eitaa logo
دانشگاه مجازی
539 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
در این دانشگاه مدرکی نیست، ان شاء الله علمی باشد. ارتباط با ادمین: @shirvani_shiri
مشاهده در ایتا
دانلود
عنکبوت متفاوت
هدایت شده از نوشته‌ها
33.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با این هدف فلسفه را برای کودک ترویج کردند. زنده یاد بانو طوبی کرمانی @zananegiii
می‌شود. ۱۲- شیرینی‌های گرانولا شیرینی‌های گرانولا شاید سرشار از فیبر و مواد معدنی باشند، اما برای سلامت دهان و دندان بسیار مضر و ناسالم هستند. این شیرینی‌ها قند بسیار زیادی دارند و به همی دلیل برای دندان‌ها بسیار مضر هستند. بعضی از این شیرینی‌ها دو لایه و بسیار سفت هستند، در نتیجه، علاوه بر ضرری که به خاطر قند زیادشان برای مینای دندان دارند، ممکن است باعث شکستن دندان‌ها هم شوند. منبع:بهداشت نیوز
مواد غذایی که قاتل دندان هستند  برخی مواد غذایی ​به خاطر ضرر زیادی که برای سلامت دهان و دندان دارند، دندانپزشکان هرگز آن‌ها را مصرف نمی‌کنند. به گزارش مشرق، بسیاری از مواد غذایی معمولی که جزئی از رژیم غذایی روزانه‌ی ما هستند و علاقه‌ی زیادی به خوردن آن‌ها داریم، در حقیقت برای سلامت دندان‌های ما بسیار مضر هستند. در ادامه به مواد غذایی‌ می‌پردازیم که دندانپزشکان به خاطر ضرر زیادی که این مواد برای سلامت دهان و دندان دارند، هرگز آن‌ها را مصرف نمی‌کنند. ۱- پاپکورن حتما برایتان پیش آمده وقتی که با لذت مشغول خوردن پاپکورن بودید، با یکی از آن دانه‌های سفت ذرت غافلگیر شدید و حتی نگران شدید که شاید دندان تان شکسته باشد. در واقع همین دانه‌های باز نشده‌ی پاپکورن عامل بسیاری از شکستگی‌های دندانی هستند. علاوه بر این، پوسته‌های ذرت‌ها هم لای دندان‌ها گیر می‌کنند و لثه را اذیت می‌کنند. ۲- میوه‌های خشک میوه‌های خشک بسیار پرطرفدار و لذیذ هستند و میان وعده‌ی سالمی به نظر می‌رسند، اما حقیقت این است که این مواد غذایی برای دندان‌ها به شدت مضر است. میوه‌های خشک علاوه بر قند زیادی که دارند، بسیار چسبنده هستند و در شیارهای دندان‌های آسیاب باقی می‌مانند و باعث پوسیده شدن آن‌ها می‌شوند. ۳- نوشیدنی‌های قهوه دلچسب بودن طعم قهوه و نوشیدنی‌هایی که با آن تهیه می‌شوند بر کسی پوشیده نیست، اما همان نوشیدنی‌های شیرینی که از خوردن آن‌ها لذت می‌برید، کابوس دندان هایتان هستند. مصرف پیوسته‌ی شیر و قند در یک بازه‌ی یک ساعته یا بیشتر، کار بزاق دهان را برای مقابله با قند و اسیدی که از باکتری‌های درون دهان ما تولید می‌شود، سخت می‌کند. بزاق دهان، مهم‌ترین محافظ دندان‌ها است، اما قند زیادی که با هر جرعه از یک نوشیدنی شیرین وارد دهان می‌شود، به مرور غده‌های تولید کننده‌ی بزاق دهان را بی اثر می‌کند. ۴- تخمه تخمه‌های خوشمزه پای ثابت بسیاری از لحظات مفرح ما هستند، اما اگر دندان هایتان را دوست دارید خوردن تخمه را کنار بگذارید. از آنجایی که برای خوردن تخمه باید پوست آن‌ها را با دندان‌های جلویی خود بشکنید، همین خوردنی خوشمزه می‌تواند باعث شکسته شدن لبه‌ی دندان‌های جلویی تان شود. ۵- آب گرم و لیموترش اگر در مورد خواص نوشیدن آب گرم و لیموترش شنیده اید و به خاطر سلامتی بدن تان هر روز آن را می‌خورید، بهتر است دیگر این کار را انجام ندهید، چون دندانپزشکان خبرهای بدی برای مینای دندان هایتان دارند. خاصیت اسیدی لیموترش باعث فرسوده شدن مینای دندان و درنتیجه فرسایش دندان‌ها می‌شود. قرارگیری مکرر و پی در پی در معرض نوشیدنی‌ها و مواد غذایی اسیدی می‌تواند مینای دندان را از بین ببرد. بعد از آن، لایه‌ی زیرین دندان بیرون می‌آید که به آن عاج دندان گفته می‌شود و زردتر از مینای دندان و بسیار حساس است. ۶- یخ اگر از آن دست افرادی هستید که از جویدن یخ لذت می‌برند، باید این عادت مخرب را ترک کنید. یخ برای دندان‌ها بیش از حد سفت است و باعث شکستگی‌های تنشی (شکستگی ناکامل و ترک‌های کوچک) در دندان می‌شود. حتی ممکن است تکه‌ای از دندان را بشکند. ۷- نوشیدنی‌های انرژی زا نوشیدنی‌های انرژی زا به شدت اسیدی هستند و pH پایین و قند زیادی دارند. بعد از خوردن چنین نوشیدنی هایی، یک لایه از آن‌ها روی تمام دندان‌ها باقی می‌مانند و روی همه‌ی آن‌ها به یک اندازه تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین شما می‌مانید و دهانی که همه‌ی دندان‌های درونش پوسیده اند! ۸- نوشیدنی‌های ورزشی نوشیدنی‌های وزشی برای تأمین دوباره‌ی آب از دست رفته و مواد مغذی و الکترولیت‌های مورد نیاز بدن ورزشکارها تولید شدند. با این حال، قندی بسیار زیاد این نوشیدنی ها، فواید آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده است. قندهای مایع باعث بروز پوسیدگی در نقاطی از دندان‌ها می‌شوند که دسترسی به آن‌ها دشوار است و اگر زمانی که دهان خشک است وارد آن شوند، مضرات آن‌ها بیشتر هم می‌شود. برای تأمین آب از دست رفته‌ی بدن خود، هیچ نوشیدنی‌ای بهتر و سالم‌تر از آب ساده نیست. ۹- کمپوت میوه کمپوت میوه به دلیل اینکه از تکه‌های میوه تهیه می‌شود، میان وعده‌ی سالمی به نظر می‌رسد. گرچه میوه ماده‌ی غذایی سالمی است، اما میوه‌ی کنسرو شده در اغلب بسیار ناسالم است. میوه‌ای که با مقدار زیادی شکر آماده شده و درون شربت قرار گرفته، مضرات آن دست کمی از آبنبات ندارد. ۱۰- نوشیدنی‌های گازدار تحقیقات علمی نشان داده است مصرف نوشیدنی‌های کربناته مثل نوشابه‌ها و آب میوه‌های گازدار می‌تواند به مینای دندان آسیب بزند. ۱۱- پاستیل پاستیل شاید یکی از پرطرفدارترین تنقلات دنیا باشد، اما باید از خوردن پاستیل و تمامی خوراکی‌های شبیه به آن پرهیز کنید، چون باعث تخریب دندان می‌شوند. پاستیل به تمامی قسمت‌های دندان می‌چسبد و دندان‌ها هر چه به مدت طولانی تری با مواد قندی در تماس باشد، اسید بیشتری از باکتری‌های عامل پوسیدگی تولید
هدایت شده از دوستی با خدا
📘 💠تاثیر دعا در کنار سفره احسان... 🔹حفص بن عمر می‌گوید: وضع مالی من بهم ریخته و فقیر شده بودم. در مدینه خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از فقر شکایت کردم، حضرت فرمودند: «هنگامی که به کوفه برگشتی، بالشتی در خانه ات هست آن را به ده درهم بفروش و برادرانت را به مهمانی دعوت کن، و از آنها درخواست کن که برایت دعا کنند.» 🔹می گوید: وقتی به خانه برگشتم، همان طور که امام فرموده بودند، بالشت را فروختم و طعامی تهیه کردم، و دوستان را به مهمانی دعوت نمودم و از آنها خواستم درباره‌ام دعا کنند. به خدا سوگند طولی نکشید یکی از بدهکارانم دم در آمد و پول زیادی که از او طلب داشتم به من داد، آنگاه دنیا به من روی آورد و کارهایم سامان پیدا کرد. 📚 بحار ج ۴۷، ص ۳۸۱. 🌋 @doostibakhoda
