میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و بیان مراقبات ماه محرم
نویسنده: آیةالله میرزا جواد ملکی تبریزی
منبع: المراقبات ترجمه ابراهیم محدث بندرریگی ٬صفحه 45 تا 59
فهرست
↓۱- دهه اول محرم
↓۱.۱- حزن و اندوه
↓۲- دعاى اول ماه
↓۳- نماز شب اول ماه
↓۴- روزه روز سوم
↓۵- روزه تمام ماه
↓۶- تاسوعا و عاشورا
↓۶.۱- روزه
↓۶.۲- نکته ای در اعمال شب و روز عاشورا
↓۶.۳- زیارت امام حسین و یاران ایشان
↓۳.۱- رعايت اخلاص
↓۶.۴- کنار قبر حضرت بودن درشب عاشورا
↓۷- بيست و يكم محرم
↓۸- پايان ماه
↓۹- پانویس
دهه اول محرم
حزن و اندوه
سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.
خداوند متعال مى فرمايد: ((بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشيمان و زيانكار شويد)))[۱].
يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.
حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
مواسات با امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت - رحمت خدا بر آنان باد - نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد. ولى از اين مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرت (عليه السلام ) وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرت (عليه السلام ) كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را آسان مى نمود.
بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى گويد: هر چه شرايط بر امام (عليه السلام ) سخت تر مى گرديد، سيماى او برافروخته تر و خوشحال تر مى شد[۲]. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرت (عليه السلام ) و بر دل اهل بيت محترم او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.
بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر مواسات با آن حضرت (عليه السلام ) در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده است . زيرا امام (عليه السلام ) بفرموده جدش (صلى الله عليه و آله و سلم ) سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و زنان ، و زينب و سكينه - كه سلام خدا بر آنان باد - رضايت داده و اصغر و اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مو
اسات كه از صفات عالى انسانى است ، لازم است كه همان چيزى را كه امام (عليه السلام ) به آنان عنايت كرده است ، آنان نيز به امام (عليه السلام ) تقديم نموده و همانگونه كه امام (عليه السلام ) خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست . باين جهت كه او مانند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلم ، علت آفرينش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست .
نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد نمى شد.
اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : حاضرم اين بلاها را بجاى امام (عليه السلام ) تحمل نمايم ، حال و دل تو بمقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايينترين درجات منافقين مى رسى . پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امام (عليه السلام ) مواسات نمايى ، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم . و اگر مى بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : ((اى يهود! اگر گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ كنيد.))[۳]
و در آخر روز عاشورا زيارت تسليت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى كامل به حمايت كننده و پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) مى باشند بپايان رسانيده و در توسل ، اصلاح حال و پذيرش عزادارى را خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.
دعاى اول ماه
يكى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و بجهت اينكه اول اين ماه اول سال بوده و از طرف ديگر دعاهاى قبل از وقت نيز تاءثير خاصى در برآورده شدن حاجات و رسيدن به امور مهم دارد، اين دعا تاءثير زيادى در سلامتى و دورى از آفات دينى و دنيايى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نيكيها دارد. و دعايى كه براى اول ماه در اقبال روايت شده دعاى بسيار مفيدى براى مطالب مذكور است [۴].
نماز شب اول ماه
بهتر است در شب اول ، بعضى از نمازهايى را كه در اين شب وارد شده بمقدار حال و توانايى خود خوانده - حداقل دو ركعت نمازى را كه شامل حمد و يازده بار ((قل هو الله احد)) است -، بعد از آن دعايى را كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از اين نماز خوانده است و در كتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگيرد. در روايت آمده است :
كسى كه چنين عملى را انجام دهد، مانند كسى است كه بمدت يك سال كارهاى خوب انجام داده و تا سال آينده محفوظ خواهد بود.[۵]
روزه روز سوم
در روايت آمده است :
حضرت يوسف (عليه السلام ) در اين روز از چاه خارج شد. و اگر كسى اين روز را روزه بگيرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختيها را بر او آسان مى نمايد.[۶]
روزه تمام ماه
روايت شده :
مستحب است تمام ماه را روزه بگيرد.
