7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" سرگذشت عاشقانه و واقعی فلک "
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
تب لرز داشت اون شب حال اسما هم خوب نبود محمد بالاسر آقای تاجیک بود و منم کنار اسما جون نصفه ها
نه نگاه خیره آقای تاجیک شوکه شدم خودمو گم کردم اصلا نمیدونستم کجا برم با تاپ دو بندی که یقه امو با سخاوت به نمایش گذاشته بود
اون موقع ها تازه داشت رنگ برنزه مد میشد منم اولا همه بهم سیاه میگفتم اون موقع رنگ من تازه مد شده بود یادمه یبار ارزو با شور شوق اومده بود خونه گفت مرجان جون آرایشگر محله رو میگفت دستگاه سولار آورده این دختر مخترا قرتی میرن خودشونو برنز میکنن درست هم رنگ تو ....
موهای فرم رو دوشم انداختم بودم و حالا با این لباس جلو آقا تاجیک مات ایستاده بودم سریع برگشتم اتاقم کمد باز کردم مانتو برداشتم با حرص خواستم تنم کنم که یهو در اتاق بسته شده برگشتم دیدم آقای تاجیک بهار بغل اومده تو اتاق .....
خواستم داد بزنم چرا اومدی خجالت کشیدم آقا تاجیک براندازم کرد ابروی بالا انداخت گفت ما محرم همیم لازم نیست خودتو بپوشونی لازم نیست حتی اگه قرار داد هم باشه دستور خداست، دستور خداست حلال خداست، سهیلا !!!!خودتو نپوشون....
تحت فشار بودم بغض کردم گفتم من به اسما خیانت نمیکنم ......
آقای تاجیک بهار گذاشت زمین گفت میری برا بابا یه لیوان آب بیاری بهار رفت آشپزخونه منم خواستم دنبالش برم همنطور که مانتو تنم میکردم و میخاستم فرار کنم گفتم بهار دستش نمیرسه که ...خواستم رد شم دستمو گرفت تبدار گفت اسما قبل بیماریش اصرار میکرد باهات ازدواج کنم و پدر بشم دستمو ول کرد گفت بیا شام اسما رو بده و رفت
این اولین تماس منو آقای تاجیک بود شوکه شده انگار برق بهم وصل شده وسط اتاق چند لحظه موندم تا به خودم بیام قلبم عین دختر بچه های دبیرستانی میکوبید ......
بعد یه ساعت وقت قرص اسما بود رفتم بیدارش کردم قرصشو دادم چندلقمه غذا خورد
قورت دادن هم براش سخت شده بود هر بار دل من بیشتر میسوخت قرار بود هم اتاق اسما بشم ولی هنوز تخت نیاورده بودن برگشتم خونه
پاسی از شب گذشته بود بهار خواب بود خودمم خوابم نمیبرد در خونه آروم چند تقه زده شد رفتم دیدم آقای تاجیک.......
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
#به_وقت_عاشقی
ضرر کردم
به غیر از کربلا هرجا
سفر کردم..♥️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
-پیامبررحمتصلیاللهعلیهوآله:
و هنگامی که بهشتیان
درب های بهشت را میکوبند؛
صدای یاعلی از آنها طنین انداز میشود..🤍
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعریف از عشق واقعی فقط اینجا که ناظم حکمت میگه:
«من هنوز گاهی یواشکی خواب تو را میبینم.
یواشکی نگاهت میکنم، صدایت میکنم...
بین خودمان بماند اما من هنوز
تو را یواشکی دوست دارم!»
@vlog_ir
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرزند_پروری
🔰 *اطلاعات مذهبی رو کی به بچهها بدیم؟ *
🔻 نوزاد بهش کباب بده چی میشه؟ آموزش و اطلاعات دادن به تصور اینکه هرچه بیشتر به بچهها یاد بدیم، بچهها بیشتر میپذیرند، بچهها متدینتر بار میآیند، در صورتی که آنجایی که طرف تشنگی و عطش ندارد و آنجایی که طرف قوه فهم ندارد، این اطلاعاتی که دریافت میکند هضم نمیشود.
🔹 نوزاد به او کباب بدهیم چه میشود؟ آیا کباب بد است؟ کباب مشکلی ندارد، این معده کشش ندارد. آسیب میزند به دستگاه هاضمهاش. دیگر بعداً نمیتواند کباب بخورد. اتفاقی که در بسیاری از خانوادههای مذهبی دارد میافتد.
🔴 الان میخواهی با بچههایشان در مورد خدا و پیغمبر و دین و ارزشها صحبت بکنی، نمیپذیرد و پس میزند. فراریست.
یک دلیلش زیادهروی کردن و عجله کردن در به خورد دادن اطلاعات مذهبی است.
اطلاعات مذهبی دادیم، آمده در محیط متضاد، شک ایجاد شده، تردید ایجاد شده.طعنه گفتن، مسخره کردن و او نتوانسته است دفاع کند. و وقتی نتوانست دفاع کند چه اتفاقی میافتد؟
این معرفت و شناختها از چشمش میافتدو از شمایی که اینها رو به او دادید متنفر میشود.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
هيچ كس را غلیظ دوست نداشته باشيد ! آدمها به زياد دوست داشته شدن حساسيت دارند.نفسشان میگيرد و دلشان را میزنی.آنوقت است كه هُلت میدهند و هوای آزاد را نفس میكشند.مقياس دوست داشتن تان را با ظرفيت احساسى طرف مقابلتان تنظيم كنيد تا افسردگی غليظ به سراغتان نيايد!
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود #تلنگر
از موبایلت شروع کن!!!
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir