذتش رو ببرید و حسرتش رو اگر توفیق چنین نماز خوندنی رو نداشتیم:
🌺 پیامبر نازنین اسلام میفرماید:
اذا قام العبد الی الصلوة فکان هواه و قلبه الی الله تعالی انصرف کیوم ولدته امه...
❤️ وقتی که بنده خدا برای نماز می ایسته و قلب و تمایلش به خدا باشه، از نماز خارج میشه مثل کسی که تازه به دنیا اومده باشه و هیچ گناهی نداشته باشه...
🔹محجة البیضاء، ج 1، ص 382
ببینید اینجا میفرماید خدا رو #دوست داشته باشه.
مگه ماها خدا رو دوست نداریم؟
✅ چرا! اتفاقا هممون خدا رو خیلی دوست داریم. حالا بماند گاهی شیطونی گولمون میزنه! ولی در کل هممون خدا رو دوست داریم.
پس چرا به نماز عالی نمیرسیم؟
💢 چون موقع نماز #توجه نمیکنیم به این که ما خدا رو دوست داریم و مهمتر از اون خدا هم ما رو دوست داره...
❤️ ما در نماز فقط اگه بتونیم به این فکر کنیم که خدا رو دوست داریم و خداوند متعال هم ما رو خیییییلی دوست داره میتونیم به نماز با توجه برسیم....
این موضوع رو تمرین کنید.👌
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
#معرفی_کتاب📚
📖 نام کتاب : از گشت ارشاد تا چادر المیرا
(چون و چراهای حجاب)
نام انتشارات : معارف
⚜ موضوع : این كتاب، مناظره چند دانشجوی جامعهشناسی درباره حجابه كه بهصورت آزادانه مهمترين شبهات پيرامون حجاب رو مطرح کرده و به طور كاملا منطقی و استدلالی به آنها پاسخ داده ميشه!
⚜برخی از ویژگیهای اثر: نويسنده با هنر خود، شبهات را با همان لحن مخالفان حجاب نوشته تا از كليشهها دور بشه و البته پاسخهای منطقی موافقان نيز با تدبر و تفكر انتخاب شده.
⚜ویژگی ديگه كتاب اينه كه در انتها از زبان دانشجويان به دلايل بیحجابی در جامعه و راهكارهايی براي رفع اين معضل نيز اشاره شده...
⚜ در این کتاب به صورت خلاصه تمام مباحث اجتماعی مربوط به حجاب به بحث گذاشته شده و در شرایط کنونی جامعه مطالعه عمیق اون به دانشجویان و اهالی علم توصیه میشه.
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 💕 💕 💕
🔸 پس کسانے کہ از #حجاب فرارے اند❗️
👠 و بہانہ کرده اند که بخاطر #دل خودمان میخواهیم و دوست داریم اینطور بگردیم و کارے بہ کسے نداریم...
🔸 از این دست حرفہا، حقیقتأ بدنبال رفع این حد و حدودے است کہ #اسلام ایجاد کرده.
🚫 اسلام #نفسامّاره ے آدمے را از این سرکشے مخرب، مہار میکند❗️
🍃 حجاب، تنہا #سلاحے است کہ از هردو شخص مہاجم و #مدافع، حفاظت میکند...
📚#حضرتآیتاللهالعظمیامامخامنهاے "حفظهالله" 📚
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 💕 💕 💕
اندک اندک بعد جنگ دلها گرفت
باگناه کردن صفا از ما گرفت
😔
اندک اندک کوچه ها بی نور شد
از اسامی شهیدان دور شد
😔
اندک اندک جنگ نرم آغاز شد
با گنه ، درهای شهوت باز شد
😔
اندک اندک بی حجابی باب شد
چادری شاگرد و بانوی فشن ارباب شد
😔
چادری ها در مثل اُمّل شدند
موفشن ها در عوض چون گل شدند
😔
اندک اندک اغتشاشی شد به پا
بی بصیرت ها شدند در آن رها
😔
اندک اندک سینه ها شد تنگ تنگ
فتنه گرهامان شدند مردان جنگ
😔
اندک اندک دشمنان رذل و پست
روز عاشورا شدند چون گرگ، مست
😔
روز عاشورا بجای هروله
دیده ام هر مرد و زن در هلهله
😔
کو کجاست عمار آن مرد غریب ؟
تا نگوید أین عمار آن حبیب...
