eitaa logo
دانشگاه مجازی
525 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
در این دانشگاه مدرکی نیست، ان شاء الله علمی باشد. ارتباط با ادمین: @shirvani_shiri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 رهبر انقلاب: باید یک ائتلاف جهانی علیه رژیم خبیث صهیونیستی به وجود بیاید/ یک ائتلاف سیاسی و اقتصادی و اگر لازم شد ائتلاف نظامی 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت: در قبال رژیم منحوس خبیث صهیونی یک کوتاهی بزرگی در دنیا دارد انجام میگیرد. دولت‌ها، ملت‌ها، به خصوص دولت‌ها، مجامع جهانی مثل سازمان ملل و امثال اینها حقیقتاً دارند کوتاهی میکنند در مسئله‌ی مقابله با رژیم صهیونیستی. 🔹 این کاری که رژیم در غزّه کرد و میکند، در لبنان کرد و می‌کند، این از وحشیانه‌ترین جنایات جنگی است. جنگ البته چیز سختی است بلاشک، منتها جنگ هم یک قواعدی دارد، یک قوانینی دارد، یک حدودی دارد. این جور نیست که وقتی کسی با کسی می‌جنگد، همه‌ی این حدود را زیرپا لگد کند و له کند آن چنانی که این باند جنایتکار حاکم بر فلسطین اشغالی دارند میکنند. 🔹 دنیا باید در مقابل اینها بایستد، دولت‌ها باید بایستند، دولت‌های اسلامی بالخصوص باید بایستند. بحث بر سر این نیست که کمک بکنند یا نکنند، آن که جزو برترین محرّمات [است]، اندک کمکی به این رژیم جزو زشت‌ترین و بزرگترین گناهان است. در این که شکی نیست، نه، باید در مقابلش بایستند که این جنایات را انجام ندهد. یک ائتلاف جهانی باید به وجود بیاید، ائتلاف سیاسی، ائتلاف اقتصادی، اگر لازم شد ائتلاف نظامی علیه رژیم خبیث صهیونیستی که وحشیانه‌ترین جنایات جنگی را دارد امروز انجام میدهد. ۱۴۰۳/۸/۶ @jahaannews jahannews.com
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان قاطع و آتشین فادی بودیه، مدیر شبکه مرایا لبنان، در پاسخ به سوال مجری که از او پرسید: 🔺«وقتی چیزی از لبنان نمانده، از کدام پیروزی حرف می‌زنید؟» ♨️ کانال جهان خبر : گروه خبر رسانه منتظر 📡 @jahan_khabar | montazer.ir
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥یک نمونه جاسوسی بسیار عجیب جاسوسی بدون ارتباط مستقیم با سیا !!! 🔴درس عبرتی برای ما که باید مواظب این جاسوسان وطنی بود. ♨️ کانال جهان خبر : گروه خبر رسانه منتظر 📡 @jahan_khabar | montazer.ir
🔴 پسته و گوجه فرنگی رکورد دار صادارات محصولات کشاورزی 🔸 صادرات محصولات کشاورزی در هفت ماهه سال جاری با ۲۸ درصد افزایش به رقم ۲.۲ میلیارد دلار رسید. میزان وزنی محصولات کشاورزی صادرشده در هفت ماهه امسال، ۳.۸ میلیون تن بوده که ۱۶ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش داشته است. 🔸 بر اساس این گزارش، انواع پسته با ۶۱۴ میلیون دلار، انواع گوجه فرنگی با ۲۲۶ میلیون دلار، هندوانه با ۱۳۹ میلیون دلار، سیب ۱۲۴ میلیون دلار و انواع خرما با ۱۲۳ میلیون دلار در این مدت عمده‌ترین اقلام صادراتی را در بین گروه کالایی محصولات کشاورزی به خود اختصاص دادند. 👈🏻 (مشروح خبر : https://snn.ir/004yyt ) 🆔 @snn_ir
در ایامی که مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای برای دیدار با اقشار مختلف مردم قم در این استان بودند، شبی (28/ 7/ 1389) به دیدار ایشان رفتم. جمعی از علما حضور داشتند، از جمله آیة الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی فرزند استاد بزرگِ امام خمینی رحمه الله که در کنار من نشسته بود. فرصت را غنیمت شمردم و ضمن اشاره به خاطره ای که از ایشان در کتاب عارف کامل آمده، عرض کردم: آیا آن مطلب را تأیید می کنید؟ آقای شاه آبادی ضمن تأیید اصل مطلب، برخی از آنچه را در آن کتاب از ایشان نقل شده، نادرست خواند. من از ایشان خواستم آنچه را صحیح است، بفرمایند. ایشان شروع به نقل خاطره خود کرد. به ذهنم رسید که مقام معظم رهبری هم بی میل نیست این خاطره را بشنود. با توجه به این که با ایشان قدری فاصله داشتیم و لازم بود سکوت در مجلس رعایت شود، من به مقام معظم رهبری عرض کردم: آقای شاه آبادی خاطره جالبی از امام دارند. اگر اجازه دهید، تعریف کنند. ایشان از این پیشنهاد، استقبال کردند و جلسه را سکوت فرا گرفت و آقای شاه آبادی به تفصیل، خاطره خود را بازگو کرد؛ خاطره ای که برای حاضران جلسه شگفت آور بود. بعد از این که از دفتر رهبری بیرون رفتیم، من از آقای شاه آبادی تقاضا کردم که ترتیبی دهیم که خاطره یاد شده را ضبط کنیم. ایشان اجابت کرد و در تاریخ 11/ 9/ 1389 در منزل آیة الله علی اکبر مسعودی مجدداً خاطره خود را بدین شرح، بازگو فرمود: زمانی که مرحوم امام رضوان الله علیه در ترکیه (شهر بورسا) تبعید بودند، من در نجف خوابی دیدم. خواب دیدم که آمدم ایران و در خوزستان هستم. جنگی بین ایران و دشمنانی واقع شده. معین هم نبود که چه کسانی هستند. حضرت سید الشهداء علیه السلام هم در همان میدان جنگ، منزل داشتند و این جنگ، زیر نظر ایشان بود. جنگ خیلی طولانی شد، خیلی ها کشته شدند، حتی یکی از دایی زاده های من به اسم حبیب الله هم شهید شد. همه درخت ها سوخت، نخل ها هم شکست و سوخت، تا بالأخره ما پیروز شدیم. ما که پیروز شدیم، من زود دویدم بروم به حضرت سید الشهداء علیه السلام تبریک بگویم. در عالم رؤیا دیدم که حضرت، منزلی چوبی داشتند، مانند منزل ما در مازندران، و من می دانستم اینجا دو تا اتاق دارد و اتاق دست راست برای حضرت سید الشهداء علیه السلام است. من فوراً دویدم و از پله ها بالا رفتم و رفتم خدمت حضرت. دیدم حضرت چهار زانو نشسته اند، یک متّکایی هم روی دامنشان هست که به آن تکیه داده اند. حضرت، قیافه ای نورانی داشتند، اما عمامه سرشان ندیدم؛ ولی خیلی زیبا و خوشگل بودند. به ایشان تبریک گفتم: که الحمد لله ما غالب شدیم. ایشان تبسم و خنده مختصری کردند که برخلاف توقع من بود. من توقعم این بود که آقا خیلی خوشحال و شادمان می شوند. عرض کردم: آقا! آن طوری که انتظار داشتم شاد نشدید. ناراحتی تان چیست؟ حضرت فرمود: از دست این دو. گفتم: آن ها کجایند؟ فرمودند: در آن اتاق. من رفتم آن اتاق، بنا کردم به آن ها تشر زدن و فحاشی کردن، و در این دعواها از خواب پریدم. این خواب گذشت. یادم رفت تا امام رحمه الله مشرّف شدند نجف. مدتی طول کشید. بعد از دید و بازدیدها که ظاهراً یک سال از تشریف فرمایی ایشان گذشته بود، روزی همین آقا عبد العلی [1] آمد منزل ما و گفت: آقا شما را کار دارند. رفتم خدمت ایشان. در دیدارها رویه اولیه ایشان سکوت بود. حرفی نمی زدند تا دیگری شروع کند. من سلام علیک و احوال پرسی کردم و گفتم: امری داشتید؟ ایشان مطالبی گفتند و من هم جواب دادم. نمی دانم چه مناسبتی داشت که دفعتاً این خواب به ذهنم آمد. به ایشان عرض کردم: آقا شما که در بورسا بودید، من خوابی دیدم، و خواب را عیناً نقل کردم. وقتی نقل کردم، ایشان دست هایشان را به هم مالید و گفت: «لا حول ولا قوّة الا بالله»، بعد هم گفت: جنگ می شود. برای من خیلی اعجاب آور بود. آن موقع اصلًا صحبت این چیزها نبود، اصلًا احتمال این که ایشان به ایران برگردد نبود، چه برسد.. .. من اصرار کردم که: آقا به چه مناسبتی در این موقعیت و با این وضعیت، چنین مطلبی می فرمایید؟ من خیلی کنجکاوی کردم و فشار آوردم؛ ولی ایشان از گفتن استنکاف کردند. وقتی اصرارم زیاد شد، ایشان تصمیم گرفت که بلند شود و از اتاق برود و با من صحبت نکند. بالأخره به اصرار من فرمودند: یک شرط دارد: به شرط این که تا وقتی من زنده هستم، این را به کسی نگویی! من گفتم: خدا می داند این خواب دفعتاً یادم افتاد. فرمودند: این، تخطیطی [2] است که پدرت برای ما کشیده و این برنامه، می شود و ما هم باید برویم و جنگ هم می شود و ما هم پیروز خواهیم شد. این را فرمودند. ما هم گفتیم: چشم! و دیگر دنبال نکردیم.
این مسئله را فراموش کردم، تا این که در سال 1349 که به تهران آمده بودم، ممنوع الخروج شدم. بالأخره انقلاب پیروز شد و آخر شهریور جنگ شروع شد. آبادان محاصره شد. اعلام شد که به آبادان کمک کنید. ما یک کامیون ارتشی جنس بار کردیم برای آبادان و بردیم اهواز. روز آخر مهرماه پنجاه و نه رسیدیم آنجا. رفتیم استانداری، آقای مهندس غرضی استاندار بود. آقای خامنه ای حفظه الله هم تشریف داشتند. دکتر چمران و چند نفر دیگر هم بودند، ما هم رفتیم آنجا. ناهار آبگوشتی داشتند که خوردیم. به ایشان گفتیم: آقا جنس آوردیم به کی بدهیم؟ ایشان گفتند: حاجی شوشتری زینبیه را مهیا کرده و به من گفته که زینبیه برای کمک رسانی به مردم آماده است. رفتیم آنجا، حاجی شوشتری سلام علیکی با ما کرد و سربازی را صدا زد. گفت: این سرباز الان از آبادان آمده و جنس ها را تحویل می گیرد. صورت جنس ها را نگاه کرد و دید تمام اجناس را آوردیم، الّا بیل و کلنگ. حاجی شوشتری گفت: ما بیل و کلنگ داریم. دیدم حاجی شوشتری دارد از آنجا می رود. به سرباز گفتم: کجا می رود؟ گفت: بندر امام. گفتم: ما هم می توانیم برویم؟ گفت: بله. ما هم راه اتفادیم به سمت بندر امام، اسکله سی و پنج یا سی و شش. وقتی می رفتیم بندر، از نخلستان ها که رد می شدیم، همین که نگاهم به نخل های شکسته افتاد، یاد آن خواب و تعبیری که امام فرمودند، افتادم.. ..[3] پی نوشت ها: [1] اشاره به حجة الاسلام و المسلمین آقا عبد العلى قرهى که در بیت حضرت امام فعالیت مى کرد و در جلسه آن شب هم حضور داشت. [2] تخطیط: نقشه؛ نقشه کشى؛ تعیین حد و مرز. [3] محمدى رى شهرى، محمد، خاطره هاى آموزنده، 1جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر - قم - ایران، چاپ: 2، 1392 ه.ش.
Baghare_009L.mp3
3.18M
تفسیر سوره بقره- آیت الله جوادی آملی- جلسه9