eitaa logo
ویتامین سیاسی
5.5هزار دنبال‌کننده
84.1هزار عکس
100.3هزار ویدیو
3.5هزار فایل
امام خامنه ای (مدظله العالی) : چیزی که قدرتمندترین آدم تاریخ ،امیرالمومنین (ع) را آنگونه مظلوم کرد،نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و الا همه مردم که بی دین نبودن ؛ تحلیل سیاسی نداشتند- ۷۲/۸/۱۲ رهبر انقلاب : جهاد تبیین یک فریضه قطعی ، فوری ... ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم پیکر متبسم شهید شهید مدافع وطن پرسنل کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهران شب گذشته در درگیری با سارقان به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
🔴 یزیدهای زمانه را بشناسید... 🔹نزدیک به سه هفته است که آب یک میلیون سوری در استان حسکه قطع شده است. این قطعی آب را تروریستهای تجزیه طلب چندین ملیتی کرد مزدور اسرائیل و امریکا و تروریستهای ارتش آزاد وابسته به سازمان جاسوسی ترکیه ایجاد کرده اند. کردها برق ایستگاه آبرسانی علوک که در مناطق تحت اشغال ترکیه می باشد را قطع کرده اند و ترک ها نیز آب را قطع کرده اند. بی شک آمریکا ارباب این دو نیز در این ماجرا نقش دارد. هدف وادار کردن ساکنین به مهاجرت دسته جمعی و انتقال هزاران کرد تجزیه طلب از ایران عراق ترکیه و .... به این مناطق برای تشکیل اسرائیل دوم است. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
🔴 چرا خصوصی‌سازی در ایران شکست خورد؟ «کریمی» عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس: 🔹دولت در خصوصی سازی دنبال درآمد بود، نه بهره‌وری. 🔹در دیوان محاسبات برای دو وزیر دولت دوازدهم تشکیل پرونده شده است. «ایزدخواه» عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس: 🔹تفاوت فاحش و انحراف گسترده در اهداف سیاستهای اصل ۴۴ و عملکرد دولت‌هاست. 🔹۳۰ درصد درآمد خصوصی سازی باید به محرومان می رسید که نرسید. 🔹بنگاه‌های واگذار شده به امان خدا رها شده‌اند. 🔹ولع دولت برای تصاحب منابع کلان حاصل از خصوصی سازی نهادهای نظارتی را حاشیه‌نشین و مجلس را کم کار کرد. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ قتل وحشیانه یک سیاهپوست با شلیک ۱۰ گلوله 🔸به تازگی ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌شود که در آن چند پلیس شهر «لافایت» در ایالت لوئیزیانا پس از احاطه یک مرد سیاهپوست با شلیک‌های پیاپی او را از پای در می‌آورند. 🔸به گفته شاهدان ماجرا، پلیس این فرد سیاهپوست را با شلیک ۱۰ گلوله به قتل می‌رساند. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به قولت عمل کن حاج قاسم... 🔹ویژه شب سوم محرم ، شب حضرت رقیه 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
مداحی_آنلاین_کار_برای_اهل_بیت_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.69M
🏴 ویژه ♨️کار برای اهل بیت(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی تو ای سلیمانی، دل ماند و پریشانی مداحی جانسوز میثم مطیعی در وصف حاج‌ قاسم عزیزمان + اولین محرم بی حاج قاسممان دو عزا بر دلمان نشانده، تقدیر شده از امسال شب حضرت قاسم برای دو قاسم عزا بگیریم 😔 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
🔥هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقی ست❗ ✍️خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت ✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به شکل رایگان تنظیم و به کتاب اضافه شده است) 📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته . بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نميشناختند و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم . يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم . خيلي تشكر كرد و پياده شد . من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم . همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود . ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد . گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شدهام . يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم . من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشتهام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم . حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي! وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون مي آمدي، اين تعداد از مردان، با ديد
ن شما دچار مشكلات مختلف شدند . بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ... گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي . تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري. اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم هرچه گفتند قبول كردم بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم . درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم . همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا... تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم . اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم . ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد . من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.‌ 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 فیلمی کوتاه اما زیبا از زندگی پرافتخار شهید لاجوردی، کسی که کمتر شخصیت بزرگش را میشناسیم ... 🎥 کارگردان: محمدباقر مفیدی‌کیا 🔺 به مناسبت سالروز شهادت ایشان 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
41.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید مدافع حرم اهل بیت (ع) علی امینی یزدانی. 🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi