#برات_میمیرم
عاشق پسری شده بودم که به تمام بچه های دانشگاه می ارزید...مذهبی بود...اما در عین حال متواضع و خنده رو... ولی من کجا و اون کجا... من یک دختر بد حجابی بودم که از امل بازی و سر به زیر بودن متنفر بودم... پسرهای فامیل مثل داداشم بودن... اما دلم بد جایی گیر کرده بود... هرگز نمیتوانستم ببینم یکی غیز از من دستهاشو بگیره و تو قلبش بشینه... به خودم گفتم اگه به قلبت و خواسته ات بها میدی بسم الله... بلاخره دست به کار شدم...اما کار به این راحتی نبود...اون در شرف داماد شدن بود...اما من ول کن نبودم...تا اینکه تصمیم گرفتم تو دانشگاه جلوی همه بچه ها خودمو بندازم به پاش ... ادامه..👇
https://eitaa.com/joinchat/1714880543C80cfbfed8c