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
روزگارى شهر ما ويران نبود!
دين فروشى اينقدر ارزان نبود!
صحبت ازموسيقى و عرفان نبود!
هيچ صوتي بهتر از قرآن نبود!
دختران را بي حجابى ننگ بود!
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود!
مرجعيت مظهر تكريم بود!
حكم او را عالمى تسليم بود.
اينك اما...
پشت پا بر دين زدن آزادگى است !
حرف حق گفتن عقب افتادگى است!
آخر اى پرده نشين فاطمه(س)!
كى رسى برداد دين فاطمه(س)؟!
😔😔😔😔
🍂این الامامنا المهدی عج🍂
🌤اللهم عجل لولیک االفرج
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
هدایت شده از رمانهای کانال دختران عفیف
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_70
ببین خانم محترم، اینجا من رئیسم، مطمئن باشید که از اطلاعاتی که به من میدید سو استفاده ای نمیشه، در ضمن
شما می تونید همکاری نکنید و در اون صورت دیگه بین ما ارتباطی نخواهد بود و یا همکاری کنید و از مزایاش هم
بهره ببرید، در هر صورت انتخاب با خودتونه
مرضیه با خودش فکر کرد، یک ماه بیشتر نیست که این خانم رئیس شده، چطور جرات میکنه کارمندا رو اینجوری
تهدید یا تطمیع کنه؟!!! این دیگه چه موجود ناشناخته ایه!!! پس بگو اون همه ترفیع شغلی ای که به من داد برای چی
بود!!! میخواست ازم سو استفاده کنه، ما رو بگو که فکر میکردیم چه آدم خوبی گیرمون اومده...
-خب خانم احمدی؟ فکراتونو کردید؟
-شما چه اطلاعاتی میخواید؟
-همه چیز، من میدونم شما با دختر خالتون صمیمی بودید، بنابراین تمام اطلاعات شخصی و خصوصی ایشون رو
- ... متاسفم. فکر نمی کنم اجازه داشته باشم مسائل شخصی دیگران رو برای شما بازگو کنم.
-بسیار خوب، به هر حال من بهتون وقت میدم، میتونید بیشتر فکر کنید...
وقتی مرضیه از اتاق اومد بیرون احساس میکرد تازه می تونه نفس بکشه، از رفتار این رئیس تازه وارد تعجب کرده
بود، دوباره نگاهی به در بسته اتاق فدایی زاده انداخت و خیلی آروم زیر لب گفت: دیوانه.
شیدا با رفتن خانم احمدی که دختر خاله فاطمه میشد به پشتی میزش تکیه زد و به پرونده زیر دستش نگاهی کرد،
پرونده یکی از بزرگترین پروژه های ساختمونی ای بود که شرکتشون بر عهده گرفته بود، با هماهنگی هایی که با
مدیر عامل کرده بود تونسته بود رضایتشون رو جلب کنه و ساخت این پارک تفریحی تجاری رو به سهیل بسپاره، اما هنوز چیزی به خودش نگفته بود، گوشی تلفن رو برداشت و گفت:
-لطفا به آقای شمسایی بگید بیان توی اتاق من
-چشم خانوم
وقتی گوشی رو گذاشت یاد روزی افتاد که سهیل بدون در زدن وارد اتاقش شد و روبه روش ایستاد وگفت: خوب
گوشاتونو باز کنید خانم فدایی زاده، شما نه توی قلب من، نه توی زندگی من هیچ جایی ندارید و نخواهید داشت. بعد
هم از اتاق رفته بود بیرون.
از اون روز به بعد سهیل رو حتی یک بار هم ندیده بود، تصمیم نداشت حالا که عصبانیه خیلی اذیتش کنه، منتظر بود
آروم تر بشه ودوباره تلاشش رو شروع کنه. این پروژه یکی از بزرگترین لطفهایی بود که می تونست به سهیل بکنه.
صدای تقه در اومد:
ادامه دارد...
#کانال_دختران_عفیف 🌸
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