فایل صوتی مهم لو رفته از خبرنگار BBC؛ ایران «تکّه پاره» و «تجزیه شده» هدف است، نه دموکراسی! ۱۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۳۲   4010816041 ۱۷ نظر، ۳۵ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار به گزارش تسنیم شب گذشته یک فایل صوتی از صحبت‌های «رعنا رحیم‌پور» خبرنگار بی بی سی منتشر شد که در آن وی به نحو بی‌پرده‌ای از هدف تکه تکه و تجزیه شدن ایران خبر می‌دهد و تاکید می‌کند که هدف پشت پرده آشوب طلبی‌ها نه دموکراسی، بلکه تجزیه است! او مشخصاً خبر می‌دهد که در رسانه سعودی ایران اینترنشنال ابلاغ شده که فقط با رهبران احزاب {تجزیه طلب} گفت‌وگو و به آنها تریبون داده شود! رعنا رحیم‌پور اصالت این فایل صوتی را در صفحه اینستاگرامش تایید کرده امّا علیرغم اشاره صریح به پشت پرده شوم آشوب طلبی‌ها توسط اینترنشنال و دیگر پایگاه‌های آشوب‌طلب گفته که به خبرنگاران این رسانه‌های ضدایرانی احترام می‌گذارد!  این فایل لو رفته یکی از صریحترین اذعان‌ها از ناحیه خود خبرنگاران رسانه‌های ضد ایرانی درباره عقبه آشوب‌ها و رسانه‌هایی نظیر بی‌بی‌سی و اینترنشنال است
هدایت شده از دل آرام
♦️اطلاعیه دوم وزارت اطلاعات درباره فاجعه‌ تروریستی حرم شاهچراغ ▪️تاکنون ۲۶ تروریست تکفیری دستگیر شده‌اند 🔹پیرو اطلاعیه‌ی مورخ نهم آبان ماه جاری پیرامون دستگیری تعدادی از عوامل عملیاتی و پشتیبانی فاجعه‌ی تروریستی حرم حضرت احمدبن موسی (علیهماالسلام)، اینک بخش دیگری از اطلاعات به‌دست آمده را به استحضار ملّت شریف ایران می‌رساند: 🔹۱. سلسله عملیاتی که سربازان گمنام امام زمان (عج) بلافاصله پس از وقوع فاجعه‌ی تروریستی چهارم آبان ماه آغاز کرده بودند، به‌صورت شبانه‌روزی و بی‌وقفه استمرار پیدا کرده است. این پی‌گیری‌ها در ابعاد اطلاعاتی، ضداطلاعاتی، امنیتی و فنی در جریان بوده و یکی از پیچیده‌ترین و گسترده‌ترین عملیات ضدتروریستی این وزارت را رقم زده است. 🔹۲. مجموعه رصدها، تحقیقات و عملیات صورت گرفته تاکنون منجر به شناسایی و بازداشت کلیّه‌ی عوامل هدایت صحنه، عملیاتی و پشتیبانی آن اقدام تروریستی شد. مضاف بر آن تعداد دیگری از عواملی که برای عملیات مشابه وارد کشور شده بودند نیز بازداشت شدند. بدین ترتیب تاکنون ۲۶ تروریست تکفیری دستگیر شده‌اند. 🔹۳. کلیه‌ی افراد دستگیر شده، غیرایرانی و با ملیّت‌های جمهوری آذربایجان، تاجیکستان و افغانستان هستند. 🔹۴. عنصر اصلی هدایت و هماهنگ کننده‌ی عملیات در داخل کشور، تبعه‌ی جمهوری آذربایجان بوده که از فرودگاه بین‌المللی حیدرعلی‌اف در باکو پرواز و از مرز هوایی فرودگاه امام خمینی (ره) وارد کشور شده است. این فرد پس از رسیدن به تهران خبر حضور خود را به عنصر هماهنگ کننده در جمهوری آذربایجان اعلام نمود. بلافاصله از طریق سرپل عملیاتی داعش در افغانستان با شبکه اتباع خارجی داعش نیز ارتباط گرفته و حضور خود در تهران را به اطلاع آن‌ها رسانده است. 🔹۵. عنصر پشتیبانی کننده‌ی صحنه‌ی عملیات در شیراز، فردی افغانستانی به‌نام «محمد رامز رشیدی» با نام مستعار «ابوبصیر» و عامل تیراندازی در حرم مطهر به‌نام «سبحان کُمرونی» با نام مستعار «ابوعایشه» که تبعه‌ی تاجیکستان بود. 🔹۶. تروریست‌های مذکور، در استآن‌ها ی فارس، تهران، البرز، کرمان، قم و خراسان رضوی مورد تعقیب قرار گرفته و دستگیر شده‌اند. تعدادی از آن‌ها نیز در مرزهای شرقی و هنگام فرار از کشور بازداشت شدند. 🔹۷. نفراتی از تروریست‌های یادشده، در حال آماده‌سازی و فراهم آوردن تمهیدات لازم برای عملیات تروریستی دیگری من‌جمله در زاهدان بودند. به‌عبارت دیگر، خون‌های مطهر و به ناحق ریخته‌ی شهدای مظلوم حرم حضرت احمدبن موسی (علیهماالسلام) موجب کشف مقاصد و اهداف بعدی جنایت‌کاران تکفیری و پیش‌گیری از چند عملیات تروریستی دیگر شد. 🔹۸. رصد و تحقیقات همه‌جانبه‌ی اطلاعاتی و فنی، همچنان به‌صورت همه‌جانبه، شبانه‌روزی و سراسری ادامه دارد و همان‌طور که در اطلاعیه‌های پیشین اشاره شد، تا شناسایی و مجازات آخرین تروریست تکفیری دخیل در فاجعه‌ی حرم شاهچراغ، چه در داخل و چه در خارج از کشور باشند، ادامه خواهد یافت. قطعاً «آرتین»های مغمومِ وطن، گرفتنِ انتقامِ «آرشام»های پرپر شده را خواهند دید انشاءالله. در پایان دو نکته را متذکر می‌شویم: 🔹اولاً) چنان‌که قبلاً اعلام شد، سربازان گمنام امام زمان (عج) در همه‌ی مراحل تحقیقات و عملیات پیش‌گفته، از همکاری تمام عیار مردمی برخوردار بودند که ضمن تقدیر خاضعانه و صمیمانه به پیشگاه مردم عزیز، تقاضا دارد که همچون گذشته فرزندان مجاهد و گمنام خود را در این مأموریت حساس مساعدت فرمایند. 🔹ثانیاً) پس از وقوع حادثه‌ی غمبار صدرالاشاره، تعدادی از بلندگوهای وابسته به دشمنانِ شناخته شده‌ی ملّت ایران و دنباله‌های داخلی آن‌ها، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم عملیاتِ تروریستی شیراز را به جامعه‌ی اطلاعاتی پرافتخار کشور منتسب کردند تا (به‌زعم آن‌‌ها) اغتشاشات داخلی را مهار نمایند! 🔹وزارت اطلاعات ضمن محفوظ دانستن حق پی‌گرد قانونی نسبت به عناصر عنودِ دامن‌زننده به آن اتهام ناجوانمردانه و خائنانه، اعلام می‌نماید که یافته‌ها از اظهارات عناصر تکفیری بازداشت شده، مبین سوءاستفاده‌ی تکفیری‌ها از فضای اغتشاشات و ناامنی برای انجام اقدامات تروریستی بوده است. اعترافات جداگانه‌ی چندتن از تروریست‌ها حاکی است که به‌دنبال وقوع اغتشاشاتی در کشور، فراخوانی از عناصر تکفیری برای انجام عملیات در جای‌جای کشورمان صورت گرفته است. این دقیقاً مضمونِ همان عملیات ترکیبی است که در بیانیه‌ی تبیینی مشترک این وزارت‌خانه و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مورد اشاره قرار گرفت. بدین ترتیب کسانی که آن جنایت وحشیانه و بی‌سابقه را به جامعه‌ی اطلاعاتی کشور منتسب کرده‌اند، در واقع نقش مکمل عملیات تروریستی و جنگ روانی داعش را ایفا نموده‌اند و از این جهت باید پاسخگوی مشارکت خویش در سناریوی خون‌بار داعشی-صهیونیستی باشند.
هدایت شده از دل آرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیویی که برای تحریک جوانان برای جنگ با حکومت ۱۱ سال قبل در سوریه منتشر شد. ❌ با بمباران خبریِ پر از تنفر و دروغ، سوریه به جایی رسید که همسایه سر همسایه ش رو میبرید. احساس و عاطفه مهم‌ترین ابزار تحریک انسان به انجام یک کار و بهترین ابزار برای تحریک احساسات اجتماعی است. نکته‌ای که دشمن دقیقا برای پیشبرد اهداف کثیف خود از آن بهره می‌بَرد و تمام دروغ‌های خود را در قالب شعر و شعار و عکس و فیلم و... از طریق رسانه و با به نوجوانان و جوانان القا می‌کند. می‌کارند و دِرو می‌کنند... 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئوی جالب شبکه آلمانی "دویچه‌ وله" از چگونگی مدیریت افکار عمومی و تأثیرگذاری شناختی بر روی مخاطبین توسط شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای! این گزارش نشان می‌دهد که چگونه یک رسانه و شبکه اجتماعی می‌تواند با تزریق مداوم اطلاعات، افکار عمومی را مدیریت و جهت‌دهی کند و اینگونه القا نماید که یک جریان و موج گسترده‌ای در جامعه به راه افتاده است! در واقع با تزریق مداوم اطلاعات جهت‌دار، مخاطب خود را مسخ شناختی می‌کند!! 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعودى اینترنشنال شماره ‎ عزیز رو منتشر میکنه که بهش فحش بدن میگه بیش از ٧ هزار تماس از خارج کشور داشته و مزاحمش میشدن میگذره تا یه اسرائیلی بهش زنگ میزنه.... 😁 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
 شجاعی‌زند و عبدالکریمی برسر تعریف امر دینی  شجاعی‌زند، استاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: عبدالکریمی در موقعیت ماقبل از دین ایستاده‌ و به یک بیان، دین را مؤخر بر امر دینی می‌داند و اعتقاد دارد که دین، صورت عرفی‌شده امر دینی است. به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «انقلاب اسلامی و روند سکولاریسم» با حضور علیرضا شجاعی زند عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و صاحب آثار «جامعه شناسی دین» و «دین در زمانه و زمینه مدرن» و بیژن عبدالکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و صاحب تالیف کتب «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر» و سه‌گانه «تأملی بر نسبت ساحت قدس، وجود و تاریخ»؛ توسط کانون اندیشه جوان برگزار شد. در ابتدای این نشست شجاعی زند با مطرح کردن دشواری بحث با آقای عبدالکریمی در رابطه با عرفی شدن گفت: عرفی‌شدن اساساً موضوعی است ناظر به دین و در تعقیب دین؛ در حالی که آقای دکتر بنا بر آرا و مکتوباتشان، در موقعیت ماقبل از دین ایستاده‌اند. آقای دکتر به یک بیان، دین را مؤخر بر امر دینی می‌دانند و معتقدند که دین، صورت عرفی‌شده امر دینی است. صورت بشری، تاریخی و فرهنگی شده امر دینی. دین بنابر نظر ایشان، خودش یک پدیده عرفی‌شده است و لذا عرفی‌شدنِ بعد از آن دیگر بلاموضوع است.پس بهتر است به جای دنبال کردن بحث‌های عرفی‌شدن به معنای رایج که ناظر به دین است، با آقای دکتر بر سرِ دین و امر دینی بحث کنیم. بنده ترجیح می‌دهم که ابژه بحث را نه انقلاب اسلامی و عرفی‌شدن، بلکه آرای آقای عبدالکریمی و عرفی‌شدن قرار دهم. این تغییر مسیر به همان دلیلی است که اشاره کردم. اگر بحث را به آنجا ببریم، آنگاه نشان خواهم داد که برخلاف نظر آقای دکتر، این بلاتعین‌سازی امر دینی است که به عرفی‌شدن می‌انجامد و نه متعین شدن امر دینی در ادیان مختلف. وی افزود: معنای رایج عرفی‌شدن که بر اساس آن هم نظریات فراوانی ارائه شده، تحاشیِ دین است از جامعه و یا اخراج آن است از زندگی. به همین دلیل هم هست که عرفی‌شدن برای امثال کی‌یرکه‌گور و فدئیست‌ها و تجربه‌گرایان دینی اساساً موضوعیت ندارد. چون اتفاقاً آنان دین را به همین صورت که در حاشیه باشد و خارج از زندگی متعارف، می‌پسندند.به نظرم آقای دکتر از کی‌یرکه‌گور و فدئیست‌ها هم عبور کرده‌اند و دین را در حداقلی‌ترین صورت آن هم نمی‌پسندند و برنمی‌تابند. به نظر ایشان نه تنها دوره ادیانی که در مرکز جامعه و تاریخ می‌ایستادند به‌سر آمده؛ بلکه دوره ادیان حداقلی و گوشه‌گیر و متواضع هم به‌سر آمده است.شکسته‌شدن بت‌های عصر سنت و به هم ریختنِ قالب‌های عصر مدرن، به صدقه سرِ امواج پست‌مدرن، باعث شده یا می‌شود تا بشر متوجه حقیقت گم‌شده خود که همان «امر دینی» است بشود. حقیقتی که زیر سایه سنگین ادیان، مهجور مانده است. در ادامه عبدالکریمی به توضیح موضع خود در رابطه با عرفی شدن پرداخت و گفت: رویکرد من در سخن از عرفی سازی، سکولاریسم و امر دینی رویکردی حکمی، فلسفی و اُنتولوژیک است. دین یک نحوه تحقق هستی آدمی است و صرف مجموعه‌ای از باورها و اعتقادات نیست. در حالی که در اکثر قریب به اتفاق بحث‌ها در خصوص امر دینی، دین به منزله یک امر فرهنگی، یک نهاد اجتماعی، یک یک اُبژه مطالعاتی یا به منزله یک نظام نظری (تئولوژیک) مورد بحث قرار می‌گیرد. معمولا صحبت از دین و امر دینی سخن گفتن در مورد یک مشترک لفظی است. به این معنا که مفهوم دین به معانی بسیار گوناگونی به کار گرفته می‌شود و به هیچ وجه روشن نیست راجع به چه چیز بحث می کنیم. قبل از هر بحث در باره دین باید مشخص شود که دین در کدامین معنا مورد نظر است. عبدالکریمی در ادامه در رابطه با صحبت‌های شجاعی زند اضافه کرد: دکتر شجاعی زند گفتند که اینجانب در موضع ماقبل دین قرار دارم. حقیقت این است که من در یک موضع پدیدارشناسانه بوده، خواهان فهم جهان و تمدن کنونی هستم. می‌خواهم بدانم امر دینی با جهان کنونی چه نسبتی دارد. منظور از طرح ایده مرگ امر دینی در جهان کنونی انتقاد به دین یا زیست دیندارانه نیست بلکه مراد فهم مسیر مدرنیته ات و خواهان بیان این مطلب است که مسیر حرکت تاریخ بشری در دوران جدید نشان می‌دهد که در جهان جدید به خصوص در جهان معاصر امر دینی در حجاب و محاق قرار گرفته است. مسئله بنیادی دیگر این است که اساسا سرشت تفکر چیست؟ مسئله این است که ما راجع به سرشت تفکر، فکر نمی‌کنیم و گمان می‌کنیم که می‌دانیم تفکر چیست. به یک اعتبار ما می توانیم از دو گونه تلقی از امر تفکر سخن بگوییم: تفسیر خودبنیادانه و بشرمحور از تفکر و تفسیر غیربشرمحورانه و غیرخودبنیادانه از تفکر. در تفکر خودبنیاد گویی تفکر از من آغاز می‌شود و تفکر تابع من و روش های بشری من است اما در تفکر غیرخودبنیادانه تفکر گوش سپردن به ندای هستی و در ادامه واقعیت خود جهان است. لذا، در تلقی اینجانب وظیفه متفکر ایده سازی نیست بلکه رسالت اصلی تفکر گوش سپردن به خود واقعیت های جهان و
تاریخ است. به همین دلیل معتقدم مسیر تاریخ جهان مدرن و جهان معاصر حکایتگر مرگ امر دینی و پایان حیات معنوی است.» در ادامه شجاعی زند در جواب این سوال که آیا امر دینی بلاتعین است یا تعین می‌پذیرد و مراد از تعین چیست؟ گفت: بحث و تعریض من در اینجا فلسفی است. عرض کردم که آقای دکتر در این بحث حتی روشنفکران دینی را هم پشت سر گذارده‌اند. روشنفکران دینی، دین را وقتی در مسیر عرفی‌شدن می‌بینند که ایدئولوژیک شود و آقای دکتر آن را در این مسیر می‌بیند، چون تئولوژیک شده است. ذمِ تئولوژی از سوی ایشان نیز نه به دلیل افراط در تئولوژی‌اندیشی، بلکه به دلیل متعین ساختن امر نامتعین است. مطلوبیت امر دینی در این است که نامتعین باشد و نامتعین بماند. ‌نگرانی‌های آقای عبدالکریمی خیلی سرِ مغفول ماندن امر متعال، امور روحی و معنوی و از دست‌رفتن ایمان نیست؛ حتی سرِ این که نباید امر متعال را زمینی کرد هم نیست؛ بلکه بر سرِ این است که امر دینی و متعال نباید تعین بپذیرد؛ چون تاریخی و فرهنگی و بشری می‌شود و این معنای درست و بنیادین سکولار شدن است از نظر ایشان. عبدالکریمی در پاسخ به سؤال دین چیست، می‌فرمایند که یک امر اگزیستانسیل است. نسبت وجودیِ انسان است با نفس هستی و با هستی فی‌نفسه. به نظرم این تعریف دین نیست؛ بلکه غایت دین است. غایت نه حتی در همه ادیان؛ بلکه در برخی از ادیان. استاد دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: به نظر بنده دین در واقع تمهیداتی است همه جانبه برای این که چنین اتفاقی رخ دهد. برای رسیدن به این غایت، البته تمهیداتی لازم است. اول این که چنین خواست و تمنایی در وجود شما شکل بگیرد و به تبع آن، اهتمامی و تلاشی و ممارستی و مداومتی صورت پذیرد. اینها کارهایی است که دین با ما می‌کند و ما را آماده برخی تحولات وجودی می‌سازد. ادیانی که در آنها خدای خالق و خدای فراخواننده به‌سوی خود و خدای هادی یکی است، این ماجرا منطقی‌تر است و به مراتب از اتقان بیشتری هم برخوردار است. تئولوژی هم بر این اساس، امر غریبی نیست. تئولوژی یعنی محتوای دین که درباره همین خدای خالق و بشارت‌ و انذارها و تعالیم او بیان شده است. وجوب تئولوژی بنابر این فرض، ضروری و اجتناب‌ناپذیر است و نباید آن را انحراف از مسیر قلمداد کرد. حال اگر شما مبنا را عوض بکنید و بگویید که همه چیز از یک حقیقتِ نامتعین صادر شده است و توسط یک ذات نامتعین اداره می‌شود و به سوی غایتی نامتعین در حرکت است، کل ماجرا عوض می‌شود. بنا بر این فروض است که دین، پیام دین، تئولوژی، متافیزیک، معرفت و نقش‌آفرینی در تاریخ و در فرهنگ بلاموضوع و بلکه منفی می‌شود. در ادامه عبدالکریمی با رد روشنفکر خواندن خود گفت: تمام مسئله من غلبه بر دایکوتومی سنت مدرنیته است، من در واقع روشنفکر نیستم و از منظر عقل روشنگری نیز به جهان نگاه نمی‌کنم چرا که معتقدم مدرنیته با بحران‌های نظری زیادی مواجه است. من در تقابل با مدرنیته از منظر سنت به نقد مدرنیته می‌پردازم اما در عین حال معتقدم سنت باید به معاصرت دربیاید و بتواند با زیست جهان مدرن وارد دیالوگ و تفاهم بشود. در واقع دو تلقی را می‌توان کنار هم قرار داد؛ یک تلقی که می‌گوید وقتی امر دینی متعین می‌شود تئولوژیک می‌شود و وقتی تئولوژیک شود عرفی می‌شود، این همان نظری است که دکتر شجاعی زند به من منصوب کردند و در مقابل نظر خود را قرار دادند که معتقدند همین که امر دینی تعین نمی‌پذیرد و وقتی تعین خارجی ندارد زمینه عرفی شدن را فراهم می‌کند. با این که دکتر شجاعی زند دین و تئولوژی را یکی می‌دانند اما به نظر من تئولوژی دین نیست بلکه برساخت تاریخی و مجموعه‌ای از باورهای نهادینه شده تاریخی است که عرفی و بشری‌اند. در ادبیات من امر دینی با دین مترادف و در واقع حقیقت دین است. دین عبارت است از یک امر وجودی به نام امر دینی که صورت بندی تاریخی پیدا کرده است، صورت بندی‌هایی که امور بشری و برساخت‌هایی هستند که با شرایط اجتماعی، نظام قدرت و شرایط اقلیمی، قبائلی و غیره خلط و ترکیب شده‌اند. البته که تئولوژی موضوعیت دارد. لیکن بحث اصلی سر این است که که موضوع اصلی تفکر دینی امر متعال است و امر متعال امری بی صورت و تعین ناپذیر است. سخن من این نیست که هر گونه تعینی را باید کنار گذاشت بلکه سخن بر سر این است که تعینات تاریخی را نباید جانشین حقیقت فراتاریخی کرد. استاد دانشگاه آزاد ادامه داد: بعد از مواجهه با مدرنیته جهان اسلام فاقد یک نظام وجود شناختی متناسب برای زیستن در جهان مدرن است، در واقع مسلمانان بعد از شکافی که مدرنیته در زیست‌جهان آنان به وجود آورد، با دومین شکاف تمدنی مواجه شده‌اند به این معنا که هنوز خود را با جهان مدرن منطبق نکرده بودند که با ظهور جهان پسامدرن مواجه شدند. در جامعه ایران سیاست زدگی و ایدئولوژیک اندیشی سیطره دارد. انقلاب به اصطلاح اسلامی یک پدیده مدرن است و عقل مدرن بالذات یک عقل سکولار است، بعد از ان
قلاب با تفسیر ایدئولوژیک از دین مواجه شدیم و تفسیر ایدئولوژیک از دین گوساله سامری زمان ما است. به همین دلیل من معتقدم ما جدا از روند جهانی نیستیم. در واقع تفسیر ایدئولوژیک از دین سبب شد جامعه شدیدا جهت گیری سکولاریستی پیدا بکند و امروز بزرگترین شکاف میان نسل‌های جدید با سنن تاریخی صورت گرفته اس. فاصله نسل های جدید با هویت، سنت و میراث تاریخی شان از شکاف گذشته و به نوعی خودبیزاری رسیده است. قطعا اسلام اُنتولوژی دارد. انتقادات من نه متوجه انتولوژی اسلام بلکه متوجه خود ماست. انتولوژی و نظام اپیستمیک امروز ما مسلمانان متناسب با زیست‌جهان کنونی نیست. سپس شجاعی زند در ادامه بحث اضافه کرد: متناسب نبودن با جهان مدرن را قبول دارم؛ دلیلی هم ندارد که متناسب باشد؛ چرا که قرار است جهان دیگری را رقم بزند. این هم درست نیست که گفته شود چون شما دیر آمدید یا دیر به‌خود آمدید؛ دیگر حق تغییر شرایط حاکم بر جهان را ندارید. خودِ مدرنیست‌ها هم چنین ادعایی را ندارند یا نمی‌توانند داشته باشند؛ چون آنها نیز در شرایطی نظیر همین موقعیت، کارشان را آغاز کردند. اگر جمع یا جامعه‌ای نخواهند محکوم تاریخ و فرهنگ باشند و بخواهند فاعلیت پیدا کنند؛ لاجرم نیاز به درکی از هستی و از انسان و از تاریخ و از معرفت خواهند داشت. اینجا است که پای متافیزیک و تئولوژی به میان می‌آید. این‌ها نیز به تنهایی کفایت نمی‌کند و به چیز دیگری نیاز است که هدف و انگیزه دهد و انسان را به تکاپو بیندازد. این انگیزه و هدف را نمی‌توان از فلسفه، علم، تکنولوژی، مدیریت و حتی اخلاق به‌دست‌ آورد. عنصر دیگری نیاز است که در ایدئولوژی‌ها و ادیان به‌دست می‌آید. طرد و تحقیر تئولوژی و ایدئولوژی به معنی این است که باید همچنان به گفتمان و ساختارهای غالب که محصول مدرنیته هستند، تن داد. تاکید دکتر عبدالکریمی بر این که دین یک امر وجودی است، صائب است؛ اما این تعبیر واجد دو معنای مکمل است که مغفول مانده است. یکی به این اشارت دارد که دین به جوهری‌ترین وجه وجود نظر دارد و معنای دیگر آن است که دین تمامی ابعاد وجودی انسان را درگیر می‌کند. یکی از ممیزات اسلام، همین نکته است که هیچ بعدی از ابعاد وجودیِ انسان را به بهای دیگری وا نگذارده است و همین تلقی است که اهتمام دین در ابعاد مختلف زندگی را ناگزیر می‌سازد. وی افزود: جامعه ایران در دوره اخیر، پس از یک غفلت عمومی، به‌خود آمده‌ است و به دنبال انتخاب نحوه زیست خویش است. این، حق انسان است که از بین مکاتب عرضه شده به او دست به انتخاب بزند و کسی حق ندارد بگوید که حق انتخاب نداری، چون که مدرنیته جاگیر شده و به گفتمان غالب تبدیل شده است. این حق هر انسانی است که در هر مرحله‌ای از راه، بایستد و بازاندیشی کند. اتفاقا این از آموزه‌های اولیه مدرنیته است؛ هرچند ممکن است که امروزه چندان بدان پایبند نباشد. در پایان عبدالکریمی به توضیح رویکرد خود و تفاوت آن با رویکرد شجاعی زند پرداخت و گفت: من خواهان «توصیف پدیدارشناسانه جهان و موقعیت تاریخی کنونی» هستم اما آقای دکتر شجاعی‌زند از «باید و نبایدها» و از «اهداف و غایات» و «آمال و آرزوها و حدیث آرزومندی‌ها» یشان سخن می‌گویند. من از امور بالفعل و ایشان از امور امکانی و بالقوه سخن به میان می‌آورند. اما باید توجه داشت تحقق آرزوها جز از طریق فهم جهان آنگونه که هست امکانپذیر نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت لیدر اعتراضات دانشجویی دیروز، آینه‌‌عبرت معترضین دانشجویی امروز 📍 رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ بود؛ او هم روزی سرسختانه مبارزه می‌کرد، برای تصوراتی مثل: تقلب انتخاباتی، خفقان و نداشتن آزادی، دیکتاتوری رهبری و سرکوبگری لباس‌شخصی‌ها، کشتن نداآقاسلطان توسط عوامل نظام، احساس فلاکت ایرانی و... 