تریبون آزاد/
درباره استعفای عبدالملکی
حجت الاسلام و المسلمین علی ثقفی
استعفای آقای عبدالملکی پس از سیصد روز همکاری با دولت سیزدهم با بازتابهای متفاوتی همراه بود. عده ای آن را نشانه ناکارآمدی دولت دانستند. گروهی هم این استعفا را نتیجه فساد ستیزی عبدالملکی اعلام کردند.
به گزارش مشرق، حجت الاسلام و المسلمین علی ثقفی در یادداشتی به ارائه دیدگاه های خود پیرامون استعفای دکتر حجت عبدالملکی وزیر سابق کار، رفاه و تعاون اجتماعی پرداخته است که نظر خوانندگان را به آن جلب می نماییم.
استعفای آقای حجت الله عبدالملکی پس از سیصد روز همکاری با دولت سیزدهم با بازتابهای متفاوتی همراه بود. عده ای آن را نشانه ناکارآمدی دولت دانستند. گروهی هم این استعفا را نتیجه فساد ستیزی عبدالملکی اعلام کردند. جمعی هم این امر را ناشی از ناکارآمدی شخص وزیرسابق دانسته و این ناکارآمدی را ناشی از افکار و اندیشه های خیالی او تحلیل کردند.
اما حقیقت ماجرا چیست؟
اولا به نظر می رسد این استعفا در پی اراده دولت برای کنار گذاشتن عبدالملکی و جابجایی با فردی دیگر باشد. تاخیر در واریز عیدی بازنشستگان تامین اجتماعی، عدم محاسبه درست دهکها در مسئله یارانه، تصمیماتی که منجر به اعتراض و تظاهرات قشر بازنشستگان شد. قشر سالمندی که کمترین توان را برای حضور در خیابان داشته و خود را مجبور به این کار دیده است. تصمیم در مورد افزایش حقوق کارگران، برخی انتصابات سوال برانگیز و نیز برخی رفتاری های فردی که از وی گزارش شد احتمالا مجموعه ی عواملی است که دولت را به این تصمیم ناخواسته رسانده است.
ثانیا: اینکه عده ای از طرفداران و منصوبان آقای عبد الملکی و برخی سیاه نمایان حرفه ای علت این اقدام دولت را مبارزه عبدالملکی با فساد اعلام کرده اند نمی تواند صحیح باشد. نتیجه این حرف خواهی نخواهی بن بست نمایی در مسیر کشور در مبارزه با فساد است. در حالیکه مشی و اراده رییس جمهور در مبارزه جدی با فساد با این گمانه همخوانی ندارد. حداکثر اینکه یکی از محاسن آقای عبدالملکی همین اقدامات ضد فساد او بوده است اما معلوم شد این خصوصیت نتوانسته توجیهی برای ادامه همکاری او با دولت باشد.
ثالثا: آیا این استعفای زودرس نشانه ناکارآمدی دولت است؟ اساسا آیا برکناری یک مسئول برای یک دولت عیب است یا می تواند بر عکس یک امتیاز محسوب شود. اتفاقا اگر دولت هر زمان در مورد همکاران خود به نتیجه ی جدیدی رسید تعلل و مصلحت اندیشی بی جا یک عیب در دولت است. رییس جمهور هم قبلا اعلام کرده بود انتخاب همکاران در یک بازه یکساله مورد ارزیابی قرار می گیرد و قرار نیست همه ی همکاران دولت تا آخر چهار سال بر مسند باشند. لذا می توان این نگاه و تصمیم را برای یک دولت یک امتیازدانست. مقایسه حمایت قاطع و غیر منطقی رییس جمهور قبلی از وزیر جوان، خطاکار و فرصت طلب ارتباطات یک عیب اساسی بود.
چیزی که متاسفانه این روزها در تبلیغات جارچی های ضد دولت کنونی حتی به رخ کشیده می شود. بلی اگر دولت فعلی با بررسی های بیشتر از ابتدا روی فرد دیگری به نتیجه می رسید شایسته تر بود. این از آنجاست که اشکالات آقای عبد الملکی که در ادامه گفته خواهد شد، چیزی نبود که مجموعه ی انتخابگران همکار رییس جمهور نتوانند به آن برسند. اما با توجه به فشردگی کارانتخاب از میان گزینه های فراوان می توان این نوع تصمیم ها را قابل توجیه دانست.
مشکل اصلی و اساسی در این مسئله به اشکال ساختاری فعالیت سیاسی در نظام ما باز می گردد. تقریبا تمام رییس جمهورهای منتخب از دهه هفتاد تا کنون حزب بعد از پیروزی تشکیل داده اند واز داشتن یک تشکل استخوان دار و پر سابقه که به تربیت و شناخت نیرو در تمامی زمینه های اداره کشور بپردازد محروم بوده اند. تجربه ی حزب جمهوری اسلامی هم به دلایل مختلف شکست خورد. لذا با توجه به شرایط کشور نمی توان کسی را که نسبت به وضعیت کشور نگرانی دارد بواسطه اینکه خود را در معرض انتخاب برای رییس جمهوری یا وزارت قرار می دهد سرزنش کرد.