تاسوعا و عاشورا
روزه
و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روايت مخصوص داريم اما احتياط اين است كه روز عاشورا را روزه نگيرد[۷] ولى از خوردن و آشاميدن تا عصر خوددارى نمايد و آنگاه چيزى بخورد يا بياشامد بجهت اين كه امام حسين (عليه السلام ) و ياران حضرت در عصر از غصه هاى اين دنياى پست رهايى يافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود كه عبارت بود از ديدار خداوند بزرگ ، رسيدند. و شايد بهمين جهت است كه دوستان عزادار آن حضرت (عليه السلام ) در عصر اين روز غم و غصه آنها كاهش پيدا كرده و از بين مى رود.
نکته ای در اعمال شب و روز عاشورا
در ساير ا
عمال شب و روز عاشورا، از قبيل نمازها و دعاهاى آن - غير از زيارتها و نمازهاى آن - اشكالهايى وجود دارد. و ممكن است اين اعمال ساخته و پرداخته مخالفين شيعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه كشيدن و غير آن ؛ و حتى اگر از معصومين (عليهم السلام ) نيز روايت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام (عليه السلام ) و اصحاب او و لعنت نمودن كشندگان آنها بهتر از انجام چيزهايى است كه در آن روايات وارد شده است . زيرا در روايت بر اين اعمال نيز تاءكيد شده است .
زیارت امام حسین و یاران ایشان
از چيزهايى كه عقل آنها را همراه با زيارت آن حضرت (عليه السلام ) لازم مى داند، زيارت اهل بيت و ياران شهيد اوست ؛ بخصوص با زيارتهايى كه وارد شده است [۸].
رعايت اخلاص
آنچه در اين باب و غير آن اهميت دارد، اين است كه اين كارها را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم . زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد؛ حتى اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم (عليه السلام ) و شيطان فهميده مى شود، زيرا عبادتهاى چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى يك توبه حضرت آدم (عليه السلام ) باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد. صدق در اخلاص تنها با لطف خاص خداوند در بندگانش به وجود مى آيد. و اگر بنده فقط سعى خود را بكار گيرد و بفهمد كه نمى تواند به آن دست يابد و در پى آن از خداوند كمك خواسته و اين آيه ام من يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء[۹]؛ اى كسى كه جواب مضطر را مى دهى و مشكلات او را حل مى كنى . شامل حال او شود، درهاى عنايت پروردگار كريم بر او گشوده مى شود. زيرا او كريم و بخشنده است . بخشش به بندگان مضطرى را كه درب او را مى كوبند دوست دارد.
در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستى ستايش مردم در نيت او وارد نشود. و براى اينكه بفهمد رياء در نيتش وارد شده يا نه ، مى تواند بجاى اينكه مثلا در خانه خود عزادارى را برپا كند در منزل دوست خود اين كار را انجام دهد بطورى كه مردم ندانند او مجلس را برگزار كرده است . آنگاه ببيند حال قلب او از اين كار تغيير پيدا مى كند و حال او در سنگين بودن مخارج عزادارى و كمى آن يا خوشحالى او از شكوه مجلس يا سادگى آن متفاوت است ، در صورتى كه مردم بدانند كه او برپا كننده مجلس عزا مى باشد يا ندانند. و اگر در تمام اين مسائل تفاوتى نديد، ببيند كه آيا دوست دارد ((سخنران )) يا ((روضه خوانى )) را كه براى عزادارى دعوت مى كند از كسانى باشد كه معروف بوده و در مجالس اعيان و اشراف به ذكر مصايب امام (عليه السلام ) مى پردازند يا نه ؛ بخصوص در صورتيكه مصايبى را كه غير معروفين از امام (عليه السلام ) نقل مى كنند از منابع معتبر بوده و از اين جهت از لحاظ شرعى بهتر باشد. و يا ببيند آيا براى او فرق مى كند كه اهل مجلس او از فقرا يا ثروتمندان باشند. و اگر در اين ملاكهايى كه براى تشخيص رياء ذكر نموديم تاءمل كند مى بيند كه راه براى ورود رياء در عزاداريش بسيار وسيع مى باشد و براى بستن اين راه بايد عمل خود را از ديگران بپوشاند و آن را مخفى نمايد؛ بدين شكل كه مجلس عزادارى را در منزل دوستش منعقد نمايد و بگونه اى عمل كند كه كسى نداند مجلس را او برگزار نموده است . و تلاش كند عمل خود را از هر جهت صحيح انجام دهد به اين ترتيب كه كسى را براى خواندن مصيبت دعوت كند كه باتقوا و در خواندن مصيبت راستگو باشد. و نيز در احترام به شركت كنندگان فقير و غنى براى او فرقى نكرده و براى احترام گذاشتن به آنان امتيازات دينى را رعايت كند نه امتيازات دنيوى را. زيرا صحت اعمال اسرار زيادى دارد كه در قبول و افزايش پاداش آنها مؤ ثر است .
