شاید بهتر باشه یه کاغذ بزرگ بگیرم و توش صد تا کاری که قبل مرگم میخوام انجام بدم رو بنویسم و شروع کنم به تیک زدنشون؛ این حتما میتونه خیلی فارقالعاده و آبی باشه.
تو روزایی که احساس ناکافی بودن بهت غلبه میکنه باید یکی باشه که مثلِ اخوان ثالث دم گوشِت زمزمه کنه:
کم مبین خود را که از بسیار هم بیشی . .
اگر قرار بود خسته شوم سال ها پیش از پا مینشستم و به مورچه های خانهمان غذا میدادم. نه اینکه خسته نشوم. نه. بسیار هم خسته میشوم، اما شوق رسیدن مرا حتی با پاهای زخمی به طرف خودش میکشاند. همهی این خستگی ها را فدا میکنم تا روزی که تمام خنجر هارا از تنم جدا کنم و بگویم من توانستم!
ظلم اسرائیل در حق فلسطین مثل فیلمای هالیوودی نیست که آتیشش یه مدت داغ باشه و بعد سرد بشه! این ظلم زندست و تا ابد ادامه داره. اسرائیل هیچ وقت نمیتونه این لکه ننگ رو از سر و صورتش پاک کنه!
بين پائيز و زمستان فصلي است به نام فصل گريه، كه در آن روح بيشتر از هر وقت ديگرى به آسمان نزديک است . . - نزارقبانی -
احساس میکنم قبلا دوست داشتن یه جور دیگه بود. الان یکیو دوست دارنا، ولی چنتا دیگه هم روش بلاخره.
من فکر نمیکنم ما به این دنیا آمده باشیم تا فقط صبح بیدار شویم و کار کنیم و بخندیم و غم بخوریم و بخوابیم و دوباره روز از نو، بلکه من فکر میکنم برای چیزی مهم از تر از روزمره آمدهایم، چیزی مهم تر از زندگی.