رابعا: علت اصلی این برکناری یا استعفا چه بوده است؟ گفتیم برخی می گویند آقای عبدالملکی فردی خیال پرداز و اهل ادعاهای بزرگ برای رسیدن به مقامات بالا بود. در ابتدا این افراد باید نشان دهند با چه شیوه و ابزاری به نیت آقای عبدالملکی پی برده اند؟ آیا آنها می توانند قدرت طلبی وی را اثبات کنند؟ علاوه بر این آیا ایده های ایشان خیال پردازی و موهوم بوده است؟ از آنجا که این نوع منتقدان اصولا اهداف و آرمانهای عملی انقلاب اسلامی را هم خیالپردازی و توهمی و غیر قابل تحقق می دانند معلوم می شود منطق این افراد از مبنا دچار مشکل است.
یکی از ایده های آقای عبد الملکی اقتصاد مقاومتی بود. آیا مقاومت در برابر فشارها و تکانه های خارجی با تکیه بر توان داخلی و تدبیر در دیپلماسی واقع گرای اقتصادی و شناخت فرصتهای بین المللی بجای دل بستن ذلیلانه به رویای ترحم غربیهای فاسد، جنایتکار، معاند و بی خیر بر ایران غیر منطقی است؟ ایده مرکزی آقای عبدالملکی همین بود و این طور که به نظر می رسد در حال تکاپو برای یافتن راههایی جهت تحقق اقتصاد مقاومتی بود.
باید به منتقدین اقتصاد مقاومتی گفت نسخه شما جز تسلیم و گدایی از غرب برای اقتصاد ایران چیست؟ گزینه ای که هرگز عملی نخواهد شد. پس آنکه گرفتار توهم و رویا پردازی است شما هستید.
شمایی که به قول امام خواب آمریکا را می بینید و پس از گذشت چهل سال و مشاهده ی پیروزیها در تجربه های مقاومت در ایران و افول دائمی امریکا در داخل و خارج از کشورش هنوز از این خواب بیدار نشده اید
خاتمه: آقای عبدالملکی یک شخصیت علمی دانشگاهی انقلابی و سالم است. وی متناسب با شخصیت و توانایی های خود می تواند در هیئت یک ایده پردازهمچنان در خدمت دولت باشد. اشکال اصلی در انتخاب ایشان عدم توجه به این خصوصیت مرکزی در وجود وی بوده است. یکی از مسئولین می گفت باید بین اقتصاد دان و اقتصاد ران تفاوت قائل بود. چه بسا اقتصاد دانانی که توان عملی سازی دانسته های خود را نداشته باشند و بهتر است این دانسته ها و ایده ها را بدست مدیران اجرایی توانمند بسپرند شود. هر که را از بهر کاری ساختند.
وی افزود: این اتفاق تاریخی موجب شد که فضای علوم انسانی و تفکر، نامسألگی را جایگزین مسأله کند، به تعبیر دیگر دوری از نیازهای جامعه این چالش را پدید آورد که در فرایند تولید علم و تفکر کمتر به موضوعات و چالشهای اصلی جامعه پرداخته شود. افراد میگویند برویم علوم انسانی بخوانیم که چه شود؟ راست میگویند وقتی فضای آموزشی این سنخ علوم با درد جامعه همراهی ندارد، کارایی خود را به حداقل میرساند. ما در این حین شاهد یک زوال و افول اندیشه در عالم تفکر و علوم اسلامی در کشورمان هستیم. وقتی حوزه علمیه برای حل مشکلات راه حلی نداشت، علوم غربی و بیگانه از فرصت و خلأ اندیشهای موجود استفاده کردند و برای مشکلات راهحلهایی را ارائه دادند، و اینجاست که امام خمینی از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت میکند.
به گفته وی آنچه که گذشت نه فقط برای حوزههای علمیه، بلکه آفتی بود که به جان دانشگاههای ما هم افتاد و پویایی را از آنها گرفت.
در گفتگوی الف با مدرس حوزه و دانشگاه مطرح شد
چه شد که اندیشه و تفکر دیگر به کار جامعه نیامد؟
گروه فرهنگی الف، ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۰ 4010325073
۸ نظر، ۱۷ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
دوری تدریجی اندیشمندان علوم انسانی و عالمان علوم اسلامی ما از مسایل جامعه به این چالش انجامیده که «نامسأله ها» در مراکز علمی مطرح شود و کارایی این مراکز در جامعه به حداقل خود برسد.