📍وی پس از دستگیری و محکومیت به حبس، هنگام مرخصی از کشور فرار کرده و حالا پس از مدتی زندگی در کشور فرانسه(مهد به‌اصطلاح آزادی غربی) برای شما از تغییرات تصورات خویش روایت می‌کند... 🎞برشی از مستند الف‌الف‌، پاریس ✍ای‌کاش این مستند در دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی اکران و حول آن کرسی آزاد اندیشی برگزار شود؛ شاید اینبار جوانان کمتری فریفته‌ی سناریوی مشترک انتخاباتی دموکرات‌های آمریکایی و لیبرال‌های ایرانی شوند 🖌محمد جوانی 🌐پایگاه اخبار "سید ابراهیم رئیسی" رسانه باشید↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/4045799480Cc2d23a4617
🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇 . 💖 *جمعه های مهدوی* 💖 👈 👈 *جمعه ساعت ۷* 👉 👉 . *" نذر علمی - رایگان "* ⭕ *از سلسله مباحث خانواده* ⭕ 🌹  *رازهای خانواده خوشبخت*      🌹 ♨️ *موضوع جلسه :* ▪️ *چگونه خانواده خوشبختی بسازیم ؟* ▪️ *بررسی عملکرد خانواده های خوشبخت و ناخوشبخت* 🔸 *سخنران : دکتر سهیل نادری* ( مدرس دانشگاه ، روانشناس و مسئول طرح ملی سلامت جنسی در استان فارس) 🔸 *زمان : جمعه ۲۰ آبان ساعت ۷ شب* 🔸 *لینک جلسه :* https://www.skyroom.online/ch/saman2/2441-27003-daneh.ir 🔸 *لینک کوتاه جلسه :* https://b2n.ir/5001 👈 *خواهشمند است این جلسه را به سایر روانشناسان ، مشاوران و هموطنان اطلاع دهید* 👉 با همکاری : ▪️شبکه ملی روانشناسان و مشاوران اشراق فارس ▪️مجمع تخصصی روانشناسان و مشاوران ▪️کانون تخصصی مشاوره آستان قدس رضوی ▪️مرکز مثبت اندیشی دانشگاه صنعتی شیراز ▪️موسسه راهبردهای اجتماعی همراز مشاور ▪️جبهه فرهنگی استان فارس 🌹👆🌹👆🌹👆🌹
کارزار حجاب از دریچۀ شناخت‌شناسیِ اجتماعی مهدی جمشیدی قضاوت دربارۀ واقعیّت را نیز باید دگرگون کرد. ملاک داوری دربارۀ ابرواقعیّت‌ها، «اجتماعات عظیم» هستند؛ یعنی ابرواقعیّت را می‌توان در اجتماعات عظیم، شناخت! به گزارش مشرق، مهدی جمشیدی تحلیل‌گر مسائل سیاسی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: ۱- اغتشاش‌های اخیر، یکی از نمونه‌های تمام‌عیارِ «جنگ روایت‌ها» بود. هر چند نباید مطالعۀ آن را به این چشم‌انداز، منحصر کرد، امّا ندیدن آن از این زاویه، یعنی کنار نهادن یک «عاملِ مهمِ توضیح‌دهنده». زمانۀ ما بیش از هر دورۀ دیگری، مبتنی بر جنگ روایت‌ها است و ذهن مردم به دست‌مایۀ فتنه‌انگیزی و جریان‌سازی تبدیل شده است. حتّی «فتنۀ سال هشتادوهشت» نیز، برخاسته از جنگ روایت بود که در آن، تقلب به اسم رمز برای تحریک و شوراندن مردم بر ضدّ نظام تبدیل شد. ۲- در جنگ روایت‌ها، جامعه در «محاصرۀ روایت» قرار می‌گیرد، و هرچه بیشتر منقبض/ فشرده/ فرسوده می‌شود، تا «مرعوب/ منفعل/ تسلیم» شود، و در نهایت، «عقب‌نشینی» کند. آنچه که در این میدان، گریبان ما را می‌گیرد، «روایت» است نه «واقعیّت»؛ یعنی «شبه‌واقعیّت‌ها» و «سایه‌ها» در مقابل ما، صف‌آرایی و گردن‌کشی می‌کنند و فشارسازی و تحمیل‌گری می‌کنند. ۳- روایت‌ها در این جریان، «کج‌روایت» بودند؛ یعنی از «واقعیّت» حکایت نمی‌کردند، بلکه به واقعیّت تبدیل شده بودند، درحالی‌که «واقعیّت‌نما/ شبه‌واقعیّت» بودند، و واقعیّت، «گم‌گشته» می‌شود. واقعیّت باید قربانی «بازی شناختی» شود تا هدف‌های سیاسی تحقّق یابند: عالَمی را یک سخن، ویران کند روبَهانِ مُرده را شیران کند (مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۵۹۷). ۴- روایت، واقعیّت را «قاب‌بندی» می‌کند، یعنی واقعیّت را «بُرش» می‌زند، دست‌کاری و تکه‌تکه می‌کند، و بقیۀ واقعیّت را خودش روایت می‌کند. پس روایت، ترکیبِ «واقعیّتِ قاب‌بندی‌شده» و «روایت» است و می‌کوشد ما را به این قاب، «وابسته/ متعصّب/ معتاد» کند. چنانچه این «منظر» و «زاویۀ دید»، شیوع و مقبولیّت یابد، «ذهن جامعه» در چهارچوب آن صورت‌بندی و منجمد خواهد شد و سخن دیگری را نخواهد پذیرفت. پس باید از «ابتدا»، زمام و عنان روایت را به دست گرفت و قالب‌ها را تعریف کرد تا کار، دشوار و دیریاب نشود؛ چراکه «کنشگران بی‌روایت»، مردگانِ متحرّک هستند. ۵- «تغییر سیاسی» باید «درون‌خیز/ جامعه‌زاد/ از پایین» باشد و این محتاج «تغییر فرهنگی» است، و تغییر فرهنگی یعنی «ارزش‌ها» را از «حالت هنجاری» خارج‌کردن. برای این هدف باید «ساختارشکنیِ ذهنی» کرد و به «باورها/ شناخت‌ها/ نگرش‌ها» ضربه‌ زد: فرعِ دید آمد عمل، بی‌هیچ شک پس نباشد مردم الا مردمک‌ (مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۶۷۹). و این نیازمند «روایت‌سازیِ منفی از ارزش‌ها» است. چهره‌سازی وارونه از ارزش‌ها، «دیدها/ برداشت‌ها/ تلقی‌ها» را نسبت به آنها تغییر می‌دهد و این امر نیز در نهایت به حوزۀ «شناخت‌های بنیادین» خواهد رسید و به اساس عقاید دینی، ضربه‌های سهمگین خواهد زد. ۶- «قدرت روایت»، بیش از «قدرت واقعیّت» است. ‌کج‌روایت، ذهن را «بی‌ثبات/ متزلزل/ وسوسه‌آلود» می‌کند، و «اعتماد/ تکیه/ اطمینان» به واقعیّت را می‌زداید. دراین‌حال، «ارجاع به واقعیّت»، کم‌اثر و گاه بی‌اثر می‌شود. ازاین‌جهت باید گفت «احساس/ فهم/ درکِ مردم»، مهم‌تر از واقعیّتِ زندگیِ آنهاست. ۷- برای ساختن کج‌روایت/ روایتِ منفی/ روایت وارونه، چند عنصر لازم است: الف. «نقطۀ اجماع‌ساز/ درد مشترک/ دغدغۀ مرکزی» به‌مثابه چتر بزرگ و فراگیر. ب. «شعار/ حرف/ سخنِ» متناظر با این نقطه. ج. «نماد تصویری/ معادل محسوس/ وجه نمادین» برای جلوه‌گری اجمالی. د. «عینیّت جزئی/ واقعیّتِ خُردِ/ ریز واقعیّتِ» معطوف به زندگیِ روزمرّه. هـ. «زمین/ عرصه/ میدان» برای بازی. و. تحریکِ «نیروهای پیشرانِ اجتماعی/ خواص/ سرآمدان» برای ترغیب توده. ۸- کاری در مقابل باید انجام داد، «واسازیِ جسورانه/ ساخت‌شکنیِ بی‌رحمانه/ فروپاشاندن بنیادینِ» ‌کج‌روایت است؛ یعنی باید روایت را «غیرمتعهدانه» خواند، و با آن «مواجهۀ انتقادی» داشت، و روایت را «مساوی با واقعیّت» تصوّر نکرد. واسازی یعنی «شکافتن» در برابر «بافتن» : برای مغزِ سخن، قشرِ حرف را بشکاف (دیوان کبیر، غزل شمارۀ ۹۲۱). از جمله باید گفت وقتی «کشف حجاب» می‌شود نماد «آزادیِ زن»، پس آزادیِ زن یعنی «لاابالی‌گری». این نماد، خلاصۀ همۀ هدف‌های غاییِ پنهان نگاه داشته‌شده است. در اینجاست که معنای اصطلاحِ لغزندۀ آزادی، مشخص می‌شود.
