هدایت شده از مُرتاح
در کودکی وقتی بالای ِ تپه ها با دیگر
کودکان بازی میکرد، در دامنه تپهها
اگر کسی بود، او را همچون خورشید ِ
سیارمیدید. پاکی، مهربانیاش، همچون
شعلههای ِ گرمای ِ خورشیدبود، لبخندی
به زیبایی ِ عشق و قلبیبهبزرگی دریا.
گاهی چنان غمزده میشد از ایمان نیاوردن
مردم که سخنی داریم از خدا: اوگاهی
آنقدر غم زده میشد از این موضوع که
امکان داشت جان ِ خود را از دستبدهد؛
تولدتون مبارک جان ِ علیع 💙 .
از شیش صبح تا همین پنج بعدازظهر همچین بارونی میاد که طوفان شده. یعنی این قطره های بارون که سر میخورن میان پایین باد یه جوری بهشون سیلی میزنه که وقتی به شیشه برخورد میکنن چشاشون از حدقه بیرون اومده.
تیک پر مشغلهترین روز هفته میرسه به امروز. امروزی که از صبح خروسخون بکوب شروع کردم و الان چند دقیقه استراحت میکنم تا دوباره شروع کنم احتمالا تا پاسی از شب. واقعا دلم میخواد بیدغدغه بشینم کتاب بخونم. تازه بانکم نرفتم. پیامای یک قرن پیشم و تو تمام پلتفرمام هنوز جواب ندادم. میدونی چیه اسماعیل؟ از وقتی قرآن خوندن روزانه رو قطع کردم برکت از تمام زمانم رفته. از فردا دوباره به برنامه قرآن نور با صدای استاد العفاسی پناه میارم.
مُرتاح
سلام بر تحقق اهداف آزادی ؛ سلام بر سبزی ِ رنگ زیتون به روی مو های ِ دختر ِ فلسطین ؛ قدس !
امروز روز اسرائیل کُشونه😂