7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای یازدهم امام شیعه
ای مفتخر از تو ،نامِ شیعه
بر سامره و حریمِ پاکت
بر مهدی تو ، سلامِ شیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان
شهادت امام حسن عسکری
علیـه السلام تسلیت بـاد.
عشاق الحسین(محب الحسین)_۲۰۲۱_۱۰_۱۴_۱۸_۴۹_۵۷_۵۵۱.mp3
2.6M
🥀سلام ای پناه دل شیعهها
🥀بازم عالمی مبتلای شما
🎤 حاج مهدی_رسولی
#احساسی
◾️شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
. مدافع حرم امام حسن عسگری و هادی و حضرت نرگس .مدافع حرم مادر امام زمان عج گل نرگسی که در سامرا کاشته شد .مدافع خیمه و چادر خانواده .مدافع گل روی خانواده که زن است .حضرت نرگس یک زن عفیفه ی غربی بود . اما امروز زن غربی عفت ندارد و گلیست که بهاری ندارد و عادی شده .نماد غربی ها کاج است همیشه سبز بی ثمر و بی میوه .بی شکوفه . شکوفه اش سنگ است .در عالم ماده جلوه ای که بخواهد همیشه بماند سنگ میشود باید مدتی برود در حجاب که خواستار او شوند ومنتظر او. یک استاد ایرانی که در غرب زندگی کرده بود .گفت ایران آمده ام میخواهم زن بگیرم آنجا زن اصلا جلوه ای ندارد چون بی حجاب است و عادی شده.
#التماس_تفکر
📝نی و نیزار
نی، گیاهیست خودرو که در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب میروید.
در برخی مناطق، مثل شاهرود و دامغان، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها میکنند و نیزار را میسوزانند. این سوختن تا سحر ادامه میابد.
در دل شب، به هنگام سوختن نیزار، صداهایی عجیب و اسرار آمیز به گوش میرسد. تا سحر غوغایی برپاست...
دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته میروند.
بعضی از نی ها نسوختهاند و در آتش سرخ شده یا به قولی پخته شده اند.
نی های سرخ شده را جمع آوری میکنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز میشود.
برخی از نیها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد ساز نی اصیل میخورند و برخی به درد فلوت و نی لبک و دوسازه و قشمه و...
آن دسته از نیها که ساز شدهاند، زمانی که نواخته میشوند، اسرار سوختن را بیان میکنند:
بشنو از نی، چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
در عرفان، یکی از معانی نِی؛ نه است، نیی، نیستی، هيچ...
در حقیقت نی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباختهی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی... خود را پایینتر از همه میانگارد، ولی در عین حال، به درک اشرف مخلوقات رسیده و میداند که معشوق از او تعهد گرفته:
" الست بربکم، قالو بلی..."
اما منیّت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دو گانگی و چند گانگی، وحدت ساخته و جز او را نمی بیند:
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش؛ بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه میگفتی نی ام، با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نو بهار؟
آن نی که سرخ شده و پختهست و کوتاه، ولی فریاد ساز ندارد، چطور ؟
آن نی، قلم میشود:
می گوید و میخروشد و آگاه میکند و گاهی مینالد؛
ولی بی صدا...
خاموش...