eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا_حدیث 🔹زبان شکر 🔸پدرش یک باغ کوچک انگور داشت. یک روز، قبل از برداشت میوه به پدر گفت: چند لحظه دست نگه دارید. در حالی که همه شگفت‌زده شده بودند، وضو گرفت و دو رکعت نماز شکر به جا آورد. بعد به‌آرامی خوشه را چید و در سبد گذاشت و گفت: نگاه کنید! خداوند چه‌ قدر زیبا و دیدنی دانه‌های انگور را در کنار هم قرارداده است! بوته‌ي انگوری که در زمستان خشک به نظر می‌رسد، در فصل بهار چهره‌ای سبز و شاداب به خود می‌گیرد و میوه‌‌ی آن به این زیبایی رنگ‌آمیزی می‌شود. این‌جاست که باید به عظمت و قدرت خداوند بی‌همتا پی برد. شهید عباس بابایی 📚پرواز تا بی‌نهایت، ص ۲۹ امام_باقر(ع): افزایش نعمت از سوی خداوند قطع نمی‌گردد، مگر آن‌گاه كه شكرگزاری بندگان فرو ایستد. میزان‌الحكمه؛ ج ۶، ص ۱۲، ح ۹۷۶۱
شهدا_حدیث 🔹️ایثار نمره 🔸️لباس‌های ورزشی‌ام را شستم و اتو کشیدم تا برای روز امتحان آماده باشد. با عجله آمد خانه. آن‌ها را برداشت و برد. از پنجره دیدم که آن‌ها را داد به یکی از دوستانش. وقتی برگشت، خوش‌حالی توی چهره‌اش موج می‌زد. با عصبانیت گفتم: من تازه لباس‌ها رو اتو کرده بودم. چه کار کردی؟! بغض کرد و گفت: دوستم همه‌ی نمره‌هاش بیسته؛ اما اگه لباس ورزشی نپوشه، دو نمره از ورزشش کم می‌شه! شهید بابک سرمدی 📚زنگ عبور، ص۹۱ امام_علی(ع) ایثار(مقدم داشتن دیگران بر خود) بالاترین درجه‌ی ایمان است. الحیات؛ ترجمه‌ی احمد آرام، ج‏۱،ص ۴۳۵
دو هفته قبل شهادت وسط جمع دوستانه میگفتیم و میخندیدیم سید روح الله پرسید اگر وسط اغتشاش‌گرها گیر بیوفتید چیکار میکنید؟! این سوال رو تک تک از هممون پرسید و هرکدوممون به شوخی و خنده از جواب دادن طفره میرفتیم (شاید بخاطر این بود که دوست نداشتیم حتی خودمونو تو اون شرایط فرض کنیم!) سید مصمم گفت جدی میپرسم! یکی از بچه‌ها گفت سید خودت گیر بیوفتی چیکار میکنی؟ سید با یه حالتی که انگار خودشو تو اون شرایط دیده و قبول کرده گفت من وایمیستم و تا آخرین قطره خونم از پرچم و کشورم دفاع میکنم!
⚫️ همسر شهید اثنی عشری: همسرشهیدم و دو فرزندم فدای رهبری شهید دفتری داشت که کوچکترین خلقیات روزانه خود را در آن ثبت می‌کرد و نسبت به اعمال و خلقیات مراقبت زیادی داشت. شهید چند عکس داشت که بارها تأکید کرده بود که اگر توفیق شهادت نسیبم شد از این عکس‌ها برای مراسم استفاده کنید. الحمدلله همسرم به آرزوی خود رسید و به رزق جاودانه دست یافت و به کسانی که دوست داشت پیوست اما من اعلام می‌کنم که هم همسر شهیدم و هم این ۲فرزندم فدای امام زمانم، فدای تار موی رهبرم و فدای انقلاب اسلامی.
*شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن مَعبر شود*👇 ✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم ** هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که *دهان شهید پر از گِل شده بود.* بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. *✍🏻چقدر فرق است بین کسی که دهانش را از گِل پر میکنه تا به دشمن گرا نده، با کسی که دهانش را باید گل گرفت تا دشمن صدایش را نشنود.* 🌷 *شهید سعید حمیدی‌اصیل*🌷
🌸 با چشمان کاملا باز 🌸 🍂🍃 هنوز بعضی از همکاراش تو بیمارستان بی حجاب بودن ؛ همینطور بعضی از زنهای فامیل ، ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ می‌ کرد. واسه ی همین ، بعضیا بهش توهین می کردن و می گفتن : « از تو بعیده که اینقدر ساده باشی و تحت تأثیر جو انقلاب قرار بگیری ، آخه این چیه سرت کردی ؟ » مهین هم می‌ گفت : « من به بقیه کاری ندارم و برای حجابم هدف دارم ! چون مسئله ی حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلاً از روی سادگی و نادونی با حجاب نشدم. » به خونوادش هم که به خاطر این توهین‌ ها ناراحت می شدن می‌ گفت : «مطمئنم یه روز همینایی که به حجاب اهمیت نمیدن ، بیشتر از من بهش مقید میشن ! » 🍃🍂 🌹 شهیده مهین دانشیان 🌹 🌿 عروس خاک ، صفحه ی ٣۴ 🌿 🌷 امام علی علیه السلام :🌷 🌼 صیانت زن او را شاداب‌ تر و زیبایی‌ اش را پایدارتر می‌ کند. 🌼 💮 غررالحکم ، صفحه ی ۴۰۵ 💮 🌠 رفتند تا بمانند ، نماندند تا بمیرند ! 🌹🕊🍀🇮🇷 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🌸🤲 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🌸 🌸🤲 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً 🤲🌸 🌸🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸
حسن آقا از اولِ جوانی به نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی علاقه داشت. سعی می‌کرد در هر جایی که هست، نماز جماعت تشکیل بدهد. امام جماعت محل کارش هم بود و در منزل هم امام جماعت ما بود. صبح‌ها یک ساعت مانده به اذان صبح از خواب بلند می‌شد. بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا را از حفظ می‌خواند. بعد برای ورزش یا پیاده‌روی می‌رفت بیرون. روزش را این‌طور شروع می‌کرد. 🔻در کارهایش خیلی منظم بود. هیچ وقت چیزی را جا نمی‌گذاشت. خیلی رئوف بود، یک داد سر کسی نمی‌زد؛ به اطرافیانش بسیار محبت می‌کرد. به من خیلی محبت داشت. شاید باور نکنید، اما می‌‌آمد من را می‌بویید و می‌بوسید؛ مثل کسی که گلی را بو می‌کند، من را می‌بویید. می‌گفت همه‌ی افتخار من این است که مادری فداکار مثل تو دارم. به من می‌گفت هر چیزی که لازم داری و می‌خواهی به من بگو و چرا به بچه‌های دیگرت می‌گویی؟ بگذار این اجر به من برسد. من ذره‌ای ناراحتی از این پسرم ندارم. مانند یک پسر هجده ساله، شیرین‌زبان و خندان بود. 🔸راوی:مادرشهید
🔻شهید طهرانی مقدم: در یکی از عملیات‌ها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقه‌ای را با موشک هدف قرار بدهیم 🔹️ من موشک‌ها را آماده کرده بودم، سوخت‌زده و با سیستم برنامه‌ریزی شده بودند. موشک‌ها هم از آن موشک‌های مدرن نقطه‌زن بود. 🔹️ ایشان (شهید احمد کاظمی) از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده‌ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک‌ها چقدر می‌ارزد؟ گفتم مگر می‌خواهی بخری؟! گفت: بگو چقدر می‌ارزد؟ گفتم: مثلاً شش هزار دلار. گفت: «مقدم نزن این‌ها این‌قدر نمی‌ارزند.» ..🌹🌹🌹
قول شفاعت ... حضرت آیت الله خامنه ای در 18 آبان 1385 طی سفری که به استان سمنان داشنند، ضمن دیدار با خانواده های شهدا و ایثارگران سخنانی ایراد نمودند. در بخشی از این سخنرانی یادی کردند از سه شهید: 🌴 آن سه نوجوانى که از مهدى ‏شهر با هم پیمان مى ‏بندند که هر کدام شهید شدند، آن دو نفر دیگر را در روز قیامت پیش خداوند شفاعت کنند؛ سه تا نوجوان و هر سه شهید مى‏ شوند؛ نام این ها را شماها مى ‏دانید؛ داستان این ها را شماها مى ‏دانید. اینها جزو ماجراهاى فراموش نشدنىِ تاریخ است. این ها چیزهایى نیست که از خاطره یک ملت برود اسامی این 3شهید که از اهالی مهدی شهر(سنگسر) می باشند عبارت است از: علي سراج، مجتبي سعيدي و احمد مختاري از این سه شهید، دستخطی به جا مانده است که به این قرار است: متن پیمان نامه: «اينجانبان علي سراج، مجتبي سعيدي و احمد مختاري پيمان مي بنديم بر اين كه هر كدام از ما 3 تن به درجه رفيع شهادت نائل آمد دو نفر ديگر را در روز قيامت شفاعت نموده و در محضر خداوند ازخدا بخواهد که ازگناهان دو تن ديگر بگذرد و در نزد خداوند دو تن ديگر را شفاعت نمايد خدايا چنان كن سرانجام كار تو خشنود باشي و ما رستتگار
✍جاویدالاثر احمد متوسلیان عصبانی گفت: نگه دار ببینم این کیه، پیاده شد و رفت طرف مرد کُرد، هیکلش دو برابر حاجی بود، بهش گفت: ببینم، تو کی هستی؟ کارت چیه؟ گفت: من کومله‌م، چنان سیلی محکمی بهش زد که نقش زمین شد، بعد بالای سرش ایستاد و بلند گفت: ما توی این شهر فقط یک طایفه داریم، اون هم جمهوری اسلامیه، والسلام. 📚یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 37.
🔴خرید کاپشن شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟ 🔹حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. 🔹بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم.زمانی حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم. 🔹فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ به فروشگاه اون اومده و بین مردم قدم زده.
پدر سه شهید که همسر دخترش هم شهید شده وقتی گمنامی سر تعظیم فرود می آورد! حاج قربانعلی عسکری مبارز دوران انقلاب، رزمنده دفاع مقدس، پدر سه شهید و یک داماد شهید که هیچ همایش، یادبود، رونمایی و پرده برداری بخاطر او را سراغ نداریم! هیچ کتاب و جزوه ای به نامش نگاشته نشد و هیچ رسانه ای آوازه صبر و مقاوتش را بازتاب نداد! 🔻حاج قربانعلی در گمنامی لباس خوشنامی به تن کرد و فرزندان شهیدش را ابزار معروفیت خود نکرد تا جایی که نه تنها در استان همدان و شهرستان بهار، بلکه در لالجین هم برای بسیاری از مردم ناشناخته بود. 🔻. . . و اینگونه است که خداوند تبارک و تعالی درمقابل فرشتگان مقربش به خلقت انسان هایی چون ها می بالد و ندای «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ » سر می دهد! ْعِزَّةَ_لِلَّهِ_جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ پیشکسوتان جهاد و شهادت مریانج همدان