eitaa logo
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
59 دنبال‌کننده
50 عکس
39 ویدیو
0 فایل
-بسم‌رب‌ِّالڪَربُبَلایتـ › ꧇) رِسـد روز؁ڪہ‌در سـجدھ بگویـیم، رسیـدیم ڪربݪا الحمداللہ :)! بنویسید از دلتنگے هاتون ...↯ https://harfeto.timefriend.net/16464040797330 " صرفا یہ دفترچہ دلے" _گذر؁ بر حروف حڪاکے شدھ صفحہ دِل ... _"ڪپے!حلالت ࢪفیق ..."
مشاهده در ایتا
دانلود
تلخیِ‌ مردمِ‌ این‌ شهر، برایم‌ غم‌ نیست بس که‌ شیرین‌ شده‌ با‌ بردنِ‌ نامت دهنم .. هوامو داری ؟ .. (:
-ما بی تو خستہ ایم ...! تو بے ما چگونه ای ؟! 💔 ...:)
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
-ما بی تو خستہ ایم ...! تو بے ما چگونه ای ؟! 💔 ...:)
هرگز به کس و ناکسی ارباب نگفتیم .. زیرا فقط این لفظ سزاوار حسین است !
راستی .. حسرتِ کربلا خوردن روزه رو باطل نمیکنه ؟ ...
همین عکس حرم منو بیچارھ کرد .. :)💔
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
همین عکس حرم منو بیچارھ کرد .. :)💔
ما داغ دار بوسه وصلیم ای ڪاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت! .. :)
دستام خالیه.mp3
6.75M
کاری کردی ... دیگه هیچکی به چشمای خسته ی من نمیاد آقا ..!
دوریَت دردِ من ونام تو درمان من است تا خود صبـح صدایَـت نکنم، میمیرم :)
همینجورۍ یھویۍ :)
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
همینجورۍ یھویۍ :)
یه خاطره کوچولو بگم براتون ؟! البته با این که یه جورایی میخوام خلاصش کنمو و مختصر عرض کنم خدمتتون بازم یکم طولانی میشه ها ..! ولی بازم به خوندش می ارزه ..💔
همچی برمیگیرده به اولین روز محرم 1400 .. ! روز آشناییم با آقامحمد هادی .. حال و هوای عجیبی داشتم .. حوصله ام سر رفته بود و به اجبار به قفسه کتاب های قدیمی کتابخونه مون نگاهی انداختم ..! تااینکه چشمم به کتاب "خانه ای باعطر ریحان " خورد ... ازاونجایی که علاقم به کتاب و کتابخونی فوق العاده زیاده! این کتاب روقبلا هم تو کتابخونه دیده بودما ولی اشتیاق چندانی برا خوندنش نداشتم .. با بی حوصلگی تمام شروع به خوندن اولین صفحه کتاب کردم ... (:
اونقدر که جذب کتاب و شخصیت کتاب شده بودم که نفهمیدم کی نصف کتاب رو خوندم و زمان به کل ازدستم در رفته بود .../: دیگه صفحات کمی مونده بود تا اتمام کتاب ... حالم بد بود خیلی بد .. دلیل اشک هامو که باخوندن خط به خط کتاب سرازیر میشد رو نمیفهمیدم و بغضی که اَمونم رو بریده بود ..! اصلا نمیفهمیدم .. دلم هوایی شده بود ..با غم و غصه اقا هادیمون دلگیر میشدم و با خوشحالیش شاد .. ازاین لحاظ که آقاهادی دررابطه با اینکه گناه نکنه و وابسته به دنیا نشه چقدر به خودش سختی داده و منی که .. 💔
آره خلاصه اون شب رو با بدترین حال گذروندم و با خاطرات آقاهادی چشامو بستم ..! تو خواب دیدم آقا هادی و آقاابراهیم هادی با رفقاشون سوار موتور بودن .. آقاهادی و آقا ابرام از همه جلوتر .. اون لحضه تو یه خیابون بی انتها و توتاریکی مطلق وایساده بودم ! چهره ها خیلی نورانی بود .. الان که دارم تعریف میکنم خوابمو دقیقا یه صحنه از فیلم خداحافظ رفیق برام تداعی میشه ... اون صحنه شباهت خیلی زیادی به یکی از سکانسای خداحافظ رفیق داشت ..! همه نگاه ها سمت من بود .. نگاهی به من کردن و رفتن !!! رفتن .. رفتن .. دل من رو هم باخودشون بردن ..! بعد اون اتفاقات شیرین نرم نرمک شروع کردم به تحقیقات مختصری دررابطه با آقا محمد هادی و .. وازاون روز تاحالا نقش خیلی پررنگی تو زندگیم داشت وداره ..! آرزومم یه سفر کربلاست و سفر زیارتی نجف که برم سر مزارش و از نزدیک ترین فاصله باهاش درد و دل کنم .. هعی .. ! چه خوب شدا آشنا شدم باهات آقا هادی ... ما جامونده ایم شفاعت ماروهم بکن آقا هادی ...💔
نمیدونم چرا انقدر قلبم بے قراری میکنہ امروز .. !
283.5K
بچگیم خلاصہ میشھ تواین مداحے .. نصف بچگیم با همین مداحی گذشت .. :)💔
ولے آقا ... من که میدونم دلت برام تنگ شده .. !
Reza Narimani - Masalan To Ghabool Kardi (128).mp3
4.59M
مثلا تو قبول کردی کوله بارمو هم بستم . . :)
آقا .. خسته ام‌ از همه عالم بطلب ؛ دِق‌ کردم!
Reza.narimani-Bachegiyamo.Yadame(128).mp3
3.38M
هعی یادش بخیر .. صفاداشت چقدر گریه های بی ریا ..!
جانم به لب رسیده از این فراق آقای امام حسین .. ! و امام حسینے که شد همه ی زندگی ما ...