کنار قبر حضرت بودن درشب عاشورا
از جمله چيزهايى كه تاءكيد شده اين است كه شب عاشورا تا صبح پيش قبر امام حسين (عليه السلام ) بماند. شيخ صدوق و شيخ طوسى از معصوم (عليه السلام ) روايت نموده اند كه :
((كسى كه در شب عاشورا، امام حسين (عليه السلام ) را زيارت نمايد و تا صبح در كنار قبر او بماند خداوند در روز قيامت او را برمى انگيزد در حاليكه آغشته بخون امام حسين (عليه السلام ) بوده يا خداوند را در روز قيامت ديدار مى كند در حاليكه آغشته بخون خود مى باشد.))[۱۰]
بيست و يكم محرم
از شيخ مفيد (رحمه الله عليه ) روايت شده كه شب بيست و يكم محرم شب زفاف سرور تمام زنان جهان حضرت زهرا (سلام الله عليها) است و بهمين جهت روزه روز آن مستحب مى باشد.[۱۱]
در استحباب روزه اين روز علماء اختلاف دارند كه آيا مستحب مى باشد يا نه . ولى كسى كه مى داند خداوند چه نعمت بزرگى در اين شب شريف به دوستان خود و عموم مسلمين عنايت نموده و مى داند تمام خيراتى را كه در عالم گسترده شده از بركت وجود دوازده امام (عليهم السلام ) و ارشادات و اعمال و نورهاى مزار شريفشان مى باشد، بخصوص بركت انوار امام قائم كه خداوند متعال بواسطه او عنايات دينى و دنيايى خود را بر متدينين اين امت و بقيه امتها تمام نموده ، و مى داند بوسيله او نور عدل الهى آشكار شده و هيچ دين باطلى در روى زمين باقى نخواهد ماند؛ و نيز منشاء تمام اين نعمتها در همين شب است ، بايد در اين روز با روزه يا ساير عبادتها و طاعات از بخشنده نعمتها سپاسگزارى نمايد. و كسى كه چنين روزهايى را بزرگ مى دارد، اميد است از كسانى باشد كه خداوند در اين آيه ((رعايت شعائر الهى برخاسته از تقواى دل است .))[۱۲] با تقواى دل از آنان ياد كرده است . و بايد بدانيم رعايت اين امور بظاهر جزئى تاءثير و پاداش مراقبتهاى انسان را افزايش مى دهد.
پايان ماه
با پايان اين ماه حرام ، انسان نيز از حمايتهاى الهى بيرون مى رود.
بهمين جهت بندگان حقوقى پيدا مى كنند. يكى از اين حقوق اين است كه بنده مى تواند با واسطه پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) است با خداوند، مناجات نمايد. در اين مناجات ابتدا به عدم شايستگى خود براى اين امنيت الهى اعتراف نموده و بگويد: بخاطر بدى كردار و انديشه ، سزاوار خوارى و عذاب دردناك تو بودم . اكنون كه با لطف خود مرا در اين ماه در پناه و حمايت و امان خود قرار دادى بعد از اين ماه نيز، هيچگاه ما را از حمايت خود خارج مفرما. بخاطر كوتاهى در سپاسگزارى تو آنگونه كه سزاوارى ، و عدم رعايت ادب و احترامت ما را مجازات نكن . مانند هميشه ما را مشمول عفو بى مانند خودت قرار بده تا گناهان ما تبديل به چندين برابر اعمال شايسته گرديده و به مقام بالايى برسيم . و در پايان مناجات خود را با گفتن ((ان شاء الله )) و صلوات فرستادن به اتمام برساند.
مراقبتى را كه براى آخر ماه محرم گفتيم با مراقبت پايان اعمال در آخر هر ماه فرق مى كند. زيرا در آخر ماه محرم مراقبات مخصوصى از قبيل محاسبه ، استغفار و دعا براى اصلاح حال وجود دارد كه در فصل محاسبه كتابهاى اخلاقى بيان شده است .
پانویس
۱. سوره توبه. آيه ۲۴.
۲. روى الصدوق في معاني الأخبار: ۲۸۸، باب معنى الموت باسناده إلى الحسين بن علي الناصري عن أبيه عن أبي جعفر الثاني عن آبائه عليهم السّلام أنّه قال:«لما اشتد الأمر بالحسين بن علي عليهما الصلاة و السلام نظر إليه من كان معه فإذا هو بخلافهم لانّهم كلما اشتد الأمر تغيرت ألوانهم، و ارتعدت فرائصهم، و وجلت قلوبهم، و كان الحسين عليه السّلام و بعض من معه من خواصه تشرق ألوانهم، و تهدأ جوارحهم، و تسكن نفوسهم.
و قال بعضهم: انظروا لا يبالي بالموت فقال لهم الحسين عليه السّلام صبرا بني الكرام، فما الموت إلا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسعة و النعيم الدائمية، فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر، و ما هي لأعدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب، إن أبي عليه السّلام حدثني عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم ما كذبت و لا كذبت»
۳. جمعه ، آيه ۶.
۴. اقبال الاعمال (ط - الحديثة)، ج۳، ص: ۴۱
۵. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج۳، ص: ۴۱
۶. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۹۵، ص: ۳۳۵
۷. إقبال الأعمال: ۳ - ۵۰.
ورد النهي أكيدا عن صوم اليوم التاسع و العاشر، بل عن صوم اليومين الحادي عشر و الثاني عشر أيضا، فإنّ بني أمية - لعنهم اللّه - صاموا تلك الأيام فرحا و تعييدا و شماتة بالعترة النبوية الطاهرة، و شكرا على قتلهم و سبيهم و هتكهم حرم الرسول صلّى اللّه عليه و آله، فمن فعل فعلهم حشره اللّه يوم القيامة مع يزيد و ابن زياد و بقية بني أمية و أعداء اللّه و رسوله صلّى اللّه عليه و آله.
و قد وردت في ذلك أحاديث كثيرة، منها: ما رواه الكليني في الكافي: ۴ - ۱۴۶ ح ۵ باسناده إلى -جعفر ب
ن عيسى قال:سألت الرضا عليه السّلام عن صوم يوم عاشوراء، و ما يقول الناس فيه؟ فقال:«عن صوم ابن مرجانة تسألني؟ ذلك يوم صامه الأدعياء من آل زياد لقتل الحسين عليه السّلام. و هو يوم يتشاءم به آل محمد، و يتشاءم به أهل الإسلام، اليوم الذي يتشاءم به أهل الإسلام لا يصام و لا يتبرك به و يوم الاثنين و يوم الخميس - إلى أن قال: - و يوم عاشوراء قتل الحسين عليه السّلام و تبرّك به ابن مرجانة، و تشاءم به آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله فمن صامهما أو تبرّك بهما لقي اللّه تبارك و تعالى ممسوخ القلب، و كان محشره مع الذين سنّوا صومهما و التبرك بهما».
و رواه في التهذيب: ۴ - ۳۰۱ ح ۹۱۱ مثله، و الاستبصار: ۲ - ۱۳۵ ح ۴۴۲، عنهما الوسائل: ۱۰ - ۴۶۰ ح ۳.
و قد رويت أحاديث كثيرة غيرها فمن أراد التفصيل فليراجع وسائل الشيعة: ۱۰ - ۴۵۹، باب ۲۱ باب عدم جواز الصوم التاسع و العاشر من المحرّم على وجه التبرّك.
