بهم آب نرسید. آبش را داد بهم و گفت: من زیاد تشنم نیست. نصفش رو خوردم، بقیش رو تو بخور.
گرفتم و خوردم.فرداش بچها گفتند که اصلا لیوان ها نصفه بوده.
گیر افتاده بودیم. باید منتظر میماندیم.
هر کسی یک جایی پناه گرفته بود.
نه از تیر، نه از ترکش، نه از خمپاره؛
از تیغ آفتاب.
باید این جملهی شهید بهشتی و قاب
بگیرم به عنوان هدیه بفرستم واسه بعضیا!
در زمینه رعایت معیارهای اسلامی،
سازش مصلحتجویانه را حرام میدانم.