چه شد که اندیشه و تفکر دیگر به کار جامعه نیامد؟
حجتالاسلام یحیی جهانگیری، مدرس حوزه و دانشگاه درباره زوال و ناکار آمدی علوم نظری در جامعه به الف گفت: تفکر، مقولهای است که در تاریخ و فرهنگ ما ریشه دوانده است. چه در تاریخ اسلام و چه در تاریخ ایران، فکر و اندیشه از جایگاه والایی برخوردار است، و پس از ورود اسلام به ایران و پیوند این دو فرهنگ، شکوفایی چشمگیری را در عرصه علم و اندیشه شاهد بودیم، به طوری میتوان گفت هیچ کشوری به اندازه ایران، در گسترش و تقویت فکر و اندیشه اسلامی سهم نداشته است. چه در علوم اسلامی و چه در علوم انسانی در دوره تمدن اسلام و پس از آن؛ ایرانیان سهم گستردهای را در فرایند اندیشه اسلامی داشتهاند و از فرط موارد و مصادیق احتیاجی به بازگو کردن اسامی نیست، چون همه ما با نام آنها آشنا هستیم.
وی افزود: آنچه که عیان و واضح بهنظر میآید این است که آموزههای اسلامی محرک و عامل تفکر و اندیشه آدمی هستند. آموزههای رسیده از اهلبیت(علیهمالسلام) و تأکیدات این حضرات بر عقل و عقلانیت همگی در این حوزه نقش داشته است. اما در 200سال گذشته باید اذعان کرد که مراکز علوم اسلامی و حوزههای علمیه ما از یک درد رنج میبرند. در گذشته، حوزه را با نام «جامع» میشناختند، و هنوز هم در عراق نظایری از این جامعها چون: جامع طوسی و جامع جواهری باقی مانده است. این جامعها در دل جامعه قرار داشتند و به خوبی با چالشهای آن آشنا بودند. این مراکز وقتی مشکلات را در جامعه و کف میدان زیست مردم میدیدند، وقتی تفرقه، ربا، دزدی، نزاع مذهبی و… را شاهد بودند، در باره آن در جامع به تأمل مینشستند تا بتوانند برای آن راهحلی پیدا کنند. به تعبیری تعلقات موجود در جامعه در جامعها به تأمل گذاشته میشد و در فرایند این تأملات سعی میشد که چالشهای جامعه را در حد توان بر طرف کند.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: این موضوع موجب شده بود که دید مردم نسبت به افراد حاضر در جامعها به مثابه متفکرین و نخبههای جامعه باشد، لذا تلاش داشتند تا با سرمایهگذاری، فرزندانشان را برای کسب علم و دانش به این جامعها بفرستند. اما در 200سال گذشته، ما شاهد نوعی تحویلگرایی علمی در سطح این جامعها هستیم. این مراکز هرچه که گذشت از جامعه و مردمانش فاصله گرفتند و دور و دورتر شدند، دیگر درد مردم و چالشهای جامعه دغدغه اصلی جامعها نبود. اساساً موضوعات مطرح شده و برخی دروس به سمتی میرفت که هیچ گرهای از کار جامعه باز نمیکرد و از آن سو چالشهای جامعه رو به فزونی میرفت.
وی افزود: این وضعیت ادامه داشت تا اینکه، دیگر آن پیوند گذشته بین جامع و جامعه فرو ریخت و جامعها نام «حوزه علمیه» به خود گرفتند. حوزه یعنی کرانه و حاشیه، این حوزههای علمیه دیگر آن پویایی سابق را در متن و بطن جامعه نتوانستند پیدا کنند. در کنار تغییر و تحول اسمی جوامع، ما شاهد آن هستیم که برای عالم دین و درسخوانده علوم اسلامی نام «روحانی» را برگزیدند؛ نامی که از تفکر مسیحیان و کلیسا نشأت گرفته بود و دوگانگی آخرت و دنیا یا جسم و روح را القا میکرد. وقتی جامع، شد حوزه و کرانه، و عالم دین شد روحانیِ فارغ از دردهای جامعه، علوم اسلامی به خاطر این فاصله پیشآمده دیگر نتوانست چون قبل برای دردهای تودههای اجتماعی نسخه بپیچد و بیشتر رنگ و بوی فانتزی علمی برحوزههای علمیه حاکم شد.
جهانگیری گفت: وقتی فضای علوم اسلامی از بطن جامعه فاصله گرفت، و با مشاکل اجتماعی انس نداشت و واقف بر آنها نبود، موجب شد تا آلترناتیو و جایگزین دیگری که اساساً بومی جامعه ایرانی و اسلامی نیست بیاید و برای درد جامعه نسخه شفا بخشی به زعم خود بپیچد. تفکری که با سنت فرهنگی و تاریخی مردم بیگانه بود هرچند به خاطر این بیگانگی و نامحرمی مورد اقبال زیادی در اوایل قرار نگرفت، اما چون حضورش با گرهها و چالشهای افراد همراه شده بود، موجب شد تا افراد زیادی جذب آن «دیگری» بیگانه بشوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف یا مهدی
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*😍😍رونالدو و پیراهنی که به غاصبان اسرائیلی نرسید.خوی انسانی باید داشته باشی تا بتونی در برابر وحوش اسرائیلی محکم وایسی واز مظلوم حمایت کنی👌🏻👌🏻*
هدایت شده از موسسه مصاف