eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
763 عکس
170 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم درست هرجا که باشه بلاخره به موقعیت درست خودش می‌رسه و من اینو کاملا قبول دارم. درست مثل ملیکا؛ مادر امام زمان.
ایشالا سال بعد این موقع با پول خودتون خونه بخرین و توش جشن بگیرین واسه امام زمان.💙
جوانان عزیز در سرتاسر کشور بدانند که همه‌ی راه حل ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که (مشکلات اقتصادی صرفا ناشی از تحریم است و علت تحریم هم مقاومت ضد استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجه‌ی گرگ است) خطایی نا بخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچندگاه از زبان و قلم برخی غفلت زدگان داخلی صادر می‌شود، اما منشاء آن، کانون های فکر و توطئه‌ی خارجی است که با صد زبان به تصمیم سازان و تصمیم گیران و افکار عمومی داخلی القاء می‌شود.
هدایت شده از امیــرالنَّـحــل
‌ پیامبر صلوات‌الله‌علیه فرمودند: هرکس علی علیه‌السلام را دوست بدارد حق‌تعالی نماز و روزه و قیام او را قبول می‌کند و دعایش را نیز مستجاب می‌نماید. •ارجح المطالب ص۵۲۶ ‌
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر . . ‌
راکد نمون. راکد بمونی می‌گندی.
اگه ما آدما هم هارد داشتیم دیگه غم نمی‌خوردیم. یه سره هارد حافظه رو می‌کندیم مینداختیمش جلو سگ.
بادبان هارا بکشید و لنگر خستگی را بلند کنید. زین پس فقط به مقصد فکر کنید و تلاش کنید. و اعتماد داشته باشید به خدای یوسف وقتی که یکه و تنها در چاه بود.
کاش ما انسان های ساکن در سیاره‌ی انار بودیم. از پرده های جدا کننده‌اش برای دوخت لباس های دامن چین دار استفاده می‌کردیم. و از دانه هایش برای پخت غذا و تهیه شربتِ شرابا طهورا. هسته هایش را تراش می‌دادیم و از آن‌ها گردبند و گوشواره های ظریف و چشم‌نواز می‌‌ساختیم. اما چیزی که برای من خیلی مهم تر است، این است که، اگر ما در سیاره انار زندگی می‌کردیم جدای از اینکه همیشه سیراب می‌شدیم از شربتِ یاقوت، خون‌ِمان هم حلال بود. می‌پرسی‌ چرا؟ چون خون‌مان از انار بود. اگر آنجا زندگی می‌کردم، نمی‌دانم شاید قاتل ماهری می‌شدم.
خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس.
دو نکته‌ای که تا به الان برای من خیلی تاثیر داشته و از شخصیت های بزرگ (آقا حسن آقا[شهیدباقری] و )به ارث بردم رو میخوام براتون بگم تا شمام به ارث ببرین. یک: برای رسیدن به هدف باید خیلی سمج، با اطلاعات، دقیق و قاطع باشید. اطلاعات که می‌گم منظورم خوندن دوتا کتاب و مقاله درمورد اون موضوع و دیدن چهارتا مستند نیست. بلکه یعنی این که شما هر کتاب، مقاله، مستند، خلاصه هرچیزی که به اون موضوع مربوطه رو خونده و دیده باشین. یعنی قشنگ تا فیهاخالدونش رو شخم زده باشین. قاطع که می‌گم یعنی اگه کل آدمای روی کره خاکی بهت پشت کردن و بهت گفتن نمیتونی و بر علیهت بودن تو بر هدف خودت تاکید داشته باشی و پاش وایسی. سمج که می‌گم یعنی اینکه حتی اگه روزی شیش یا هفت ساعت کار می‌کنی و از خستگی لت و پار شده‌ای وقت مطالعه و پژوهش و تفکرت بیشتر از کار کردنت باشه. چشمت فقط به هدف باشه و جز اون چیزی رو نبینی. یعنی اینکه حتی اگر پونزده یا بیست سال هم طول کشید ازش دست نکشی. دو: برنامه و گزارش نویسی! خواهرها و برادرها برنامه، برنامه، برنامه از واجبات زندگیه! برنامه توی مغزم دارم و اینا به درد لای جرز دیوار می‌خوره. برنامه ای، برنامست که گزارش داشته باشه، که چهارسال بعد ازش به عنوان نقطه قوت استفاده کنی و ضعف از بین ببری. امام انقدر دقیق و با برنامه بودن که مردم با رفت و آمد های ایشون ساعتشون رو تنظیم می‌کردن! با اون همه تلاش و کار فشرده‌ای که داشتن روزی هفت بار قرآن میخوندن، به عبارتی چهار جزء قرآن. من برنامه نوشتن رو از امام یاد گرفتم و گزارش نویسی رو از آقاحسن‌آقا. انقدری که اینکار بازدهی خوب و خفن داره که اگه از بچه‌هایی که با من کار می‌کنن بپرسین من خیلی تاکید دارم رو این کار و تاکیدم اینه که گزارششون حتما روزانه باشه. اصلا بخش مهمی از زندگیشون بشه. اصلاوقتی اطلاعات ثبت می‌کنین و می‌نویسین تا مغز استخونتون نفوذ می کنه اون تفکر و دغدغه‌ میشه بخش مهمی از زندگی‌ و دیگه هیچ وقت از یادتون نمیره. زیاد حرف زدم، خب، والسلام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونی که عاشقه، همه فرصت ها رو جمع می‌کنه تا از معشوق دم بزنه.
مُرتاح
اونی که عاشقه، همه فرصت ها رو جمع می‌کنه تا از معشوق دم بزنه.
مسخره می‌کردن می‌گفتن خل شده این میثم. یه نخل خشکیده‌ای بود هی آب می‌ریخت پاش. می‌گفتن دیگه پیر شده کتک خورده ولی پول و مسئولیت بهش نرسیده گویا خل‌و‌چل شده. عمروبن حریث می‌گفت خب نخلت چطوره؟! اینم می‌گفت خوبه، یه روزی من رو به این دار می‌زنن. دار می‌زنن یعنی منو به این می‌بندن تا بکشن. حبیب یه روز اومد رد شد گفت سلام بر مردی که به زودی او رو به همین نخل خشکیده دار می‌زنن. اوهم گفت سلام بر مردی که به زودی در راه حسین‌بن‌علی محاسنش به خون سرش خضاب می‌شه. روزی که به او اتهام زدن و او رو دستگیر کردن بردن به همون نخل خشکیده که هر روز می‌رفت آب میداد بستن، مردم جمع شدن گریه کنان میگفتن ما چقدر مسخره کردیم اینو. اینا گریه می‌کردن از تمسخرشون میثم گفت گریه نکنین! تا هنوز زبونم رو نبریدن کاغذ قلم بیارین. احادیثی که یه عمر نگفتم برای اینکه کار به این روز بکشه حالا می‌خوام بگم! زود تر کاغذ قلم بیارین. گفت: [ اونی که عاشقه، همه فرصت ها رو جمع می‌کنه تا از معشوق دم بزنه. :) ]
کجا به درگه وصلِ تو ره توانم یافت که تو مرا به درِ هجر رهنمون کردی ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاوو شمه عید مبارک باشه💙
گذشتِ زمان.