مهربان من، در میان رگ و ریشههای قلبم آرزوهایی دارم که بدون اذن و نگاه شما، بعید میدانم سرانجامی تحققوار داشته باشد. مرا مانند یوسفِ تنها در چاه یاری کن و بهمثل زُهِیر عاقبت به عشق خود گردان.
مُرتاح
از خستگی لِهام.
خدایا، بهم هر روز و هر شب و هر هفته از این خستگیا بده ولی اربعین ردم نکن.
اگر سخن میان من و تو پایان یافت و راه های وصال قطع شدند و جدا و غریبه گشتیم، از نو با من آشنا شو. -نزار قربانی
من گمان میکردم اگر بسیار خودم را درگیر کار و یادگیری کنم شبها بیفکر و خیال به خواب خواهم رفت. اما اشتباه میکردم. حالا هم خستگیِ بسیار دارم هم غمِ زیاد.