eitaa logo
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
59 دنبال‌کننده
50 عکس
39 ویدیو
0 فایل
-بسم‌رب‌ِّالڪَربُبَلایتـ › ꧇) رِسـد روز؁ڪہ‌در سـجدھ بگویـیم، رسیـدیم ڪربݪا الحمداللہ :)! بنویسید از دلتنگے هاتون ...↯ https://harfeto.timefriend.net/16464040797330 " صرفا یہ دفترچہ دلے" _گذر؁ بر حروف حڪاکے شدھ صفحہ دِل ... _"ڪپے!حلالت ࢪفیق ..."
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین جمعہ سال هم گذشت وخدارشکر آقا این دَم آخری دعوتمون کردن جمکران .. 💔
و حال و هوای فَتحُ المُبین ... 💔(:
وکربلای ایران .. :))))💔
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
وکربلای ایران .. :))))💔
اینجا تمام لالہ هایش بے پلاکند ...
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
وکربلای ایران .. :))))💔
بهشت را شنیدھ ای؟! همین جاست . . . (:💔
ڪانال ڪمیل . . . 💔...
چے میشد مثلا تحویل سال حرم بودم ..💔..
- اولین آرزوۍ ‌ِ قرن ‌ِجدید کربلا .. :)))
آقا . 1400 هم تموم شد ، یک سال دیگه به سالهایی که نیومدم حرمت اضافه شد ! بزار به جای اینکه بگم ، خداحافظ سال بدون زیارت حسین بگم سلام سالی که میام زیارت حسین .. [ حول حالنا ، امسال دیگه ببرمون کربلا ]
نیازمند خنکے کاشے حرم ... !💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل کندن از اینجا ، از جنوب ، از شلمچه ، از فکه ، از .. خیلی سخت بود ! خیلی ..💔
میگفت شلمچه خیلی قشنگه... تنها بشینی مداحی پلی کنی زار بزنی:)...
یادش بخیر شب آخری تو اتوبوس همه خواب بودن ما در حال زار زدن .. :)))💔
چه خوب بود اون روزا ..!💔
‹شـوق وِصـٰال ❥!›
چه خوب بود اون روزا ..!💔
حال و روزم اصلا درست و حسابی نبود قبول .. و وجود خستگی های راه اینم قبول .. ولی ولی ولی ! حال و روز بعدشم قبول ... دلتنگی های قبل و بعدشم قبول ..💔
اینم قبول دارم که الان خیلی نامفهوم و مبهم حرف میزنم خلاصه ی حرفام اینه که دلم تنگ شد ...!💔 "خیلے تنگ شد ..."!:)
بماند بہ یــادگـار :) ...
شھادتت مبارک مرد ‌ِ بزرگ :)
این جمعھ ھــم نـیــامـد !
یہ خاطرھ قشنگ بگم براتون؟!
یادش بخیر پارسال ولادت آقام امام زمان قراربود بریم هیئت .. منم کلی ذوق وشوق داشتم برا ولادت آقام با کلی برنامه ریزی و.. :) که همه چی خوب پیش رفت تا اینکه به خاطر یه سری مسائل این هیئت رفتنمون متاسفانه کنسل شد .. خیلی دلم شکست ..خیلی ناراحت شده بودم از این پیشامد .. کلی پیش آقام گِلِه وشکایت کردم که دوستم نداری و دعوتم نکردی و ... تاامسال روز ولادت آقام ..:))))) یهویی شد وهمه چی جور شد و بدون اینکه خودم از قبل اطلاع داشته باشم روز ولادتشون آقام دعوتم کردن جمکران و پیش خودشون بودم ..^^ خلاصه که خیلی خوشحال شدم ..(: آره دیگه آقام حواسشون هست بهمون .. ماییم که به فکرشون نیستیم و اصلا یادمون رفته که آقامون منتظرن ..💔 هعی .. چقدرشما مهربونی آخہ ! .. :)