#به_وقت_عاشقی
خدایا وجود مارو از محبت خودت پر کن
جوری که هیچ جایِ خالی باقی نمونه:)🤍
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
وقتی از دسشویی برگشتم مادرشوهرم بلاخره خوابیده بود یه گوشه کز کردم. و چادردورکمرمو باز کردم و روم کش
با شنیدن این حرف بند دلم پاره شد حس میکردم برای رهایی از دستشون برگ برنده ای دارم ولی حالا فقط یه بازنده بودم ..درمونده گریه کردم و دویدم سمت اقاجونم که از چشمهاش خون میبارید ..خودمو زیر پاش انداختم با گریه گفتم
_:اقا جون قول میدم غذا نخورم ..فکررکن سگ خونتونم ..بزاریه گوشه خونت بمونم ..ولی نزار برگردم. .تورو خذا نزار. ..بی انصاف ها من بچتونم ..من دارم عذاب میکشم ..
بلندشدم دویدم سمت مامانم
_:مامان مجبورم میکنن کهنه های خونی گلنسارو بشورم...زیر پدرشوهرمو تمیزکنم ..مامان بخدا غذا هم نمیدن بهم. ..چرا نمیفهمین ..
دیگه انگار تهی شدم. . بدنم خالی کرد. .بی رمق افتادم و به دیوار خاکی تکیه کردم ...
همون لحظه درخونمون محکم و تند تند به صدا دراومد قلبم لرزید فهمیدم پرویزه ..
از ترس تو دیوار فرو رفتم ..مامانم دندون هاشو روهم قفل کرد و از بین دندون هاش گفت .
_:ببین چه ابروریزی به پا کردی الانه که در و همسایه بفهممن بی آبرو بشیم ...
بی هیچ حرفی فقط ناامید نگاهش کردم
مامانم درو باز کرد و همونطورکه حدس میزدم پرویز با چهره ای وحشتناک پشت در ظاهر شد ...از لای در تا نگاهش به من افتاد درو هل داد و حمله کرد بهم. .دیگه بدنم انگار عادت کرده بود تو خودم مچاله شدم و مشت و لگد های پرویز مهمون تن رنجورم شدن....
پرویز بعد اینکه سیر کتکم زد. دستمو گرفت و گفت بلندشو بریم تو خونه به حسابت برسم. ..
چاره ای نداشتم جز تسلیم شدن. ..تا بلندشدم اقاجونم یهو با صدای رسایی گفت ..
_:گفتی زنم مریض بود مرد. ..امروزشنیدم زنت خودشو کشته ؟؟!
_:کی گفته ؟؟! دروغه
_:کاری به اینکه زنت خودشو کشته یا نه ندارم..ولی یادمه گفتی شما نزار توران بدونه من زن داشتم. ..منم میشم غلام حلقه به گوشت ..گفتی یانگفتی ؟؟
پرویز عصبی و کلافه گفت ..گفتم
_:اینکه دخترمو جلوی چشمم زدی رو نادیده میگیرم ..
بعد اومد سمتم. .دستمو گرفت
_:اگه غلام حلقه بگوشی پس برو برای دخترم یه خونه دیگه بگیر ...من نمیزارم توران برگرده تو خونه ای که یه زن اونجا خودشو کشته ...
حس میکردم تو خواب دارم این حرفهارو از آقاجونم میشنوم ..
داشتم ذوق میکردم که یهو مامانم با تلخی داد زد. ...
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
زندگی را ورق بزن،
مبادا زندگی را دست نخورده بگذاری.
پایان آدمیزاد نه رفتن یار است و نه تنهایی،
آدمی آن هنگام تمام میشود
که دلش پیر شود...🌚✨|•°
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق_مذهبی
من زاده شدم تا تو را دوست بدارم...💍🌿
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
‖↵تا حالا شده به یه نفر نگاه کنی ؛
‹دعاکنیکهکاشخداهیچوقتازتنگیرتش؟›
تو برای من همونی :)))♥️🖇!'
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قشنگه میگه فردوسی:
زبان را مگردان به عیب کسان
که خود عیب داری و مردم زبان.
@vlog_ir
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خانوم_خونه
یادمون باشه ما در خونه همدم و همسر داریم نه کنیز وکلفت...
اگر تو خونه کار میکنه و زحمت میکشه لطف میکنه
و اغلب کارهایی که انجام میده منجمله پخت و پز و شست و شو ... از سر لطفه نه از وظیفه
پس حواسمون رو خیلی بهش جمع کنیم
زن روحیه حساسی داره و از برگ گل لطیف تره
.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
اونجا که فاضل نظری میگه:
من پشیمان نیستم اما نمیدانم هنوز
دل چرا در بازى نیرنگها، یکرنگ بود!
@vlog_ir
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج #خواستگاری
⁉️ 3 سؤال از شما جواب از شما
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
به قول محمد همایون:
"همه چیز را در دلش ریخت
یک روز دید برای همه جا هست
غیر از خودش."
چقدر منه! چقدر من...
@vlog_ir