۹- قضاوت دربارۀ واقعیّت را نیز باید دگرگون کرد. ملاک داوری دربارۀ ابرواقعیّت‌ها، «اجتماعات عظیم» هستند؛ یعنی ابرواقعیّت را می‌توان در اجتماعات عظیم، شناخت. از جمله، «باطن جامعۀ ایران» در زیر تابوت حاج‌قاسم نمایان شد نه در نظرسنجی‌ها. جریان اغتشاش و ابتذال در «روایت جامعه» شکست خورد؛ چون این جریان، مدّعیِ «فوران جامعه» بود، درحالی‌که جامعه آنها را در خیابان، تنها نهاد و در فضای مجازی نیز، ربات‌ها جایگزینِ کنشگران واقعی شدند.
مدل مطلوب برای اقتصاد ایران چیست؟ توافق مشکوک محیط‌زیستی با آلمان و آغاز ضرر 52 میلیارد دلاری/ جبرائیلی: توافق پاریس به‌معنای صنعت‌زدایی از ایران است با فاصله گرفتن از تاریخ انقلاب و نزدیک شدن بیشتر اقتصاد ما به غرب، مشکلات اقتصادی ما هم جدی‌تر شد. حالا باید پرسید برای برون رفت از وضعیت اقتصادی چه باید کرد؟ به گزارش مشرق، سید یاسر جبراییلی تحلیل‌گر اقتصاد کلان به تشریح مدل‌های اقتصادی مطللوب برای ایران پرداخته است؛ او معتقد است نقش دولت در توسعه باید دوباره تعریف شود و همچنین اقتدار از دست رفته دولت به او برگردد. مشروح گفتگوی روزنامه قدس با جناب آقای دکتر سید یاسر جبراییلی را در ادامه می‌خوانید. سؤال اول را از اتفاقات دهه نود و سقوط بسیاری از شاخص‌های اقتصادی کشور شروع کنیم، موضوعی که موردانتقاد رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفت. به نظر شما علت شرایط اقتصادی دهه نود چه بود و آیا ریشه آن به سال‌های قبل‌تر از دهه نود هم برمی‌گردد؟ همانطوریکه اشاره کردید، اقتصاد ایران در دهه ۹۰ شاخص‌های مطلوبی به یادگار نگذاشت. باید پذیرفت که طبیعتا وقتی در یک حوزه پراهمیتی، ضعف پیدا می‌شود، قوت‌ها و دستاوردها در حوزه‌های دیگر، از نقطه تمرکز افکار عمومی دور می‌شود و بلکه طبیعی و بدیهی جلوه می‌کند؛ آن هم در این جنگ شناختی تمام عیار امروز که دشمن، به سبب مزیت مطلقی که در حوزه رسانه دارد، در مسیر دسترسی حاکمیت به افکار عمومی مردم خود اختلال و انسداد ایجاد کرده است. اما اگر بخواهیم واقعی به صحنه نگاه کنیم و فی‌المثل از زاویه یک سند بالادستی، پیشرفت کشور را ارزیابی کنیم، من سند چشم انداز ۱۴۰۴ را انتخاب خواهم کرد. در نسبت با سند چشم‌انداز، کشور دستاوردهای شگرفی در حوزه‌های علم و فناوری، سلامت و امنیت، استقلال و اقتدار، همبستگی ملی و الهام بخشی و تاثیرگذاری در جهان و منطقه به ثبت رسانده است، اما مع الاسف هنوز کاستی‌هایی در حوزه اقتصاد و عدالت اجتماعی وجود دارد که ناشی از عملکرد ضعیف دهه ۱۳۹۰ است. این عملکرد ضعیف دلایل متعددی دارد که بخشی از آنها اجرایی و عملکردی، و بخشی دیگر، فکری و رویکردی هستند؛ که البته قاعدتا قابل تفکیک هم نیستند چون عملکرد از رویکرد متاثر است. اگر بخواهم مهم‌ترین دلیل ناکامی‌های اقتصادی دهه ۹۰ را بیان کنم، خواهم گفت در این دوره به استحکام ساخت درونی قدرت توجه نشد و مساله پیشرفت کشور از کانال نگاه به بیرون دنبال شد. یعنی آنچه باید عمل می‌شد، اقتصاد درون‌زا و برون‌گرا بود ولی ما دنبال برون‌زایی اقتصاد بودیم. تلقی این بود که توسعه یک امر وارداتی است و ما باید با ارائه امتیازاتی به دشمن، توافق هسته‌ای را به انجام برسانیم تا دیگران بیایند و توسعه را برای ما رقم بزنند. یا نسخ تجویزی غرب را در اقتصاد اجرا کنیم و به پیشرفت برسیم. خب این تلقی اشتباه بود و اقتصاد ایران در یک دوره‌ای معطل امضای برجام، در یک دوره‌ای معطل اجرای آن و در دوره دیگری در انتظار احیای آن بود. اجرای نسخه‌های غربی نیز به مثابه لبه دیگر قیچی عمل کرد. بحمدلله با روی کار آمدن دولت جدید، رویکرد دیگر این نیست و اقتصاد ایران به مذاکرات گره نخورده است. کاستی‌های دهه ۹۰ باید از همان نقطه‌ای که منشاء انحراف بود، اصلاح شود؛ یعنی با تمرکز بر «استحکام ساخت درونی قدرت» و «نگاه درون‌زا به پیشرفت». در دهه‌های اخیر، هم سرمایه انسانی منحصر بفردی تربیت شده و هم دستاوردهای شگرفی در حوزه علم و فناوری تحصیل و انباشت شده که دستیابی به اهداف باقیمانده از سند چشم‌انداز، با بالفعل‌سازی این ظرفیت عظیم و برقراری پیوند میان داشته‌ها و مسئله‌ها، ممکن است. اما یک مسئله مهم دیگر که به نظر می‌رسد در دولت فعلی هم حل نشده است، سردرگمی فکری مسئولان ما در رابطه با نقش آفرینی دولت در فرآیند پیشرفت است ... بالاخره ما می‌خواهیم کدام الگو را برای پیشرفت انتخاب کنیم؟ آیا باید الگوی اقتصاد ما دولتی باشد یا خصوصی. این به نظر من هنوز حل‌نشده است. با وجود روشن بودن مسئله در ساحت نظر، هنوز اراده‌ای برای پیاده‌سازی الگویی مستقل از اقتصاد دولتی یا اقتصاد بازار به چشم نمی‌خورد. بین مسئولان ما سردرگمی وجود دارد؛ یک عده قائل به اقتصاد دولتی دهه شصتی هستند، یک عده هم قائل به تداوم مسیر رهاسازی اقتصاد و پیاده‌سازی ایده‌های نئولیبرالیستی که از دهه ۸۰ شروع شد. الگوی فعلی حاکم بر اقتصاد ایران چیست و الگوی مطلوب چه باید باشد؟ دو الگوی رایج و غالب از دوران پیش از جنگ سرد در دنیا برای پیشرفت اقتصادی و عدالت وجود داشت؛ یکی از آن‌ها در سال ۱۹۹۱ به فروپاشی عملی رسید و یکی هم در قرن بیست ویکم به گفته بانیان و صاحبانش ناکام بوده است.
