برای قلبی آرام بشنوید. #سید_حسن_نصرالله

روزی که سید حسن مورد حمله قرار گرفتن، تا روزی که خبر شهادت ایشون رسید دست و دلم به آموزش و یادگیری و خلاصه هیچ‌کاری نمی‌رفت. استادم که یه فرد بسیار دانا در زمینه کاری‌ خودشون هستند زنگ زدن و جویای علت "هیچ کار" نکردن من شدند. چون من نسبت به بقیه شاگردانشون بسیار فشرده تر عمل می‌کردم براشون جای تعجب داشت این انفعال من. باید در ادامه اضافه کنم که ایشون یک فرد غیر مذهبی هستند اما انسان بسیار پایبند به اصولی، یعنی شاید با حکومت مشکل داشته باشند اما هیچ وقت راضی به نابودی کشورشون نیستند. به ایشون گفتم ماجرا از این قراره و من بسیار ناراحت و دلسرد هستم. استادم گفت: من به نظرتون احترام می‌گذارم و تسلیت می‌گم اما این و بدون که اگه الان عقب بکشی، شاید بعد‌ها تسلیت های بیشتری رو بشنوی! پس اگر میگی که میخوای جهاد کنی به علمت تمرکز کن تا این علم به دست ظالم ها نیوفته. یعنی میخوام بگم وقتی دستور جهاد میاد یکی با پولش کمک می‌کنه یکی با جونش یکی با علمش، ان شاءالله هرکدوممون بتونیم به درستی این راه رو طی کنیم.

خوش‌حالم که زنده‌ام و این افتخارات رو به چشم می‌بینم.

خدایی این دفعه ساعت خوبی زدن چی‌ بود قبلا مارو زار زار می‌کردن ده شب تا صبح بیدار بودیم تهش اون یازدهمین شب که بیخیال می‌شدیم می‌زدن 😂

حزب الله رو به ایران: عَ داداش رو نکرده بودی اینا ره

ازون شباییه که باید یه کیلو تخمه بگیری بشینی پای تلویزیون شبکه خبر ببینی

جدی ایشالا قدس فتح شد یه سفر بریم دسته جمعی

من جدی جدی منتظر بودم فردا بشه سخنرانی سید حسن در مورد این حمله ایران و گوش کنم که یادم افتاد شهید شدن

ایران به حزب‌الله: من بهم میریزم این شهرو برات.

اسرائیل خطاب به آمریکا: یه تیکه از من و کنارت نگه دار شاید مُردم خواستی خودت دفنم کنی‌.