۸. إقبال الأعمال: ۳ - ۷۳ - ۸۰
۹. النمل: ۶۲.
۱۰. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۹۵، ص: ۳۴۰
۱۱. إقبال الأعمال ۳ - ۹۲
۱۲. حج ، آيه ۳۲.
اتومبیل جلویی آهسته میرفت و من مدام بوق میزدم، اما راه نمیداد.
داشتم خونسردیام را از دست میدادم که يهو چشمم به نوشته روی شیشه عقبش افتاد:
راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!
ديدن این نوشته همه چیز را در من تغییر داد!
بلافاصله آرام گرفتم،سرعتم را کم کردم و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.
ناگهان با خودم زمزمه کردم:
اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج میدادم؟
راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟
اگر مردم نوشتههایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟
نوشتههایی همچون :
کارم را از دست دادهام
در حال مبارزه با سرطان هستم
در مراحل طلاق، گیر افتادهام
عزیزی را از دست دادهام
احساس بی ارزشی و حقارت میکنم
در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم ...
بعد از سالها درس خواندن،هنوز بیکارم مریضی در خانه دارم!
و صدها نوشته دیگر شبیه اینها
همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمیدانیم.
بیائیم نوشتههای نامرئی همدیگر را درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم
👈چون همه چیز را نمیشود فریاد زد.
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1848387_105.mp4سخنان مفتی عربستان درباره ایران اسلامی للبته در ترجمه یک کلمه را اشتباه انجام داد ه است حاکم را به معنای پادشاه ترجمه نموده است که اشتباه است
ارزش ها و پیام های اخلاقی و تربیتی عاشورا
تعداد بازدید : 7728 تاریخ درج : 1390/08/08
30
اخلاق، یکی از عناصر سه گانه دین است. «اعتقادات»، «احکام» و «اخلاق» جزو استوانه های اصلی اسلام می باشد و جهت الهی بخشیدن به صفات و رفتار انسان ها از اهداف عمده بعثت انبیاست. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» نیز فرمود: «اِنی بُعِثْتُ لاِتَمَّمَ مَکارِمَ الاخْلاق»؛ از این رو کاشتن بذر کمالات اخلاقی در نهاد انسان ها، بخش مهمی از رسالت پیامبر و امامان را تشکیل می دهد و گفتار و رفتار آنان شایسته ترین مظهر خصلت های انسانی و خداپسندانه است.
حادثه کربلا و خلق و خویی که از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگوگیری در زمینه خودسازی، تربیت دینی و کرامت انسانی است که به برخی از این پندهای اخلاقی اشاره می کنیم:
1. آزادگی:
آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است. اما «آزادگی» برتر از آزادی و نوع رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور و حقارت بار است. آزادگی آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش های انسانی ندهد.
در جریان بیعت گرفتن از امام به نفع یزید، پاسخ انسان ساز امام این بود که «لا وَ اللّهِ لا اُعْطِیْهِم بِیَدی اِعْطاءَ الذّلیلِ وَ لا اَقِرُّ اِقْرارَ إلْعَبیدِ»؛ «نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم!»
فرهنگ آزادگی در یاران امام و شهدای کربلا نیز جلوه نمایی می کند و هر کدام به نحوی انتخاب شهادت در راه خدا را بر ذلّت پذیری، با سرودن اشعار و بیان جمله ها اعلان کرده اند.
آزادی خواهان و آزادگان جهان با «درس آموزی» از نهضت سرخ عاشورا آن چنان تربیت می شوند که در موقعیت حساس، فداکارانه جان می دهند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند. در نهضت های اسلامی شاهد این چنین آزادی خواهان و آزادگان بوده و هستیم.
2. تکریم انسان:
در مکتب های غیر عاشورایی برای رسیدن به خواسته ها از انسان ها استفاده ابزاری می شود؛ لکن در مکتب عاشورا و اندیشه عاشوراییان، مؤمن کرامت و ارزش دارد. انسان ها به لحاظ ایمان شان مورد احترامند، ملاک هم تقوا، ایمان و تعهد است نه رنگ، زبان، قبیله و کشور؛ از این رو امام حسین «علیه السلام» در روز عاشورا خود را بر بالین یکایک یاران شهیدش رساند و سر مبارک آنان را به دامن گرفت و بین آنان تفاوت قائل نشد. هم بر بالین علی اکبر «علیه السلام» حاضر شد و هم بر بالین غلام خویش جَوْن. این گونه رفتارهای خداپسندانه، نمونه ای از تکریم، عزّت و شخصیت دادن به یاران وفادار و پاسداران حریم دین است.
تکریم و عزّت دادن به افراد با ایمان، پیام تربیتی و اخلاقی عاشوراست.
جامعه ای که وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، باید برای چنین انسان های فداکار؛ جانبازان و خانواده های شهدا ارزش بزرگ قائل شود تا انگیزه جان نثاری الهی، همیشه جذّاب و دوست داشتنی و دارای پیرامون باقی بماند.
3. توکّل:
داشتن تکیه گاهی قدرتمند و استوار در شداید و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسیدن از دشمنان و مشکلات است. توکل، تکیه داشتن بر نیروی الهی و نصرت اوست. قرآن کریم دستور می دهد که مؤمنان تنها به خدا تکیه کنند. امام حسین در آغاز حرکت خویش از مدینه، تنها با توکل به خدا این راه را برگزید و حتی توکلش بر یارانش هم نبود؛ از این رو از آنان نیز خواست هر که بخواهد، می تواند برگردد. با این توکل بود که هیچ رخدادی در عزم او خلل وارد نمی کرد.
در روز عاشورا با شروع حمله دشمن، حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتکال و اعتماد به پروردگار را چنین بیان کرد: «انی توکلت علی اللّه ربّی و ربّکُم»؛ «بر خدایی که پروردگار من و شماست توکل می کنم.»
این ویژگی برجسته در لحظات آخر زندگی حضرت نیز همراه او بود. هنگامی که نیزه خورد و زخمی بر زمین افتاد، در مناجات عارفانه با معشوق خویش از این توکل بر ذات قادر متعال دم می زد: «اَسْتعینُ بِکَ ضعیفا و اتوکل علیک کافیا»
امام راحل با الهام گیری از پیام های عاشورا، خود نمادی از این توکل خالصانه به خدا، در تمام سختی ها و پیروزی ها بود که می فرمود: «اتکا به خدا بکنید. اگر ما، یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم، یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.»
ایشان در جای دیگر می فرماید: «ملت مسلمان و بزرگ ایران با این پیروزی بزرگ نشان دادند که با اتکال به خدای تعالی و صبر و پایداری می توان بر بزرگ ترین قدرت های شیطانی پیروز شد.»
نیز در مورد ملت مسلمان افغانستان می فرماید:
«و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروی... را با قدرت ایمان و اتکال به خدای بزرگ و اعتماد به خویش در هم کوبید.
بدون شک توکل و اتکال به آفریننده یکتا آن هم در صحنه رزم و مبارزه علیه دشمن که مجهز به انواع امکانات نظامی است نقش اصلی را در پیروزی انقلاب های ملت های مسلمان دارد. پیام تربیتی عاشورا نشان دادن نقش حیاتی و قدرت ساز «توکل» در برابر تمام سختی ها زمینه ساز پیروزی هاست.
4. ایثار:
ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است؛ چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان، این صفت یکی از خصلت های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می گیرد. قرآن کریم در آیه شریف: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» از مؤمنانی یاد می کند که با این که خودشان نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم می دارند.
گذشتن از خواسته های خود به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است. اوج ایثار، ایثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سید الشهداء «علیه السلام» بود که حاضر شد فدای دین خدا گردد و رضای او را بر همه چیز برگزید و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند و با او همسفر کربلا شوند.
اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. در طول حوادث کربلا، صحنه های زیبایی از ایثارگری دیده می شود.
از جمله، وقتی امام حسین «علیه السلام» به فرزندان مسلم فرمود: شهادت مسلم برای شما بس است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می کنیم و در رکابت تا شهادت می جنگیم.