اولین الگو کمونیسم بود. سوالی که پیش می‌آید این است که چرا ایده کمونیسم و تعریف نقش مالک و متصدی برای دولت به شکست انجامید و نتوانست موتور اقتصاد و پیشرفت را حرکت دهد. دلیلش این است که دولت متصدی خوبی نیست؛ یعنی مدیر دولتی مدیر پیشرفت نیست. مدیریت دولتی انگیزه خلق ثروت ندارد، شرکت تحت مدیریت دولت، چه پیشرفت شگفت‌انگیزی کرده و ثروت انبوهی خلق کند و چه به زیان‌دهی بیفتد، در وضع مدیر دولتی تغییری حاصل نخواهد شد و سر ماه حقوقش را خواهد گرفت. از دیگر سو، وقتی شما یک سیستمی را طراحی می‌کنید که برابری مطلق در آن هست و افراد به‌اندازه استعدادهایشان و تلاش‌شان عایدی ندارند، انگیزه تلاش را از بین می‌برید. این عایدی نظام کمونیستی بود که دیدید چه به سرش آمد. الگوی اسلامی پیشرفت نافی این نگاه است. ما دنبال برابری مطلقی نیستیم که هر کس هراندازه هم تلاش کند بازهم اندازه دیگران بهره‌مند بشود. این را اسلام قبول ندارد؛ بنابراین تکلیف ما با کمونیسم روشن است. در عمل و تجربه هم شکست این مکتب مشاهده‌شده است. چین از ۱۹۸۰ تا الان نرخ رشد هشت‌درصدی دارد و جزو اقتصادهای برتر دنیاست اما حزب کمونیست در آن تصمیم‌گیری می‌کند، بانک‌های دولتی آنجا بیشتر هستند و حتی زمین‌ها هم در مالکیت دولت هست و این‌ها را اجاره می‌دهد، این مورد آیا تناقضی با آنچه گفتید ندارد؟ من این را قبول ندارم که صرفا به سبب اینکه نظام سیاسی چین کمونیستی است، تصور کنیم این کشور اقتصاد کمونیستی هم دارد. یک اقتصاد کمونیستی پذیرای تجارت آزاد نیست. یک اقتصاد کمونیستی عضو سازمان تجارت جهانی نیست. یک نکته را هم باید متذکر شوم که در رابطه با صدور این حکم که اقتصاد چین یک اقتصاد پیشرفته است، به تأمل بیشتری نیاز داریم. چون شاید چین ازنظر رشد اقتصادی به‌اندازه اقتصادهای بزرگ باشد، اما واقعیت این است که چین، کارخانه بزرگ دنیاست؛ یعنی طراحی و نوآوری و ابتکار همچنان در غرب اتفاق می‌افتد و در چین صرفا تولید صورت می‌گیرد. به این صورت که منابع خام از بخشی از کشورها و فناوری مادر از کشورهای غربی می‌آید و تولید در چین و آسیای شرقی رخ می‌دهد. البته چین این‌طور نیست که چین تمایل به تداوم این وضع داشته باشد و در فکر خودمختاری استراتژیک در تولید نبوده و نسبت به نوآوری و فناوری بی‌تفاوت باشد. چند سال پیش نخست‌وزیر وقت چین به مشاور امنیت ملی امریکا گفته بود که ما برنامه‌مان این است که در آینده آمریکا و دیگر کشورها تأمین‌کننده مواد خام و محصولات کشاورزی برای ما باشند و ما محور تولید صنعتی و فناورانه در جهان باشیم؛ سرمایه‌گذاری روی تحقیق و توسعه نیز در چین خیلی بالاست و همین انگیزه و علاقه و برنامه‌ریزی چین برای فاصله گرفتن از مونتاژکاری و رسیدن به خودمختاری استراتژیک در تولید، اصلی‌ترین منازعه میان چین و آمریکاست. استحضار دارید که برای نمونه در حوزه نیمه‌هادی‌ها الان جنگ عظیمی میان واشنگتن و پکن درگرفته است. چین اگر به ایفای نقش کارخانه جهان قانع می‌شد، کاخ سفید هیچ مشکلی نداشت که چین GDP بزرگتری نسبت به آمریکا داشته باشد. به سوال‌تان برگردی که آیا همین موفقیت نسبی چین محصول پیاده‌سازی الگوی کمونیستی است؟ پاسخ من خیر است. هرچند عده‌ای معتقدند که اقتصاد چین، سرمایه‌داری شده است، اما باید گفت برای رابطه دولت و بخش خصوصی ترکیبات مختلفی می‌شود متصور شد که چین به یک ترکیب خاصی رسیده و آن را اجرا کرده است. شعار خودشان «سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی» است. در هر حال، الگوی اقتصاد کمونیستی که در شوروی سابق پیاده شده بود الان در چین اجرا نمی‌شود؛ یعنی شما می‌بینید یک ترکیبی بین اقتصاد خصوصی و دولتی برقرار کرده‌اند که اتفاق نکته‌ای هست که من می‌خواهم روی آن بایستم. ابتدا این را بپذیریم که اینگونه نیست که ما یا باید اقتصاد کمونیستی را بپذیریم، یا سرمایه‌داری نئولیبرال را و هیچ گزینه دیگری نیست. می‌شود به ترکیب‌های متعددی از تعامل بخش خصوصی و دولتی فکر کرد که چین یک نمونه ترکیبی قابل‌مطالعه است. البته همین الگوی چینی هم شکست‌ها و هم موفقیت‌هایی دارد که قابل مطالعه است. پس عجالتا در اینجای بحث، ما اقتصاد کمونیستی را کنار می‌گذاریم که و هم در نظر دچار چالش‌های جدی است و هم در عمل شکست‌خورده است. آیا نهادهای نئو لیبرال مثل بانک جهانی یا سازمان تجارت جهانی که توسط آمریکایی‌ها تبلیغ و ترویج و پشتیبانی می‌شود، نسخه جایگزین کمونیسم هستند؟
پاسخ ما به این سوال خیر هست. چون اولین و بزرگ‌ترین سندش این است که کشورهای پیشرفته امروزی خودشان برای رسیدن به این مرحله اصلاً این نسخه را پیاده نکردند. حتماً این جمله آقای فردریش لیست اقتصاددان آلمانی را شنیده‌اید که می‌گوید این‌ها از نردبان حمایت از تولید داخلی بالا رفتند و عاقلانه‌تر از این نمی‌توانستند عمل کنند که این نردبان را برای دیگران واژگون کنند. هیچ کدام از کشورهای غربی از مسیری که بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی تجویز می‌کنند به پیشرفت نرسیدند. به هیچ وجه این‌طور نبوده که همه‌چیز را خصوصی‌سازی کنند، مقررات زدایی کنند، آزادسازی کنند و بعد محصول این سه‌گانه مقدس نئولیبرالیسم بشود پیشرفت کشورهای غربی! ویژگی‌های اقتصاد کمونیستی و اقتصاد آزاد را هم بفرمایید تا به این نقطه برسیم که ایران در این چهل‌ساله کدام‌یک از این شاخص‌ها را داشته است یا نداشته است تا بتوانیم عینی‌تر ارزیابی بکنیم. مشخصه اقتصاد کمونیستی این است که همه‌چیز در مالکیت دولت است و دولت مالک ابزار تولید است. آیا در اقتصاد ما دولت مالک همه‌چیز است؟ قطعاً نیست. مشخصه اقتصاد نئولیبرال این است که دولت، داوری بیش نیست. اقتصاد نئولیبرال سه ویژگی اساسی هم دارد که عبارتند از خصوصی‌سازی، آزادسازی و مقررات زدایی. شاید اگر الان اقتصادهای دنیا را بررسی کنید تحقق این شاخصه‌ها را حتی در کشورهای مادر این مکاتب هم نمی‌بینید. ایران به کدام سمت حرکت کرده است؟ شاید ما هیچ‌کدام از این دو نباشیم. گفتیم که هیچ‌کدام از این کشورهای پیشرفته در مسیر توسعه خود این نسخه‌ها را پیاده نکردند. نه آزادسازی کردند؛ نه مقررات زدایی و نه خصوصی‌سازی. درواقع باید بگوئیم نئولیبرالیسم در دوره پیش از توسعه، مانع توسعه است و در دوره پسا توسعه، عامل شکاف طبقاتی. اگر اقتصاد به دست سرمایه‌داران رها شود این افراد روزبه‌روز بر سرمایه خود می‌افزایند. ظهور یک‌درصدی‌ها تجلی اجرای همین سیاست‌هاست. ما هرچقدر به این سیاست‌های نئولیبرال نزدیک شده‌ایم، هم در مسیر پیشرفت عقب افتاده‌ایم، هم در برقراری عدالت ناکام مانده‌ایم. پس ما چه کنیم تا نه به سرنوشت کمونیسم دچار بشویم و نه به سرنوشت نئولیبرالیسم؟ الگوی ما چیست؟ قبل از ورود به این بحث، بفرمایید چرا نئولیبرالیسم مانع توسعه است؟ چون تأکید داشتید که اگر ما سیاست‌های نئولیبرالی را در ایران اجرا کنیم جلوی توسعه ما گرفته خواهد شد. به این خاطر که توسعه نیازمند برنامه است؛ یعنی شما نیازمند این هستید که برای رسیدن به یک مراحلی از توسعه، هدف‌گذاری بکنید و منابع را در جهت آن هدف، هدایت کنید. برای اینکه شما به اهداف پیشرفت برسید، باید یا منابع داشته باشید، یا روی منابع اقتدار داشته باشید. نئولیبرالیسم هر دو را از شما می‌گیرد؛ یعنی شما خصوصی‌سازی می‌کنید، دارایی‌های ملی دست بخش خصوصی می‌افتد. با تعریف نقش داور برای دولت، از برنامه‌ریزی و اعمال اقتدار بر دارایی‌های خصوصی نیز اجتناب می‌کنید. نتیجه‌اش این است که آن بخش خصوصی که هیچ تکلیفی از سوی حاکمیت بر دوش خودش احساس نمی‌کند، سرمایه‌اش را صرف توسعه نمی‌کند، بلکه آن را صرف بیشینه‌سازی سود خودش می‌کند. در عمل نتیجه این می‌شود که می‌بینید فی‌المثل شرکت صنایع ملی مس ۱۵ هزار میلیارد تومان از سودش را در بانک گذاشته تا از آن سود دریافت کند. بعد ما می‌گوییم زنجیره صنایع معدنی تکمیل بشود. با کدام سرمایه؟ چه کسی باید این را انجام بدهد؟ وقتی می‌گوییم تکلیف کنید تا این‌ها این کار را انجام بدهند، برای بخش خصوصی برنامه‌ریزی کنید، می‌گویند بخش خصوصی است و ما نمی‌توانیم تکلیف کنیم؛ یعنی به عنوان دولت نه منابع دست خودت هست که خودت انجام بدهی (که عرض کردیم مطلوب هم نیست)، نه اینکه می‌توانی به بخش خصوصی تکلیف کنی! لذا توسعه اتفاق نمی‌افتد مگر در موارد نادری و متاثر از دغدغه‌ای که ممکن است در یک بخش خصوصی پیدا شود. اجازه بدهید کمی مثال روی زمین بزنیم. چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس به من می‌گفت به فلان وزیر می‌گویم که این مشکل در منطقه من وجود دارد، فلان امکان را در منطقه من ایجاد کنید، می‌گوید این‌ها دست ما نیست، دست بخش خصوصی است. بخش خصوصی هم چون سرمایه‌گذاری در آن منطقه برایش اقتصادی نیست، نمی‌رود این کار را انجام بدهد؛ لذا دور باطل توسعه‌نیافتگی ایجاد می‌شود. یا یکی از نمایندگان می‌گفت که رفته بود و پشت در اتاق مدیرعامل فلان شرکت خصوصی نشسته بود که مساله ای را پیگیری کند، مدیر عامل اصلا به او وقت نداده بودند. نماینده است، مطالبات مردم متوجه اوست. اما نه امکان و نه اختیار و اقتداری برای پاسخگویی به مطالبات ندارد.
مصادیق از این موارد زیاد داریم. شما می‌بیند فی‌المثل مسئله تکمیل زنجیره‌های ارزش در صنعت فولاد که از لوازم پیشرفت هست رها شده و سال‌هاست جلو نمی‌رویم، اما یک پول هنگفتی از محل خام فروشی در آنجا به دست این‌ها می‌آید و می‌بینید که راه افتاده‌اند و همه افراد را خریده‌اند. شرکت‌ها را واگذار کردیم و نمی‌توانیم به‌عنوان حاکمیت به او تکلیف کنیم که بیا اینجا فلان کار را انجام بده. یک‌حرفی آقای رئیس‌جمهور اخیراً گفتند که شرکت‌ها به «مسئولیت اجتماعی» خودشان عمل کنند. این حرف، خیلی معنی دارد. یعنی منِ حاکمیت اقتداری روی شما ندارم که بیایم و تکلیف روی دوشتان بگذارم، ولی شما را موعظه می‌کنم و دست روی احساسات انسانی‌تان می‌گذارم که به وظیفه اجتماعی خود در قبال جامعه پایبند باشید! جان رالز در نظریه عدالتش می‌گوید ما نهادها را طوری باید بچینیم که فرصت‌ها در اختیار افراد به شرطی گذاشته شود که از محل آن فرصت همه مردم نفع ببرند. جدای نقدی که بر این نگاه وجود دارد و همین شکاف طبقاتی موجود در غرب، نافی موفقیت «اقتصاد تراوشی» مورد حمایت جان رالز است، توسل به بحث مسئولیت اجتماعی برای گسترش رفاه همگانی، از «اصل تفاوت» در نظریه عدالت رالز نیز یک مرحله عقب‌تر است؛ یعنی ما حتی انتظار این را نداریم که اعطای این فرصت‌ها به افراد خاص، به طور طبیعی منجر به رفاه همه شود و لذا از طریق توسل به بحث احساسی مسئولیت اجتماعی، وظایفی عمومی را متوجه شرکت های خصوصی می‌کنیم. ما یک اقتدار مرکزی که بتواند مصالح عموم مردم را تشخیص بدهد و همه ظرفیت‌های عمومی و خصوصی را در جهت منافع ملی هدایت کند، نداریم. ما دارایی‌ها را از دست دولت گرفتیم به بخش خصوصی واگذار کردیم (باز هم تأکید می‌کنم ما با مالکیت و تصدی‌گری دولتی مخالفیم)؛ اما آیا به‌موازات کوچک شدن دولت، دولت باید ضعیف هم می‌شد؟ آیا اقتدار حاکمیتی او هم باید واگذار می‌شد؟ اما متاسفانه شد آنچه نباید می‌شد. پس فلسفه سیاست‌های کلی اصل ۴۴ ابلاغی توسط رهبر معظم انقلاب چه بود؟ فلسفه سیاست‌های کلی اصل ۴۴ خصوصی‌سازی به این شکل نبود. اشتباه نکنید. بلکه بازتعریف نقش دولت بود؛ یعنی دولت باید از نقش تصدی گر و مالک تبدیل به هادی، حامی و ناظر می‌شد؛ اما به خصوصی‌سازی صرف تقلیل یافت. الان دولت ما برای بخش خصوصی برنامه‌ریزی نمی‌کند. الان نئولیبرال‌ها این سخن را در حد کفریات می‌دانند که بگوئیم دولت بیاید برای بخش خصوصی برنامه‌ریزی کند؛ اما چنین کارکردی در اصل ۴۴ برای دولت در نسبت با بخش خصوصی پیش‌بینی شده بود. حضرت آقا یک فرمایشی دارند که فعالیت اقتصادی در اسلام آزاد است، اما برای اشراف و نظارت دولت، اسلام هیچ حدومرزی نمی‌شناسد. اینکه ما نمی‌خواهیم به حسابتان سرک بکشیم و چون بخش خصوصی هستید به شما کاری نداریم، این‌ها مطرح نیست. یک جمله دیگر هم دارند که می‌فرمایند فعالیت اقتصادی در اسلام آزاد است ولی اینطور نیست که هر کس هر چطور دلش خواست تولید، توزیع یا مصرف کند؛ اسلام برای اینها قیود و چهارچوبی دارد. فلسفه اصل ۴۴ این بود ما بیاییم از انگیزه خلق ثروت بخش خصوصی که کمونیسم آن را می‌کُشد و نئولیبرالیسم رهایش می‌کند، برای تأمین منافع ملی و پیشرفت کشور استفاده کنیم. چنین کارکردی مستلزم این بود که شما فضا را برای فعالیت بخش خصوصی بازکنید، اما برای بخش خصوصی ریل‌گذاری کنید. آنجا که نیاز هست از او حمایت کنید و هر جا لازم بود جلوی انحرافش را بگیرید. در برنامه پیشرفت ملی برایش نقش تعریف کنید. گفتید با مالکیت دولت موافق نیستیم الان ما بحث مالکیت انفال داریم، اصلاً یکی از عوامل اقتدار دولت به همان مالکیت‌های عمومی است که دارد. وقتی شما مالکیت را واگذار کنید به چه طریقی می‌توانید اقتدارتان را اعمال کنید.