آراستگی هر چیزی
در گرو چیز دیگریست:
آراستگی ثروت
در انفاق و بخشیدن است
آراستگی شجاعت
در گذشت و بخشش است
آراستگی اصل و نسب
به ادب است
امام علی (ع):
ادب مرواریدی همیشه درخشان است
.
🌸🌿🌺🌿🌼
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
🌸حضرت فاطمه (س):
🌴از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد :
👈تلاوت قرآن
👈نگاه به چهره پيامبر خدا
👈 انفاق در راه خدا
نهج الحيا، ح 164
🌺🍃
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام
اےپرمعناترین نگاشتهے هستے
اےسُلالهےآفتاب
پدر مهربانم
چشم وجودمان
خیره به نورِ حضور شما ست
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِے خَلْقِهِ ...
♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡
🎇 🕌 آخرین پیامبر دین (۲۹):
رویای صادقه برای زیارت خانه خدا:
🕌 در قرآن میخوانیم:
« َقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريباً» (فتح / 27)
ترجمه: "خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست گردانید بطور قطع همه ان شاء الله وارد مسجد الحرام مى شويد در حالی که در نهايت امنيّت هستید و سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كرده ايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد ولى خداوند چيزهايى را مى دانست كه شما نمى دانستيد (و در اين تأخير حكمتى بود) و قبل از آن، فتح نزديكى (براى شما) قرار داده است".
آیه در مورد فرازی از داستان صلح حديبيه است زیرا پيامبر اسلام (ص) در مدينه خوابى ديد كه به اتفاق يارانش براى انجام مناسك عمره وارد مكه مى شوند، و اين خواب را براى ياران بيان كرد، همگى شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعى تصور مى كردند تعبير و تحقق اين خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامى كه مشركان راه ورود به مكه را در حديبيه به روى آنها بستند، گرفتار شك و ترديد شدند، كه مگر رؤياى پيامبر هم ممكن است نادرست از آب در آيد؟
پيامبر (ص) در پاسخ اين سؤال فرمود: من به شما نگفتم اين رؤيا در همين امسال تحقق خواهد يافت؟
آيه فوق در همين رابطه در طريق بازگشت به مدينه نازل شد و تاكيد كرد كه اين رؤياى صادقانه بوده و چنين مساله حتمى و قطعى و انجام شدنى است.
*(از این روایت میفهمیم گاهی تعبیر خواب تأخير میفتد).
مهربان باش!
این بهترین نشانه ی قلب های پاک است...
خوبی اش اینجاست که
اگر کسی به روی خودش هم نیاورد،
غمی نیست!
سرت را بالا بگیر!
تو..
تا آخر ِعمر
بوی انسان خواهی داد!
••✾🌻🍂🌻✾••
پایانآدمیزاد
نهازدستدادنرفیقاست
نهرفتنیار..
نهتنهایۍ..!!
هیچڪدام!پایانآدمۍنیستــ
آدمۍآنهنگامتمام
مۍشودڪه↓
←| #خدا فراموششڪند|→
قرآن میگوید قلب هایی دارند که نمیفهمند با آنها . فقه یعنی فهم .
کلمه ی (ولی)یعنی دوست . فهم دوست نیستند آنها که ولی فقیه را قبول ندارند.قلب اساسا حسینی میفهمد وقتی میتپد حسینی در خون می تپد واینگونه میفهمد . آنها که قلبشان حسین فهمیده را کنار گذاشت بعد در تبلیغات ریاست جمهوری گفت افسوس که هاشمی را کنار گذاشتند . کسانی هستند که رهبر را میخواهند کنار بگذارند که از رهبر ۱۳ ساله شروع کردند.
ضامن نارنجک دل دست دوست
آهو اینجا کشته شد در پای دوست... ....:
... ....:
🌟احترام به تربت امام حسین(علیه السلام)🌟
محدث نوری: روزى يكى از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسيد. مادرم ديد كه تربت امام حسين (عليه السلام) را در جيب پايين قباى خود گذاشته است. مادرم به او گفت: اين بى ادبى به تربت مقدّسه است زيرا كه در زير ران واقع می شود و می شکند. برادرم گفت: چنين است كه فرمودى و تا به حال دو مُهر شكسته ام و ليكن عهدكرد كه بعد از آن در جيب پايين نگذارد. چند روزى از اين قضيه گذشته بود که پدرم بدون آن كه از اين مطلب اطلاع داشته باشد در خواب ديد كه مولاى ما حضرت ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام) به زيارت او تشريف آوردند و در اتاق كتابخانه نشستند و ملاطفت و مهربانى بسيار كردند و فرمودند: بخوان پسران خود را بيايند تا آنها را اكرام كنم. پس پدرم پسرها را طلبيد و با من پنج نفر بودند. پس ايستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چيزهاى ديگر بود. پس يك يك را مى خواند و چيزى از آنها به او مي داد. پس نوبت به برادر مزبور كه به تربت بى احترامى كرده بود رسيد. حضرت نظرى به او افكندند، مانند كسى كه در غضب باشد و التفات فرمود به سوى پدرم و فرمودند: اين پسر تو دو تربت از تربت هاى قبر من را در زير ران خود شكسته است. پس مثل برادران ديگر او را نخواند، بلكه به سوى او چيزى افكند و الان در ذهنم است كه گويا قاب شانۀ ترمه به او داد. پدرم بيدار شد و خواب خود را براى مادر نقل كرد و والده حكايت را براى ايشان بيان كرد. پدرم از صدق اين خواب تعجّب كرد.
( منبع: کتاب داستان های مفاتیح الجنان )