جلوه دیگری از ایثار در کربلا ایثارگری سعید بن عبداللّه در روز عاشوراست که هنگام اقامه نماز امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن می آمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و بر اثر همین زخم ها به زمین افتاد و شهید شد.
پیام عاشورا ارائه الگوهای زنده از جلوه گری ایثار است و کسی که تربیت یافته مکتب عاشورا باشد، او برای خدا از جان، مال و فرزندان گذشته، شهادت را انتخاب می کند.
5. جهاد با نفس:
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنیات درونی و کنترل هوای نفس، شهوت، دنیا دوستی و فدا کردن خواسته های خویش در راه «خواسته خداست.»
این خود ساختگی، زیر بنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بی ثمر یا بی ثواب است.
در صحنه عاشورا کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه آنان دخیل نبود. از همین رو بر جاذبه های مال، مقام، شهوت، عافیت طلبی و... پیروز شدند.
از باب نمونه، عمروبن قرظه انصاری، از شهدای کربلا، در جبهه امام حسین «علیه السلام» و برادرش «علی بن قرظه» در جبهه عمر سعد بود. بدون شک خودساختگی او سبب شد که هرگز محبت برادرش باعث سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، تا مرز شهادت ایستادگی و مبارزه کند.
نافع بن هلال، شهیدی دیگر از عاشوراییان بود. نامزد داشت و هنوز عروسی نکرده بود. در کربلا هنگامی که می خواست برای نبرد به میدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل، و انگیزه جهاد را از او سلب کند. با آن که امام حسین «علیه السلام» نیز از او خواست که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، لکن او بر این محبت بشری غلبه یافت و گفت: ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟ آن گاه به میدان رفت و جنگید تا شهید شد.
عباس بن علی «علیه السلام» روز عاشورا، وقتی تشنه لب وارد شریعه فرات شد، دست به زیر آب برد، اما با یادآوری تشنگی امام و اهل بیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد.
این نمونه ها هر کدام جلوه ای از پیروزی عاشورائیان را در میدان «جهاد با نفس» نشان می دهد. یکی علاقه به برادر و دیگری علاقه به همسر را در پای عشق به امام خود، ذبح می کند، و دیگری تشنگی خود را در مقابل عطش امام، نادیده می گیرد ...
پیام تربیتی عاشورا این است که اشخاصی قدم در میدان مبارزه با ستم بگذارند که نیّت های شان خالص باشد؛ میل به قدرت، شهرت طلبی و محبت به دنیا را در وجود خود از بین برده باشند تا بتوانند در میدان مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند؛ وگرنه خوف رها کردن مبارزه و هدف و خطرِ افتادن در دام نفس اماره باقی است.
امام امت می فرماید: «باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید، خود ساختن به این [است]که تبعیت از احکام خدا کنید».
نیز می فرماید: «تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید، نمی توانید «جهاد فی سبیل الله» و دفاع از «حریم الله» نمایید.»
در تاریخ نهضت های اسلامی کشورهای ایران و افغانستان دیدیم که کسانی عزّت مندانه در جهاد و جبهه شرکت کردند که در میدان «جهاد با نفس» به موفقیت رسیده بودند.
شهدای عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند و پیام تربیتی و اخلاقی شان به آیندگان نیز همین است.
6. صبر و استقامت:
برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. بدون صبر، در هیچ کاری نمی توان به نتیجه مطلوب رسید. برای این که مصیبت ها و دشواری های راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور بود. این دعوت دین در همه مراحل است و در عاشورا نیز با این جلوه عظیم روحی رو به رو هستیم و آنچه حماسه کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی می رساند، روحیه مقاومت امام حسین «علیه السلام» و یاران و همراهان او بود.
امام شهیدان، از آغاز، نیروهایی را به همراهی طلبید که مقاوم باشند. در یکی از منزلگاه های میان راه، فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ منکم یَصْبِرُ عَلی حدِّ السیفِ وَ طَعْن الاسِنّةِ فَلیقم مَعَنا و اِلاّ فَلْیَنْصَرِف عَنّا»؛ «ای مردم! هر کدام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه ها را دارد همراه ما بماند و الاّ باز گردد.»
سخت ترین ضربه های روحی و مصیبت شهادت فرزندان و یاران، بر امام حسین «علیه السلام» وارد شد، لکن در همه آن ها خود را نباخت و مقاومت و ایستادگی کرد. هنگام خروج از مکّه در خطبه ای با اشاره به حوادث آینده و پیشگویی شهادت خویش، فرمود: «نَصْبِرُ عَلی بَلائِه وَ یُوَفّینا اُجورَ الصّابِرینَ»؛ «ما، به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما می دهد.» با توجه به این که صحنه کارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و درگیری و اسارت و صدها خوف و خطر است، امام حسین «علیه السلام» شرط همراهی را صبر دانست تا یاران صبورش تا نهایت کار با او بمانند.
در میان بازماندگان شهداء عبدالله بن جعفر - همسر حضرت زینب «علیهاالسلام» - که در مدینه مانده بود، دو فرزندش در کربلا در رکاب سالار شهیدان، شهید شدند. برخی به او زخم زبان می زدند، امّا او با ایمان و صبر والا، داغ دو جوان را تحمل می کرد و می گفت: آنچه شهادت این دو فرزند را بر من آسان می سازد آن است که آن دو، در کنار برادرم و پسر عمویم حسین بن علی «علیه السلام» کشته شدند، در حالی که نسبت به او از جان گذشتگی نشان دادند و در کنار او صبر و مقاومت کردند.
صبر و پایداری شهدای کربلا و بازماندگان آنان به عنوان یک «مقام» و خصلت برجسته و ارزشمند به ثبت رسیده است و زیارت نامه های آن شهدا گویای روشن آن است.
در نهضت های اسلامی ایران، افغانستان، لبنان و... اگر پایداری مردم در مبارزه و تحمّل دشواری ها و شهادت ها نبود، و اگر رزمندگان اسلام در جبهه ها، آن همه تلفات و شداید را تحمّل نمی کردند، نهضت های اسلامی به پیروزی نمی رسید.
امام امت در مورد مقاومت مجاهدین افغانستان می فرماید: «[برای]این افغانستان، دست شوروی هر روز فاجعه درست می کند، البته ملّت افغانستان هم همچو در مقابلش ایستاده اند که شاید او را پشیمان کرده باشند.»
بدون شک، حادثه کربلا آموزگار مقاومت بود و آثار تربیتی آن در جهان اسلام و به ویژه تشیّع در مبارزات حق طلبانه جلوه گری می نماید. مقاومت شهدای کربلا شهادت و سختی های جنگ را برای رزمندگان و مجاهدان اسلام قابل تحمّل و آسان کرده است، چنان که خانواده های شهدا نیز از صبر زینب کبری صبوری آموخته اند و پدران، مادران و همسران، داغ جوانان خویش را با الهام از واقعه عاشورا تحمل کرده و می کنند.
7. عمل به تکلیف:
مکتبی بودن یک مسلمان را از این جا می توان شناخت که در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آن چه «وظیفه دینی» است، متعبّد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق می کند. عمل به تکلیف ممکن است مطابق خواسته قلبی انسان باشد یا مخالف؛ مورد پسند مردم باشد یا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و «عمل به تکلیف» را فدای هیچ چیزی نکند.
فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افراد حاکم باشد، همواره احساس پیروزی می کنند. به تعبیر قرآن کریم به «اَحْدی الْحُسنَیَین» می رسند و در مبارزات هم چه کشته شوند و چه به پیروزی نظامی، سیاسی و... برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.
امامان معصوم «علیهم السلام»، در شرایط مختلف اجتماعی مطابق تکلیف عمل می کردند. قضیه عاشورا نیز یکی از جلوه های عمل به وظیفه بود. شرایط و شناخت زمینه ها اقتضای چنین تکلیفی را داشت، لذا امام حسین «علیه السلام» فرموده است: «اَرْجُو اَنْ یَکُونَ خَیْرا ما ارادَ اللّهِ بِنا، قُتِلْنَا اَمْ ظَفَرْنا»؛ «امیدواریم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم و چه پیروز گردیم.»
امام امّت بر اساس همین فرهنگ می فرمود: «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور نتیجه.»