eitaa logo
ویتامین بازی
4.1هزار دنبال‌کننده
701 عکس
1.3هزار ویدیو
43 فایل
محفل بازی های سنتی و نوآورانه 🥎ویتامین بازی محفل تولید و ترویج بازی های محیطی، اردویی و خانوادگی 🤝آماده همکاری با مدارس و نهادها برگزار کننده دوره های تربیت مربی بازی پل ارتباطی @mabdosamad
مشاهده در ایتا
دانلود
پدربزرگ، جانمازش را پهن کرد. کنار او نشسته بودم و نگاهش می کردم. توی جانماز، مهر و تسبیح و یک شیشه عطر بود. گفتم:«چرا توی جانماز،شیشه عطر گذاشتید؟» پدربزرگ گفت:« وقتی نماز می خوانم،به خودم عطر می زنم.» پرسیدم:«چرا؟» پدربزرگ گفت:«وقتی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم توی کوچه های مدینه راه می رفتند، عطر خوش و نسیم خنکی در هوا می‌پیچید. بچه ها به دنبال عطر پیامبر، کوچه ها را می دویدند و با ایشان بازی می کردند. بوسه ها و لبخند پیامبر، دل های آن ها را شاد می کرد و از شادی بچه ها، خدا شاد می شد.» گفتم:«برای همین وقت نماز عطر می زنید؟» پدربزرگ گفت:«نماز یعنی در برابر خدا ایستادن و با او حرف زدن. وقتی در برابر خدا به نماز می ایستیم، باید پاکیزه و خوش بود باشیم.» پدربزرگ را بوسیدم و گفتم:«شما همیشه پاکیزه و خوش بو هستید.» پدربزرگ شیشه‌ی عطر را باز کرد. همه جا پر از بوی پیامبر شد.
داستان کودکی (ع) داستان وضو در یکی از روزها ، امام حسن ع و امام حسین ع از کنار پیرمردی که درحال وضو گرفتن بود عبور میکردند آنها متوجه شدند که او اشتباه وضو میگیرد. آنها برای اینکه پیرمرد را از اشتباهش آگاه کنند در حالیکه شرمنده و ناراحت نشود تصمیم گرفتند ، مسابقه ای بین خود گذاشته و درباره وضو با هم بحث کنند و از پیرمرد بخواهند که داوری کند..... به این وسیله وضو گرفتن درست را به او بیاموزند.😊😊😊 در حالی که آستینهارا بالا زده بودند با یکدیگر در مورد وضو بحث میکردند... سپس به پیرمرد گفتند: "از شما خواهش میکنیم وضو گرفتن ما را نگاه کنید و ببینید کدام بهتر است؟" پیرمرد هم قبول کرد. امام حسن ع و امام حسین ع هر دو با آداب صحیح وضو گرفتند ...😍 پیرمرد که وضوی آنها را دید، متوجه اشتباه خود شد و گفت: شما هر دو درست وضو گرفتید این من بودم که تا به حال اشتباه وضو میگرفتم. (ع) ╔═🌿🌸🌿═════╗ 🆔 @samimane1396 ╚══════🌿🌸🌿╝
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔 🌳این بازی رو میتونین بر روی هر سطح صاف مثل مثل سرامیک، کاشی، موزاییک و... هم انجام بدین! 🏡 ؛ 🔸 instagram.com/hambazi.tv 🔸 sapp.ir/hambazi_tv 🔹 @hambazi
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسابقه بین پدر و پسر ═༅🎡برای بچه ها بازی یعنی زندگی🎡༅═ ~~~~~~~~~~~~~~~~~ ✅ @bazi_m ~~~~~~~~~~~~~~~~~
داستان تولد امام حسین علیه السلام گهواره ی مهربانی پیامبر مهربانی در شهر مدینه بودند که مردم دیدن آقا خیلی خوشحالن، یعنی چه اتفاقی افتاده؟ خبر رسیده دیشب اتفاقی بزرگ افتاده که خدا درهای جهنم را بسته و بهشت را تزئین و آرایش کرده، مردم دیدن پیامبر بلافاصله به سمت خونه ی دختر نازنین شون حضرت فاطمه حرکت میکنن، چه خبر خوبی شده؟ صدای گریه یه نوزاد از خونه ی حضرت زهرا شنیده می‌شد، به به خدا بازم به دختر پیامبر باز هم فرزند عزیزی داده، اِه !! مگه پارسال خدا یه پسر زیبا به نام حسن به ایشان نداده بود، حضرت وارد خونه شدن، نوزاد رو آوردن و دادن به پدربزرگ مهربونش، به به چه پسر زیبایی، آقا لبخند میزنن، پیامبر توی گوش راست نوزاد اذان گفتن و توی گوش چپش اقامه گفتن، فرشته های آسمون چقدر از تولد این نوزاد عزیز خوشحالن، فرشته بزرگ خدا، جبرئیل، با بقیه ی فرشته ها به سمت پایین حرکت میکنن تا پیام تبریک خدا رو به پیامبر عزیز برسونن، توی راه یه فرشته به نام فطرس که بالش آسیب دیده بود جلوی فرشته ها رو گرفت و گفت: مگه چی شده که این همه فرشته دارید میرید پایین ؟ جبرئیل گفت: خدا فرزند عزیزی به بهترین پیامبرش داده، داریم میریم تبریک خدا رو برسونیم.، فطرس میگه میشه منم بغل کنید و با خودتون ببرید، گفتن: باشه، جبرئیل و فرشته ها و فطرس رسیدن مدینه جلوی خونه حضرت فاطمه، بعضیاشون اجازه گرفتن و اومدن داخل، جبرئیل سلام کرد و تبریک گفت و عرض کرد که خدا فرمود: سلام بر تو ای پیامبر، اسم این نوزاد را "حسین" بگذارید، فطرس رو کرد به پیامبر و گفت: آقا میشه از خدا بخواهید بالِ منم خوب کنه، پیامبر فرمود بیا جلو و خودت رو به گهواره نوه ی عزیزم حسین برسون تا دعا کنم که خدا بالت رو خوب کنه، فطرس جلو رفت و نزدیک گهواره شد و چشمش توی گهواره افتاد ، دید عجب نوزاد عزیز و دوست داشتنی، بال آسیب دیده اش رو نزدیک برد تا گهواره عزیز خدا، حسین رو تکون بده، همین که بالش به گهواره رسید، یه دفعه دید بالش داره حرکت میکنه و بالش خوب شد، نمی دونست از خوشحالی چکار کنه، شروع کرد به بال زدن و رفت بالا و دور تا دور خونه رو بال زد، اومد پایین دور تا دور گهواره ی حسین چرخ زد، جبرئیل و فرشته ها هم خوشحال شدن اما دیگه وقتِ خداحافظی بود، اونها از پیامبر اجازه گرفتن برای خداحافظی، فطرس نمی‌دونست از خوشحالی چه طور تشکر کنه، رو کرد به پیامبر و گفت: آقا من از این به بعد هرکس به حسینِ شما از راه دور سلام بده، من سلامش رو به حسینِ عزیزِ شما میرسونم، آقا لبخندی زندند و خوشحال شدند، فطرس اجازه ی خداحافظی گرفت و رفت بالا و به فرشته ها بلند گفت: صبر کنید صبر کنید تا منم بیام من دیگه بالم خوب شده من میتونم به همه جا پرواز کنم. حسین جان ممنونم.
💐 میلاد حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) مبارک باد. 💐 ┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅┄ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸تمرکز حواس🤔 🌸بهبود سرعت عمل ها😍 موفقیت بچه های سرزمینم آرزوی من است🎋❤️ 🌸✨🌱🌸✨🌱🌸✨🌱 💥 💥 ✅کافیه یه بار برا همیشه مهمان ما باشید در کانال تخصصی مسابقات فرهنگی 👇 کلیک کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/184352770C4429855e24
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این رزمنده درجنگ۱۲ ساله کلاس دوم راهنمایی بوده والان به همراه پسرش فیلم زمان جنگ خودرااز شبکه سه تماشا میکند✌️✌️✌️🌹🌹🌸 کانال تخصصی و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/44433424C4b42baf0f2